تبیان، دستیار زندگی
در دوره معاصر بسیارى از مباحث و پـرسش هاى جدید و چالش هاى نوین مستقیم یا غیر مستقیم به مبانى و پـیش فرضهاى استنباط متداول در حوزه هاى علمیه باز مى گردد و از ایـنـرو بـازگـشـت به این مبانى و در صحنه در آوردن آن ها و بررسى همه جانبه آن ها گریزناپذیر است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چالش های پژوهشی حوزه
پژوهش

در دوره معاصر بسيارى از مباحث و پـرسش هاى جديد و چالش هاى نوين مستقيم يا غير مستقيم به مبانى و پـيش فرضهاى استنباط متداول در حوزه هاى علميه باز مى گردد و از ايـنـرو بـازگـشـت به اين مبانى و در صحنه در آوردن آن ها و بررسى همه جانبه آن ها گريزناپذير است.

برای خواندن قسمت اول اینجا کلیک کنید

اهم چالش هاى روش شناسى بدين شرح در خور مداقه و بررسى است:

1. روش شـنـاسـى فـهم متن دينى, كه عمدتا در علم اصول فقه تجسم يـافته است, اينك كليت و مبانى آن مورد نقد و بررسى قرار گرفته اسـت, و پـرسش هاى مهمى حول آن به اين ترتيب مطرح شده است: آيا مـتن, قابليت ماندگارى فرا تاريخى دارد؟ آيا هر متن داراى هسته ثـابـت مـعـنـايـى است؟ آيا بر فرض وجود هسته معنايى ثابت براى مـخـاطـبان از لحاظ معرفتى امكان دسترسى و كشف آن وجود دارد؟ و آيـا جدا سازى متن از پيش فرض ها و زمينه هاى صدور آن ميسر است يا نه؟

سـوال هـايـى از اين دست روياروى روش تحقيق اجتهادى و علم اصول اسـت, و وظـيفه عالمان دين و حوزه ها است تا عالمانه و محققانه به تنقيح و دفاع از مبانى روش استنباطى بپردازند.

عـلاوه بـر مباحث مربوط به هرمنوتيك, مبانى و پيش فرض هاى ديگرى نـيـز بـراى روش شـناسى ارائه شده در علم اصول وجود دارد كه در مـبـاحـث اصـول واستنباط دينى مفروض انگاشته شده است و ريشه در انـديـشه هاى كلامى دارد و نيازمند به بحث و بررسى و تنقيح مجدد است.

از باب مثال مى توان به نمونه هأى از اين دست اشاره كرد:

رابـطـه انـسـان و شارع كه به عنوان (رابطه مولى وعبد) تلقى مى شـود, يـا (اصـاله المولويه) در بيانات دينى, و نيز (اصاله عدم الـقـريـنـه) و (نـفـى قـرأـن حالى و مقامى) و بسيارى ديگر از مـفـروضات كه مباحث كلامى در قلمرو دين و انتظارات و كار كردهاى آن در آن سـهـم بـسزأى دارد. در دوره معاصر بسيارى از مباحث و پـرسش هاى جديد و چالش هاى نوين مستقيم يا غير مستقيم به مبانى و پـيش فرضهاى استنباط متداول در حوزه هاى علميه باز مى گردد و از ايـنـرو بـازگـشـت به اين مبانى و در صحنه در آوردن آن ها و بررسى همه جانبه آن ها گريزناپذير است.

2.

در قـلمرو مباحث فلسفه تحليل زبانى, زبان شناسى و روش تحقيق عـلـوم انـسـانـى و تاريخى, اصول و قواعد و مسألى مطرح است كه ارتـبـاطـ اسـاسـى با مباحث علم اصول و روش تحقيق در متون دينى دارد,

ايـن گـونـه بـحث ها در مواردى در حد شبهه است و بايد به صـورت روش مـنـد آن را پـاسخ گفت و احيانا قابل تطبيق با مباحث غـنـى وارزشـمـنـد عـلم اصول و در مواردى هم قابل استفاده است.

طـبـيعتا اين گونه از مسأل بايد جاى خود را در تحقيقات گسترده و سطح عالى حوزوى باز يابد, فقدان نقد و بررسى اين قبيل بحث ها در سـطـوح مـتعالى حوزوى مشكلاتى را در عرصه هاى جديد پژوهش هاى اسـلامـى و ديـنـى پـديـد آورده و خواهد آورد, و حل آن به گسترش پـژوهـش در عـلـم اصول است, همان طور كه در نقاط عطف ديگر علوم اسـلامـى عالمان بزرگى مانند شيخ انصارى به تحول آفرينى و تعميق مباحث دست زده اند.

بـحـث هـاى مـهـمـى مـانند (نظريه طيف معنا), نظريه (شباهت هاى خـانـوادگـى), (وضـع و نمادها) ومسألى از اين دست كه در فلسفه تـحـلـيل زبانى به منصه ظهور رسيده است, با مباحث اصولى ما ربط وثـيـق دارد و گـريـزى جز ارزيابى آن ها نخواهد بود و همين طور روش هـايى مانند (تحليل محتوا) در حوزه روش شناسى علوم اجتماعى و فـلـسفه علوم انسانى, مى توان از منظر اصولى مورد بررسى قرار داد.

3. نارسايى ديگرى كه در روش شناسى تحقيقات دينى نوين به چشم مى آيـد ايـن است كه در مباحث علم اصول عمدتا مباحث فقهى مطمح نظر اسـت. الـبته مسأل اصولى به دو دسته قابل تقسيم است: گروه اول مـسـأـلى كه فراتر از عرصه فقه و گزاره هاى تكليفى و هنجارى و در فـهـم متون دينى در قلمرو گزاره هاى توصيفى ديگر نيز كاربرد دارنـد مانند بخشى از مباحث الفاظ و حجج, و دسته دوم مباحثى كه در خـصـوص اسـتنباط فقهى كارآيى دارد, مانند مباحث اصول عمليه, امـا حـتـى در مـسأل نوع اول هم دغدغه اصلى احكام و فروع فقهى است.

بـراى اسـتـنـباط معارف اسلامى در قلمروهاى توصيفى, ديگر به روش مـعـتبر و بر اساس همان روش اصولى نياز مبرم است, و در علم اصول نـيز مايه ها و پايه هاى آن وجود دارد اما براى محققان در زمينه هـاى مـعـارف غير فقهى آشكار و مورد اهتمام نيست, و اين امر به صورت عاملى در ضعف اين گونه پژوهشها نمايان است.

در راسـتـاى حـل ايـن مـعضل و به منظور برجسته كردن جايگاه روش شـنـاسى استنباطى در ساحت هاى گوناگون انديشه اسلامى, اقدام هاى زير شايان اعتنا واهتمام است:

الف) بخش مشترك مسأله علم اصول از مسأله مختص فقه جدا سازى شود و بـر مـحـور تفسير متن در چار چوب مشخص و منطقى, تنظيم شود, و بـه عـنوان روش شناسى عام و مشترك تحقيق در همه قلمروهاى معرفت دينى بازسازى, تنقيح و مورد اهتمام قرار گيرد.

ب) عـلاوه بـر بـرنـامـه فـوق, ظرفيت ها و قابليت هايى در مسأل اخـتـصاصى اصول نيز وجود دارد كه مى توان آن ها را با نگاه عام و مـشـتـرك در اسـتنباط بازشناسى, بازسازى وتحقيق كرد, برخى از مباحث حجج از جمله حجيت خبر واحد از اين دست مسأل است.

ج) همين طور با توجه به پرسش ها و نياز هاى جديد كه درعرصه هاى ديـگـر بـروز و ظهور يافته است, مسأل روش شناسى جديدى در چهار چوب جديد (اصول مشترك معارف) بايد ارأه نمود.

بـديـن ترتيب علم اصول به دو گرايش تقسيم مى شود: نخستين گرايش آن قـواعـد عـام فهم متن دينى و استنباط از منابع معتبر در همه عـرصـه هـاى اعـتقادى, اخلاقى و فقهى است و گرايش ديگر آن قواعد اسـتـنـبـاط فقهى است, و رشته اول را بايد (اصول استنباط معارف دينى) در برابر (اصول فقه) ناميد.

البته در بخش اول علاوه بر قواعد عام به اصول و قواعد خاص گزاره هـاى تـوصـيـفـى و مـباحثى مانند واقع نمأى آنها, نيز پرداخته خواهد شد.

براى مباحث نوع اول چارچوب پيشنهادى فراهم آمده است و در شماره هاى آينده آن را تقديم خواهم كرد.

4.

در پـژوهش هاى دينى پس از (اثبات وتبيين گزاره دين) بر اساس روش مـعـتبر اجتهادى, نوبت به (نظام سازى) و (تبيين نظام وارگى گـزاره هـاى مرتبط و متناظر) مى رسد

در مبحث (نظام سازى) ما با چـنـد سوال محورى مواجه هستيم: اول آن كه نظام سازى معارف دينى چـه انـدازه مـمـكن و متصور است؟ دوم آن كه چه اندازه اين گونه نـظـام هـاى معرفتى معتبراست؟ و سوم اين كه روش معتبرنظام سازى چيست؟

در پـاسـخ به اين سوال ها ـ به ويژه سوال سوم ـ مرحوم شهيد صدر گـام هـايـى برداشته و تحقيقات ديگرى نيز انجام يافته است, اما هـم چـنـان اصـل موضوع و روش شناسى آن در هاله اى ازابهام قرار دارد, و هـمـيـن نـكـته منشا نارسأى هايى در تحقيقات اسلامى به ويـژه در حـوزه هـاى ناظر به قلمرو علوم انسانى است. اين نقيصه بـا تـوجـه خـاص مـحـققان و مراكز تحقيقى به مبانى اين بحث روش شناسى مى تواند مرتفع شود.

5. آن چه تاكنون بدان اشاره رفت چالش هايى بود در بعد نظرى روش شـنـاسى تحقيق دينى, اما به لحاظ محققان براين نكته بايد تاكيد ورزيـد كـه تـوجـه به اهميت مباحث تطبيقى اسلام و مكاتب فلسفى و كـلامـى وعلوم انسانى و اجتماعى, اقتضا مى كند تا محققان نخبه و بـرجسته و ممتاز آگاه به روش اجتهادى عميق وآشناى با ديگر رشته هـا و شاخه هاى مورد نظر, در اين عرصه وارد شوند. تحقيق در اين عـرصـه هاى تطبيقى به لحاظ دشوارى جمع ميان دوشاخه متفاوت و از جـهـت نـو بـودن اين گونه تحقيق ها نيازمند محققان نخبه وممتاز اسـت و بـا ضـعف در هر جهت ـ كه در مواردى اينك احساس مى شود ـ نـتـايج معتبر و ارزش مند, قابل دسترسى نيست. برنامه ريزى براى حل اين معضل نيازمند تدابير ويژه اى است.

آن چـه در ايـن نـوشـتـار تـقـديم شد, بخشى از مشكلات روش شناسى تـحـقيقات جديد در قلمرو علوم اسلامى و اشاره اى به راه حل ها و پـيـشـنـهادهايى در اين زمينه بود. اميد است در فرصتى فراخ تر, زوايـاى ديـگر مبحث را بكاويم, و چالش ها و موانع عملى, حمايتى و مديريتى را نيز به بحث بنشينيم.

علیرضا اعرافی


تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان