تبیان، دستیار زندگی
بدون شك وحدت اسلامی آرزوی همه مصلحان و دانشمندان روشنفكر اسلامی است و در این راه تلاشها كرده اند. آنچه در این موضوع مهم است آن است كه اولا مقصود از اتحاد اسلامی روشن باشد و هركس مقصود خاصی نزد خود نداشته باشد و ثانیا راه رسیدن به اتحاد اسلامی ارائه شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وحدت اسلامي از نگاه  شهيد مطهري
نحوه تحقق دیدگاه‌های شهید مطهری در کشور بررسی می‌شود

بدون شك وحدت اسلامي آرزوي همه مصلحان و دانشمندان روشنفكر اسلامي است و در اين راه تلاشها كرده اند. آنچه در اين موضوع مهم است آن است كه اولا مقصود از اتحاد اسلامي روشن باشد و هركس مقصود خاصي نزد خود نداشته باشد  و ثانيا راه رسيدن به اتحاد اسلامي ارائه شود.

روشن است كه اكثر مشكلات جهان اسلام ناشي از تشتت و تفرقي است كه ميان ملل مسلمان وجود دارد و البته نقش استعمار خصوصا استعمار پيرانگليس را نبايد در پيدايش اين تفرقه ناديده گرفت  گرچه بي كفايتي و قدرت طلبي حكام كشورهاي اسلامي در طول قرون اخير را عامل دوم اين تفرقه بايد به شمار آورد  و سوء تدبير برخي علماي اهل سنت و تشيع را عامل سوم .

باري  براي رفع اين تفرقه و ايجاد اتحاد بايد اقدام كرد  چنانكه بزرگان دنياي اسلام از جهان تسنن و جهان تشيع  مانند علامه شيخ عبدالمجيد سليم و علامه شيخ محمود شلتوت ، آيه الله بروجردي و امام خميني (ره ) اقدامات اساسي و موثر انجام داده اند و ما بايد اين بنا را برپايه هايي كه آنها بنيان نهاده اند بسازيم تا جهان اسلام عظمت و اقتدار از دست رفته خود را بازيابد.

نگاهي به آثار استاد مطهري نشان مي دهد كه اين موضوع از موضوعات مورد توجه آن مصلح متفكر بوده است و نظرات موثري خصوصا دراينكه مقصود از وحدت اسلامي چيست  ابراز داشته اند  و شايد نيمي از راه به همين وسيله يعني روشن شدن مفهوم « وحدت اسلامي » پيموده شود.

 اينك نگاهي داريم به آرا استاد در اين موضوع . در مقاله « الغدير ووحدت اسلامي » به قلم ايشان كه در يادنامه علامه اميني به چاپ رسيده است مي خوانيم :

« مصلحان و دانشمندان روشنفكر اسلامي عصر ما  اتحاد و همبستگي ملل و فرق اسلامي را  خصوصا در اوضاع واحوال كنوني كه دشمن از همه جوانب بدانها هجوم آورده و پيوسته با وسايل مختلف در پي توسعه خلافات كهن و اختراع خلافات نوين است  از ضروري ترين نيازهاي اسلامي مي دانند. اساسا چنانكه مي دانيم وحدت اسلامي واخوت اسلامي  سخت مورد عنايت و اهتمام شارع مقدس اسلام بوده و از اهم مقاصد اسلام است . قرآن وسنت وتاريخ اسلام گواه آن مي باشد.

مقصود از وحدت اسلامي چيست آيا مقصود اين است :

از ميان مذاهب اسلامي يكي انتخاب شود و ساير مذاهب كنار گذاشته شود يا مقصود اين است كه مشتركات همه مذاهب گرفته شود  و مفترقات همه آنها كنار گذاشته شود  و مذهب جديدي بدين نحو اختراع شود كه عين هيچ يك از مذاهب موجود نباشد يا اينكه وحدت اسلامي  به هيچ وجه ربطي به وحدت مذاهب ندارد  و مقصود از اتحاد مسلمين  اتحاد پيروان مذاهب مختلف  در عين اختلافات مذهبي  در برابر بيگانگان است

مخالفين اتحاد مسلمين  براي اينكه از وحدت اسلامي  مفهومي غيرمنطقي و غير علمي بسازند  آن را به نام وحدت مذهبي توجيه مي كنند تا در قدم اول  با شكست مواجه گردد  بديهي است كه منظور علماي روشنفكر اسلامي از وحدت اسلامي  حصر مذاهب به يك مذهب  و يا اخذ مشتركات مذاهب و طرد مفترقات آنها كه نه معقول و منطقي است و نه مطلوب و عملي  نيست . منظور اين دانشمندان  متشكل شدن مسلمين است در يك صف در برابر دشمنان مشتركشان .

اين دانشمندان مي گويند مسلمين مايه وفاقهاي بسياري دارند كه مي تواند مبناي يك اتحاد محكم گردد. مسلمين همه خداي يگانه را مي پرستند و همه به نبوت رسول اكرم ايمان و اذعان دارند. كتاب همه قرآن و قبله همه كعبه است . با هم و مانند هم حج مي كنند و مانند هم نماز مي خوانند و مانند هم روزه مي گيرند و مانند هم تشكيل خانواده مي دهند و داد و ستد مي نمايند وكودكان خود را تربيت مي كنند و اموات خود را دفن مي نمايند و جز در اموري جزئي  در اين كارها با هم تفاوتي ندارند.

مسلمين همه از يك نوع جهان بيني برخوردارند و يك فرهنگ مشترك دارند و دريك تمدن عظيم و باشكوه و سابقه دار شركت دارند. وحدت در جهان بيني  در فرهنگ  در سابقه تمدن  ،در بينش و منش ، در معتقدات مذهبي ، در پرستشها و نيايشها ، در آداب و سنن اجتماعي خوب  مي تواند از آنها ملت واحد بسازد

و قدرتي عظيم و هايل به وجود آورد كه قدرتهاي عظيم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمايند  خصوصا اينكه در متن اسلام بر اين اصل تاكيد شده است . مسلمانان به نص صريح قرآن برادر يكديگرند و حقوق و تكاليف خاصي آنها را به يكديگر مربوط مي كند. با اين وضع چرا مسلمين از اين همه امكانات وسيع كه از بركت اسلام نصيبشان گشته استفاده نكنند

از نظر اين گروه از علماي اسلامي  هيچ ضرورتي ايجاب نمي كند كه مسلمين به خاطر اتحاد اسلامي  صلح و مصالحه وگذشتي درمورد اصول يا فروع مذهبي خود بنمايند  همچنانكه ايجاب نمي كند كه مسلمين در باره اصول و فروع اختلافي فيمابين  بحث و استدلال نكنند و كتاب ننويسند. تنها چيزي كه وحدت اسلامي  از اين نظر  ايجاب مي كند  اين است كه مسلمين براي اينكه احساسات كينه توزي در ميانشان پيدا نشود يا شعله ورنگرددـ متانت را حفظ كنند  يكديگر را سب و شتم ننمايند  به يكديگر تهمت نزنند و دروغ نبندند. منطق يكديگر را مسخره نكنند  و بالاخره عواطف يكديگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند. ودرحقيقت ـ لااقل ـ حدودي را كه اسلام در دعوت غيرمسلمان به اسلام  لازم دانسته است  در باره خودشان رعايت كنند : « ادع الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن . »

براي برخي اين تصور پيش آمده كه مذاهبي كه تنها در فروع با يكديگر اختلاف دارند  مانند شافعي و حنفي  مي توانند باهم برادر باشند و با يكديگر در يك صف قرارگيرند  اما مذاهبي كه در اصول با يكديگر اختلاف نظر دارند به هيچ وجه نمي توانند با يكديگر برادر باشند. از نظر اين دسته  اصول مذهبي  مجموعه اي به هم پيوسته است و به اصطلاح اصوليون ازنوع « اقل و اكثر ارتباطي » است  آسيب ديدن يكي عين آسيب ديدن همه است . عليهذا آنجا كه مثلا اصل « امامت » آسيب مي پذيرد و قرباني مي شود  از نظر معتقدين به اين اصل  موضوع وحدت و اخوت منتفي است . و به همين دليل شيعه و سني به هيچ وجه نمي توانند دست يكديگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در يك جبهه قرار گيرند  دشمن هركه باشد.

گروه اول به اين گروه پاسخ مي دهند  مي گويند : دليلي ندارد ما اصول را در حكم يك مجموعه به هم پيوسته بشماريم و از اصل « ياهمه يا هيچ » در اينجا پيروي كنيم . اينجا جاي قاعده « الميسور لايسقط بالمعسور » و « مالايدرك كله لايترك كله » است . سيره و روش شخص اميرالمومنين علي عليه السلام براي ما بهترين و آموزنده ترين درسهاست  علي عليه السلام راه و روشي بسيار منطقي و معقول كه شايسته بزرگواري مانند او بود اتخاذ كرد.

او براي احقاق حق خود از هيچ كوششي خودداري نكرد  همه امكانات خود را به كاربرد كه اصل امامت را احيا كند  اما هرگز از شعار « يا همه ياهيچ » پيروي نكرد. برعكس  اصل « مالايدرك كل لايترك كله » را مبناي كار خويش قرار داد.

علي در برابر ربايندگان حقش قيام نكرد و قيام نكردنش اضطراري نبود  بلكه كاري حساب شده و انتخاب شده بود. او از مرگ بيم نداشت . چرا قيام نكرد حداكثر اين بود كه كشته شود. كشته شدن در راه خداي منتهاي آرزوي او بود. او همواره در آرزوي شهادت بود و با آن از كودك به پستان مادر مانوستر بود.علي در حساب صحيحش بدين نكته رسيده بود كه مصلحت اسلام  در آن شرايط  ترك قيام و بلكه همگامي و همكاري است . خود كرارا به اين مطلب تصريح مي كند.

در يكي از نامه هاي خود به مالك اشتر(نامه 62 از نامه هاي « نهج البلاغه » ) مي نويسد : « من اول دست خود را پس كشيدم  تا ديدم گروهي از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودي دين محمد(ص ) دعوت مي كنند. پس ترسيدم كه اگر به ياري اسلام ومسلمين برنخيزم شكاف يا انهدامي دراسلام خواهم ديد كه مصيبت آن از فوت خلافت چند روزه بسي بيشتر است .

در شوراي شش نفري پس از تعيين وانتخاب عثمان به وسيله عبدالرحمان بن عوف  علي عليه السلام شكايت و هم آمادگي خود را براي همكاري اينچنين بيان كرد :

شما خود مي دانيد من از همه براي خلافت شايسته ترم  و حال به خدا قسم مادامي كه كار مسلمين رو به راه باشد و رقيبان من تنها به كنار زدن من قناعت كنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد  مخالفتي نخواهم كرد وتسليم خواهم بود.

اينها مي رساند كه علي اصل « يا همه يا هيچ » را دراين مورد محكوم مي دانسته است . نيازي نيست در باره روش و سيره علي عليه السلام در اين موضوع بيشتر بحث شود  شواهد ودلائل تاريخي دراين زمينه فراوان است . »

ادامه دارد...


منبع:مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی                      تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان