تبیان، دستیار زندگی
بیشتر جامعه شناسان یا برنامه ریزان، یک وضعیت موجود و یک وضعیت مطلوب رادر نظر می گیرند و برای رسیدن به وضعیت مطلوب برنامه ریزی می کنند. به نظر شما میان وضعیت موجود تا فرهنگ مطلوب در حوزه ها و به تبع آن تأثیرگذاری آن در فرهنگ عمومی چقدر فاصله وجود دارد؟ به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روحانیت و رسالت فرهنگی

1h-'fj* h 13'd* a1gf¯j

(قسمت دوم)

(قسمت اول:مسئولیت روحانیت در حوزه فرهنگ)

در مصاحبه با حجة الاسلام ذو علم عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

  1. با توجه به اینکه حوزه در دورن خود، در راه ساماندهی و ارایه راهکارهایی برای آن است، آیا با این وضعیت گسسته و غیر جهت دار، این امکان وجود دارد که ما بتوانیم به صورت فعال در صحنه فرهنگی حضور بیابیم یا اینکه باید سال ها و دهه ها منتظر این حضور باشیم و حضوری هم رخ ندهد؟

همان طور که جناب عالی اشاره کردید، این بخش ها کاملاً به هم مرتبط هستند؛ یعنی تا وقتی که ما در درون خود، از یک استحکام، انسجام، هماهنگی، مدیریت و آینده نگری عمیق برخوردار نباشیم، در ایفای مسئولیت های بیرونی ای که داریم، نمی توانیم صد در صد موفق باشیم، ولی قطعاً اگر بخواهیم واقع بینانه به این قضیه نگاه کنیم این راهی است که بافراز و نشیب و با طی تجربه ها مستمر، باید هموار شود. به طور قطع هر مقدار که حوزه در درون خود، از انسجام، خودباوری و تدبیر برخوردار شود، تلاش های بیرونی هم مؤثرتر خواهد بود.

بیشتر جامعه شناسان یا برنامه ریزان، یک وضعیت موجود و یک وضعیت مطلوب رادر نظر می گیرند و برای رسیدن به وضعیت مطلوب برنامه ریزی می کنند. به نظر شما میان وضعیت موجود تا فرهنگ مطلوب در حوزه ها و به تبع آن تأثیرگذاری آن در فرهنگ عمومی چقدر فاصله وجود دارد؟ به نظر شما، اگر بخواهیم کمی ملموس تر و عینی تر صحبت کنیم، اگر باسرعت هر چه تمام تر کار کنیم این مقوله به چه میزان طول خواهد کشید؟

در این مورد قطعاً شما این مطلب را تأیید می کنید که تعیین زمان میسّر نیست، زیرا در تلاش های فرهنگی نتایجی که ما از تلاش امروزمان می گیریم، کاملاً قابل پیشی بینی نیست. به هر حال، در مقوله فرهنگ، رفتار انسان ها و پیش از آن اراده و تصمیم انسان ها و انتخاب آن ها نقش بسیار مؤثری دارد. بنابراین، گاه ممکن است تلاش هایی انجام دهیم و مصداق این شعر مولانا شویم که: «از قضا سرکنگبینی صفرا فزود»!

علاوه بر این، در طی مسیر کارهای فرهنگی، چون نمی توانیم در خلأ برنامه ریزی کنیم، قطعاً حوادث، تحولات جهانی و اجتماعی... رخ می دهد که تأثیر گذاری آن ها بر فعالیت ما چندان قابل پیش بینی نیست.

التبه این بدین معنا نیست که ما نتوانیم در مقوله فرهنگ برنامه ریزی کنیم. بعضی معتقدند که اساساً در مقوله فرهنگ، به خاطر همین پیچیدگی هایی که عرض کردم، برنامه ریزی میسّر نیست. امّا به اعتقا من می توان برنامه ریزی کرد، ولی این برنامه ریزی ها کار پیچیده ای است که به عوامل و عناصر بسیار زیادی نیاز دارد که باید احصا شود و دقیق ارزیابی گردد. در واقع آن عوامل تأثیر گذار و متغیرهایی که در این برنامه ریزی دخالت دارد، بسیار متعدد است. ولی من فکر می کنم که ما هنوز وارد این مرحله نشده ایم؛ یعنی هنوز حوزه علمیه به احساس نیاز جدی برای یک برنامه ریزی حقیقی و آمادگی برای ورود به صحنه های مختلف فرهنگی نرسیده است؛ یعنی این خودآگاهی در متن حوزه گسترش نیافته است. برخی از مدیران حوزه، بعضی از مراجع روش اندیش، برخی از علما و مدرسین خبره درمسائل اجتماعی، در این زمینه ها حضور محسوسی دارند، ولی این کافی نیست. تا وقتی که آن روحیه جمعی حوزه به چنین مطلبی نرسد؛ نمی توان چندان امیدوار بود که تحول در حد مطلوب اتفاق افتد، ولی به هر حال همین که تحول شروع شده و جوانه های نتایج آن به چشم می خورد، امیدوار کننده است.

حضرت عالی در قسمتی از سخنان خود فرمودید، لااقل بعضی از این نکات مثبت، تحول شناخته می شود، ولی مابه عکس در صحنه اجرایی کشور، به خصوص در عرصه فرهنگ، می بینیم که در طی سال های گذشته، یکی از قسمت هایی که به حق متولی آن باید روحانیت شیعه باشد و بسیار هم مهم است، به خصوص در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، لاقل در چند دوره اخیر افرادی متصدی آنجا شدند که ظاهراً به عمق فرهنگ شیعه آشنایی چندانی ندارند؛ آیا ما می توانیم این مسأله را به عنوان یک نقطه مثبت ارزیابی کنیم یا اینکه باید آن را یک عقب نشیین فرهنگی بدانیم؟

چنانکه عرض کردم، روحانیت در امور اداری کشور، در بعضی از زمینه ها که غیر ضروری به نظر می رسد، حضور یافته و خود به خود از حضور در قسمت های ضروری غافل مانده است. به هر حال، وزارتخانه های فرهنگی و آموزشی، بسترهای بسیار مناسبی هستند که اساسا مردم ما هم انتظار دارند که روحانیت در آنجا حضور پررنگ تری داشته باشند و در جهت دهی به مباحث فرهنگی جامعه ایفای نقش کند، ولی متاسفانه از این طرف عدم آمادگی و عدم حضور حوزه ها، و از طرف دیگر عدم بسترسازی مناسب برای استفاده از حضور حوزه ها و روحانیت، موجب چنین کاستی ای شده است.

به هر حال، روحانیت در مجامع تاثیرگذار فرهنگی، مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی یادر مجلس شورای اسلامی برای قانون گذاری فرهنگی یا در شورای عالی آموزش و پرورش در گذشته حضور داشته و امروز هم کم و بیش حضور دارد. به نظر بنده آنچه کاستی مهمی است، عدم استفاده بهینه و اساسی از این حضور است؛ یعنی حضور شخصیت های بزرگوار روحانی در شورای عالی انقلاب فرهنگی، صرفا به حضور خود آن چند شخصیت بزرگوار محدود می شود و یک پشتوانه کارشناسی و برنامه ریزی شده آنها را تغذیه نمی کند تا آنها بتوانند از این حضور در حد اعلای آن بهره برداری کنند. همین تریبون نماز جمعه که در اختیار روحانیت است، مکان بسیاری مؤثری است؛ چقدر از این مسند، در جهت فرهنگسازی و طرح درست مطالبات فرهنگی استفاده شده است تا بدون اینکه مطالبه فراتر از مقدورات کشور باشد، بتواند راهکارهایی ارایه دهد که در عمل مؤثر واقع شود؟

محافل و مجالسی که روحانیت در اختیار دارد، مانند محافل سنتی ما که بسیار مؤثر هستند، چه محتواسازی و خط دهی ای به این مجموعه و شبکه گسترده انجام می گیرد که آنها بتوانند هم با مخاطبشان به طور مستقیم این مطالبات و این جهت دهی را اعمال کنند و هم از طریق آنها مطالبات فرهنگی را به عنوان یک مطالبه جدی در جامعه مطرح کنند؟

بسیاری از شخصیت هایی که در لایه های مختلف اداره کشور حضور دارند و روحانی هستند، می توانند چنین تاثیر گذاری ای داشته باشند، ولی متأسفانه حضور آنها فقط در قالب حضور یک شخص است، نه در قالب عنصری که به پشتوانه یک برنامه ریزی نظام مند متصل است.

وقتی که به گذشته انقلاب می نگریم، مشاهده می کنیم که در ابتدای انقلاب، فرهنگ جامعه به فرهنگ حوزه بسیار نزدیک می شود، ولی با پایان جنگ تحمیلی، به تدریج گسست ایجاد می شود و میان فرهنگ موجود حوزه با فرهنگ موجود جامعه، یک دره عمیق فرهنگی به وجود می آید و چه بسا فرهنگ جامعه امروز بر فرهنگ گذشته و سلف زیبای حوزه نیز تأثیر گذاشته است؛ اگر این فاصله را قبول دارید، عوامل این فاصله را چگونه ارزیابی می کنید؟

نمی توان گفت که یک گسست و فاصله عمیق میان جامعه و روحانیت ایجاد شده، چرا که بر یک بررسی میدانی و مستند هم متکی نیست. نمونه های عینی ای که خودم می بینم، به خصوص در مواجهه با نسل سوم انقلاب که متهم هستند که از ارزش های انقلاب اسلامی و انقلاب فاصله گرفته اند مشاهده می کنم که اینطور نیست؛ یعنی تمایل به تماس با روحانیت، اگر زمینه مناسبی در روحانیت وجود داشته باشد، در نسل سوم ما وجود دارد. مسئله مهم در اینجا نیاز به یک همزبانی و همدلی است و نمونه های برجسته و موفق آن را ما می بینیم.

به هر حال، هر جا که یک روحانی فاضل جوان، برای نسل سوم سخن جذابی را مطرح کند و حضور فعالی داشته باشد، دور او حلقه می زنند و از او استقبال می کنند. چرا که به هر حال، فطرت انسان ها فطرت حق گرا و متمایل به معنویات است و اگر جایی این معنویات را ببیند، به آن متمایل می شود.

اما نوعی برداشت غلط که بخشی از آن واقعیت دارد و بخشی از آن ناشی از تبلیغات منفی است در بخش هایی از جامعه وجود دارد و آن این است که همه بار اداره جامعه را بر دوش روحانیت می بینند و روحانیت را قشری که از رسالت اصلی خود فاصله گرفته، ارزیابی می کند. خوشبختانه امروز، این برداشت به نظر بنده نسبت به 5 سال پیش یا 10 سال پیش کاهش یافته است، ولی باز هم وجود دارد.

اگر آن حالت با مردم بودن و لمس کردن درد مردم و همچون مردم زندگی کردن که در گذشته در روحانیت مشاهده می شد، امروز هم وجود داشته باشد، قطعا این تمایل و جاذبه بسیار بیش از گذشته خواهد بود. چون در گذشته موانعی وجود داشت که مانع از تماس توده مردم با روحانیت می شد، ولی اکنون وجود ندارد.

البته در حال حاضر هم عدم انتقاد روحانیت از بعضی مسائل حکومتی، باز هم به عنوان یک مانع ارزیابی می شود.

بله، درست است؛ یعنی بعضی از تلقی ها این است که روحانیت شریک حکومت است. بنابراین از حکومت انتقاد نمی کند. البته این دیدگاه چنانکه عرض کردم نسبت به 5 یا 10 سال قبل تعدیل شده است، ولی در عین حال، هنوز به آن حد واقع بینانه نرسیده است. بسیاری از مردم به غلط گمان می کنند که اکثر روحانیت در اداره مملکت دخالت دارند یا اینکه تصور می کنند که اکثر تصمیم گیری های مملکت بر عهده روحانیت است که هر دوی اینها برداشت های غلطی است.

به اعتقاد من یک مسئله بسیار مهم در کاستی های فرهنگی روحانیت، قصور خود روحانیت در تبیین جایگاه و مواضع خود است؛ یعنی روحانیت حتی در معرفی خود و در تبیین آنچه که هست، کوتاهی کرده است. بالاخره اقشار مختلف جامعه برای خود تبلیغاتی دارند؛ تبلیغاتی که گاهی حتی فراتر از واقعیت است، ولی روحانیت حداقل از یک تبیین روشمند و مؤثر و در عین حال واقع بینانه در جامعه محروم بوده است.

البته شاید این مسئله به این دلیل باشد که ما در درون حوزه چندان با ابزارهای رسانه ای امروزی آشنا نیستیم؟!

بله. صحیح است. حوزه علمیه به اندازه ای که باید با ابزارهای جدید فرهنگی آشنا نیست. البته آشنایی امروز حوزه با آشنایی ده سال قبل بسیار فرق کرده و بعضی از بخش های متعهد فرهنگی و هنری ما نیز این نیاز را درک کرده اند و وارد صحنه شده اند. بعضی از کارهای تصویری که درباره روحانیت انجام گرفته می شود، آغاز این حرکت است که روحانیت باید از این مسئله استقبال کند و آنها را با تغذیه درست تکمیل کند و به تکامل برساند؛ یعنی با این ابزارهای هنری، فرهنگی و رسانه ای که در جامعه ما وجود دارد، آن احساس فاصله ای که در میان اقشار زیادی از جامعه با روحانیت احساس می شود، باید برداشته شود؛ البته به شرط اینکه سنجیده و نظام مند باشد، نه به صورت ابتکارات شخصی.

وضعیت امروز روحانیت را به صورت بالقوه و بالفعل در رفع این گسستگی فرهنگی و رفع بسیاری از مشکلات و درد دل هایی که ممکن است در جامعه جوان ما وجود داشته باشد، چگونه ارزیابی می کنید؟

البته در بعضی از مباحثی که در کاستی های جامعه مطرح می شود، گاهی متأسفانه می بینیم که انتظار از روحانیت بسیار فراتر از آن انتظار معقولی است که باید وجود داشته باشد و بعضی تلاش می کنند نوعی فرافکنی در حقیقت، مسائل و مشکلات را متوجه روحانیت کنند. به طور قطع ما چنین تصمیمی نداریم و قصد ما در این بحث این نیست. ما به این مطلب توجه داریم که روحانیت با کمترین برخورداری از امکانات جامعه، بیشترین رسالت را به دوش گرفته و در عین عسرت و دشواری این رسالت خود را انجام می دهد. اما برداشت عمومی جامعه این نیست که چنین عسرتی وجود دارد؛ یعنی اگر مقایسه ای انجام دهیم، میان نهادهای آموزشی رسمی جامعه و نهاد آموزشی روحانیت، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی تأثیرگذاری و نقش آفرینی این دو را بررسی کنیم، می بینیم که روحانیت با عسرت و کمبود امکانات نسبت به مسئولیت و وظیفه خود اهتمام دارد.

البته غرض بنده از این بحث، این نیست که بخواهیم توصیه کنیم که روحانیت یک بخشی از دولت تلقی شود و مواجب بگیر دولت باشد و قطعا هیچ کس این را تأیید نمی کند، ولی در عین حال، کسانی که موظف هستند، به روحانیت کمک و مساعدت برسانند، کوتاهی های زیادی دارند. اما اگر از جهت دیگر، به این بحث بنگریم؛ یعنی به توانمندی روحانیت، می توانیم بگوییم که اگر امکانات لازم برای روحانیت فراهم شود، اعم از امکانات مادی و معنوی، روحانیت می تواند مجموعه خود را با تدبیر، آینده نگری و مدیریت درست ساماندهی کند. در این صورت به طور قطع روحانیت می تواند همان نقشی که در ایجاد انقلاب داشت را در تحقق یک تحول فرهنگی و معنوی مثبت در جامعه داشته باشد.

چنانکه عرض کردم، جامعه از بعد فرهنگی و معنوی، پس از انقلاب رشد یافته و انصافا تحولی اساسی در آن به وجود آمده است. این مسئله با حضور همین لایه های مختلف روحانیت که در مقاطع و مواقف مختلف جامعه حضور دارند، انجام گرفت و متن جامعه نیز پذیرای چنین نقشی است؛ به شرط اینکه این نقش بسیار مدبرانه ایفا شود.


منبع:مجله پگاه حوزه

تنظیم:آشتیانی.حوزه علمیه تبیان