حافظه تاریخى حوزه هاى دینى، تنها معطوف به تلخیها و ناكامیها در مقابله با خرافه ها نباشد، بلكه با یادكرد اسوه هاى مقابله و نتایج كاركردى ایشان، اعتماد به نفس را در قلمرو مبارزه با تحریفها افزایش دهد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وظیفه حوزه در مبارزه با خرافات

.1

حافظه تاريخى حوزه هاى دينى، تنها معطوف به تلخيها و ناكاميها در مقابله با خرافه ها نباشد، بلكه با يادكرد اسوه هاى مقابله و نتايج كاركردى ايشان، اعتماد به نفس را در قلمرو مبارزه با تحريفها افزايش دهد.

توجيه سكوت

در مواردى، مسامحه هاى روحانيت در برابر تحريفها و خرافه هاى دينى، بر پايه ى مبانى نظرى است كه به آن فلسفه و استدلال مى بخشد. به عبارتى، پايگاه شرعيت و مشروعيت براى ترك امر به معروف و نهى از منكر مى شود و همراهى با خرافات ـ يا سكوت در برابر آن را ـ به وجود مى آورد.

به دو نمونه از اين موارد اشاره مى كنيم:

1. اتكاء به تسامح در ادله سنن، از اين مبانى است. برابر روايات (من بلغ) ـ كه از آن قاعده تسامح در ادله سنن برخاسته است ـ هركس به او برسد كه عملى ثواب دارد و آن را به اميد وصول به ثواب انجام دهد، آن ثواب به او خواهد رسيد، هرچند معصوم آن را نفرموده باشد. بخش مهمى از مسامحه ها، در برابر مناسك و رفتار تحريفى ـ خرافى، با اين توجيه اتفاق مى افتد كه مردم، به اعتقاد ثواب، عملى را انجام مى دهند و خداوند هم برابر با نيت و خلوص شان به آنان ثواب خواهد داد. در نتيجه دليلى براى رويارويى با آن نيست.

در نقد و تحليل اين نگرش، بايستى به نكته هاى زير اشاره داشت:

نخست آن كه: مفاد روايات (من بلغ) در مواردى است كه دست كم خبر ضعيفى منتسب به معصوم(ع) وجود داشته باشد، در حالى كه در بسيارى از خرافات رائج، دريغ از يك خبر ضعيف!

دو ديگر: همان گونه كه بسيارى از دانشوران اشاره داشته اند، اخبار ياد شده، شرايط حجيت خبر را در باب مستحبات ساقط نمى كند. به عبارتى روشن تر: اين گونه نيست كه در رواياتى كه در مورد واجبات و محرمات سخن مى گويند، شراط عدالت و وثاقتِ راوى معتبر باشد; اما در روايتى كه در مورد مستحبات باشد، چونان شرايطى براى راوى لازم نباشد.

سه ديگر: بى گمان اخبار (من بلغ) در موردى هستند كه عموم يا اطلاق ادله، به حرمت آن عمل دلالت نكند. اگر روايت ضعيف، عملى را مستحب بشمرد; اما عمومات قرآنى، يا روايات معتبر، آن را ناروا بشمرند، قطع تعبدى به حرمت، راه را براى عمل به اميد ثواب خواهد بست.

با اين برداشت، روشن مى نمايد كه اخبار (من بلغ) ارتباطى به تسامح در مستحبات ندارند و از درون آن قاعده تسامح در ادله سنن برنمى خيزد، بلكه تنها راهكارى عقلى براى ترميم طرق عقلايى است كه در راستاى انتقال و دريافت پيامهاى شرعى پذيرفته شده اند.

2. بخش ديگرى از مسامحه هاى روحانيت، با اين استدلال ارائه مى شود كه مصاديق خرافى ـ انحرافى، در زمره تعظيم و احياى شعائر دينى و يا مذهبى اند و چون در اين مجموعه مى گنجد، نبايد با آن مخالفت و يا آن را تضعيف كرد.

در بررسى اين ادعا بايد گفت: شعاير، جمع (شعيره) به معناى علامت است و در قرآن كريم، در موارد متعدد، از تعظيم شعاير سخن به ميان آمده است. از جمله: (ومن يعظم شعائراللّه فانها من تقوى القلوب. )

منظور از شعاير الهى در فرهنگ قرآنى، يا صرفاً علايم و مناسك حج است و يا مراد از آن كليه حدود الهى و اوامر و نواهى خداوندى است.

برابر با هريك از دو تفسير، مراد از تعظيم شعائر الهى، شعائرى است كه شرعيت آن ثابت شده باشد و انسان با اهتمام ورزى، در مقام اجرا بكوشد و به پاسداشت آن همت گمارد. بنابراين، اين تفسير عوامانه كه در شعائر، خداوند راه را بر مردم باز گذارده است كه هرگونه كه مى پسندند به تعظيم روى آورند، ربطى به فرهنگ اسلامى ـ قرآنى ندارد. اگر چونان برداشتى مجال يابد، پس بايستى بتوان براى ذوق عرف در تعظيم شعائرى چونان حج، اذان، مقررات نماز جمعه و جماعت  نيز چونان جايگاهى قائل شد و برابر با سلايق و مذاق، به تعظيم خود ساخته پرداخت؟

موضوع شناسى ناقص

برخی از روحانیون، در مبارزه با خرافات، شناخت كافى در موضوعات ندارند. اين نقيصه، موجب مى شود كه پيامهاى چند پهلو صادر شود و خرافه سازان در ترويج مرام و رفتار، در امنيت به سر برند. اين نكته، در مقولاتى چونان (قمه زنى)، قفل بر بدن زدن و غیره به روشنى خود را مى نماياند.

در موارد ياد شده سه ساحت فقهى وجود دارد:

ساحَتِ اوّل: آن كه حكم اوليه اين موضوعات چيست؟

ساحت دوم آن كه: اگر موارد ياد شده ضررآفرين باشند، چه حكمى دارند؟

و ساحت سوم آن كه: اگر به وهن مذهب و امامان تشيع بينجامد، حكم شرعى چيست؟

در مثالهاى ياد شده، اگر دو بخش نخست مورد اختلاف فقهى باشند، بخش اخير مورد توافق و اجماع فقيهان است. بى گمان، عنوان (وهن به مذهب) مى تواند حتى از عمل واجب باز دارد و آن را به (فعل حرام) تبديل كند.

به نظر مى رسد كه دست كم در پاره اى از مسائل مهم و مورد اعتنا، حوزه و مراجع مى توانند با تعيين كارشناسان معتمد، به اطمينان نسبى در موضوع شناسى احكام دست يابند و پس از اطمينان عقلايى، بيان تنجيزى (و نه تعليقى) داشته باشند.

ضعف مطالعات تاريخى

دانش تاريخ در حوزه هاى دينى، دانشى فقير و رنجور است. شايد قوى ترين شعبه دانش تاريخى در حوزه ها، دانش رجال است كه به احوال راويان مى پردازد. اما شاخه هاى ديگر دانش تاريخ، مورد توجه و اهتمام حوزه نبوده و نيست و در اين ميان، آموزه هاى تاريخى در حيطه آداب و رسوم دينى ـ مذهبى، به طور كامل از دايره مطالعات جدى برون مانده است. بى گمان دريافت پاره اى از تحريفها و خرافه ها در صورتى رخ مى نمايد كه دانش تاريخ ارج خود را در حوزه هاى دينى بازيابند. پاره اى از موضع گيريهاى مصلحانه شيعى معاصر، وامدار اين نوع نگرشهاى تاريخى است. به عنوان نمونه، شهيد مطهرى ابراز مى كند كه طبل، شيپور  از عادات و رسومات ارتدوكس هاى قفقاز است كه به ميان مراسم مذهبى ما راه يافته است.

سكوت برخى روحانيون در برابر تحريفها و خرافه ها ـ و يا حتى پرداخت و ترويج آن توسط ايشان ـ به اين نكته دقيق باز مى گردد كه هر منبع مكتوب (و گاه شفاهى) در ميان ايشان، به منبعى معتمد و موثق تبديل مى شود. و كاوشهاى تاريخى در ميزان وثاقت و اعتماد به آن، صورت نمى گيرد..

سخن آخر

فرازهاى پيشين، ارزيابى سريع و گذرا در پاسخ به اين پرسش بود كه چرا روحانيت، در رويارويى با خرافه ها، رويارويى اثرگذار و فراگير از خود نشان نمى دهد. همان گونه كه در اين آسيب شناسى شتابزده ملاحظه شد، زمينه هاى گوناگون روانى، تاريخى، اخلاقى، اجتماعى در اين پديده تأثير داشته و دارند.

كارآمد سازى حوزه و روحانيت در ايفاى رسالت، به چاره جويى و رفع اين بسترها و زمينه هاست در پرتوى محورهاى ياد شده، به ترتيب، موضوعات زير اهميت مى يابند:

1. بررسيهاى منطقى و نقد و ارزيابى دقيق از فلسفه هاى توجيه و تسامح، اهميت مى يابد.

بايستى در رسانه هاى حوزوى، تمامى ادله و يا شبه ادله اى كه براى توجيه سكوت در برابر خرافه ها مطرح شده و مى شود، مورد نقد و بررسى عالمانه قرار گيرد تا زمينه هرگونه شبهه سازى از بين برود.

2. مطالعات موضوع شناسانه در مورد ماهيت و پيامدهاى خرافات دينى، معنوى، ملى، قومى، وارداتى  در حوزه ها گسترش يابد و آثار ناگوار آن مورد تبيين و تحليل وسيع تر قرار گيرد.

3. با تقويت و غنى سازى مطالعات تاريخى در حوزه هاى دينى، نگرش واقع گرايانه و نقادانه در منقولات تاريخى ارتقا يابد.

4. حافظه تاريخى حوزه هاى دينى، تنها معطوف به تلخيها و ناكاميها در مقابله با خرافه ها نباشد، بلكه با يادكرد اسوه هاى مقابله و نتايج كاركردى ايشان، اعتماد به نفس را در قلمرو مبارزه با تحريفها افزايش دهد.

5. با تقويت حساسيت بزرگان حوزه در مورد نقل و اعتماد به خرافه ها و اخبار ضعيف، زمينه هاى الگوپذيرى غلط منتفى شود.

6. تربيت شجاعانه طلاب در فرايند آموزش، مورد اهتمام قرار گيرد تا دانش آموختگان حوزوى به هنگام تبليغ و ترويج، با سست عنصرى و محيط زدگى، از ايفاى رسالت باز نمانند.

7. با مطالعات عميق و علمى، تلاش جدى براى تقليل نقش عوام در فهم و ترويج دين صورت گيرد. ره آورد اين مطالعات، بايستى معطوف به آن باشد كه (دين باورى) و (دين گسترى) به (اهل ذكر) منتهى مى شود.

اين نكته ها و نكته هايى چون آنها مى تواند دستاورد مطالعات علل شناختى در پديده سكوت روحانيت در مبارزه با خرافه ها باشد. مطالعاتى كه در فرض تأمل و تعمق، به (دين دارى عالمانه) رهگشا خواهد بود.

 


منبع:فصلنامه حوزه  نویسنده:سيدعباس صالحى                         تلخیص:نقدی-حوزه علمیه تبیان