تبیان، دستیار زندگی
در این مقاله همه بحث حول مسأله اوّل است: اینكه در این تحقیق از چه روشى باید كمك گرفت؟ آیا متد تاریخى و نگاه معرفت شناسانه مفید هست یا نه؟ در این مقاله با دیدگاه تاریخى در این گونه مباحث كلاًّ مخالفت ورزیده ام و ادّله این دیدگاه را ناتمام دانسته ام
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش علوم بشرى در اجتهاد بحثى در روش تحقيق
5'/b d'1j,'fj

نقش علوم بيرون دينى در اجتهاد فقهى, (بحثى نظرى است كه ثمرات بسيارى بر آن مترتّب مى شود. ولذا از اين جهت مى توان آن را از مباحث مهمّ علم اصول و يا به اصطلاح جديدتر, فلسفه فقه دانست. در كتاب معرفت دينى كه در نقد قبض و بسط تئوريك شريعت نگاشته ام, بسيارى از مسائل مربوط به (نقش علوم در اجتهاد) را بحث كرده ام. ولى چون آن كتاب صبغه نقدى داشت, برخى از اين مسائل كه از اهميت بسزايى هم برخوردار است, چندان برجسته نشده اند. اميدوارم در سلسله مباحثى اين مسائل را تا حدّى مستقلّ از يكديگر مورد بحث قرار دهم.

در رابطه با (نقش علوم در اجتهاد فقهى), مسائل متعددى قابل طرح است, كه اشاره به آنها براى ورود در اين سلسله مباحث, خالى از فايده نيست. برخى از اين مسائل چنين اند:

روش تحقيق در اين مسأله چيست؟ چه كسى مى تواند قضاوت كند كه علوم در اجتهاد نقش دارند يا نه؟ دكتر سروش در سلسله مقالات قبض و بسط تأكيد فراوانى بر نگاه معرفت شناسانه دارد. نگاهى كه در اصل تاريخى است و با سير تحوّل معارف سروكار دارد و از قضاوت در مورد صحّت و سقم آراء عالمان خوددارى مى كند1 (به اين علّت كه نگاهى درجه دوم است). يكى از مهمترين مسائل اين بحث, روشن ساختن صحت يا سقم اين ديدگاه است. چنانكه در كلّ مقاله استدلال كرده ام, به گمان من اين شيوه تحقيقى بطوركلى عقيم است. در همين مقدّمه دوباره به اين بحث برمى گرديم.

دامنه ارتباط علوم با فقه در چه حدّى است؟ آيا ارتباطى همه جانبه است يا جزئى و موردى؟. به تعبير ديگر آيا ارتباطى كاناليزه است يا همه جانبه؟ دكتر سروش در قبض و بسط, از ارتباط همه جانبه دفاع كرده است و من بر غيرمعقول بودن آن برهان آورده ام.2 آنچه مى توان پذيرفت اين است كه معرفت دينى و از جمله معرفت فقهى, به مبادى تصوّرى و تصديقى خاصّى توقف دارد و از همين طريق با معارف بيرون دينى ارتباط مى يابد. اين ارتباط جزئى و از كانالى خاصّ صورت مى پذيرد و ادّعايى است كه در درون علوم و معارف دين بايد اذعان شود و با نگاه تاريخى نمى توان آن را ثابت كرد.

مجارى اين ارتباط دقيقاً كدامند؟ در مقالات قبض و بسط مجارى متعدّدى براى اين ارتباط ذكر شده است و اينها علاوه بر ادعاى كلّى ارتباط است; مانند رابطه از طريق انتظارات ما از دين, و از طريق شناختن دنياى متكلّم و از طريق دخالت تئوريها در فهم مفردات كتاب و سنت و... گرچه بسيارى از اين مجارى ارتباط را مخدوش مى دانم, ولى در عين حال بحث از آنها مفيد به نظر مى رسد.3

فقيهان گذشته تا چه حدّ به نقش ساير علوم التفات و اعتنا داشته اند؟

در اين ترديدى نمى توان داشت كه فقيهان, چه در كتب فقهى و چه در كتب اصولى, به اصل اين نقش فى الجمله اذعان داشته اند،4 مگر اخباريان افراطى كه دخالت هر گونه احكام عقلى را در استنباط حكم انكار مى كرده اند, گرچه به لحاظ تاريخى برخى در نسبت اين چنين مسلكى به اخباريان ترديد كرده اند. در هر صورت در ميان فقها و اصوليان, اصل اين ارتباط امرى مسلّم بوده است; منتها ممكن است در حيطه و دامنه آن بحث داشته باشند. لذا اينكه دكتر سروش در نقد مقاله قلعه سلطانى اينجانب گفته است به يمن مباحث قبض و بسط بوده است كه حوزويان و عالمان دين به (نقش علوم بيرون دينى در فهم دين) التفات كرده اند, سخن نادرستى است.5 قرنها قبل, اصوليان در بحث اجتهاد و تقليد و بلكه در پاره اى مواضع ديگر چون حجيّت قطع, به ارتباط اين معارف بيرون دينى اذعان كرده بودند. منتها بحث حوزويان و بلكه هر محقّقى با صاحب قبض و بسط در ادّعاهاى گزاف (ارتباط همه جانبه معارف) و در (نسبيّت فهم دينى) و در (متد تحقيق) ايشان است, نه در اصل ارتباط.6

5 ـ معيار لزوم فحص و كاوش در علوم دينى و خصوصاً فقه چيست؟

اين بحث هم از مباحث مهمّ مربوط به (نقش علوم در اجتهاد) است. يكى از مطالبى كه در اين بحثها بايد مدّنظر داشت, تفكيك دو مسأله از همديگر است: يكى اينكه آيا معارف بيرون دينى همچون فلسفه, علوم انسانى, علوم تجربى و تاريخ با اجتهاد فقهى ارتباطى كلّى يا غيركلّى دارند يا نه؟ مسأله ديگر اين است كه سرّ كاوش و دليل لزوم فحص در فقه چيست؟

اين دو مسأله با هم تلازمى ندارند: ممكن است رابطه علوم با فقه قطعى نباشد, ولى در عين حال فحص از آن علوم لازم باشد. اين مسأله را تا حدّى در معرفت دينى بحث كرده ام,7 ولى در هرحال محتاج بحث گسترده ترى است و كم نيستند كسانى كه بين دو مسأله خلط مى كنند كه به موردى از آن در همين مقاله اشاره خواهد رفت.

6 ـ آيا معرفت دينى از جمله معرفت فقهى نسبى است: به اين معنا كه نتوان گفت هيچ حكمى از احكام را به نحو جزمى مى دانيم؟

آيا ضرورتهاى دينى و فقهى وجود دارد كه هيچ گونه تحوّلى در آن راه نداشته باشد؟ اصلاً معناى ضرورت فقهى و دينى چيست؟ در معرفت دينى بتفصيل از اين مطلب بحث كرده ام.8

8 ـ معناى نصّ دينى چيست و آيا اصلاً هيچ نصّى وجود دارد؟ گاه پاره اى از افراد در اصل نصّ دينى تشكيك مى كنند و مى گويند هيچ كلامى وجود ندارد كه نصّ در معنا و مدلول باشد. به گمان من اين سخن كلاًّ مغالطى است و از پاره اى خطاهاى منطقى و تحليلى در مباحث الفاظ و فلسفه زبان رنج مى برد. ربط اين بحث با (نقش علوم در اجتهاد) در مسأله حمل نصوص و ظواهر دينى بر نتايج معارف بيرون دينى ظاهر مى شود.

اينها برخى از مسائل قابل توجه درباره (نقش علوم در اجتهاد) هستند. مسائل متعدد ديگرى هنوز قابل طرحند كه خوف اطاله مقاله مانع از ذكر آنهاست. هريك از اين پرسشها خود موضوعى مستقل براى تحقيق اند. در اين مقاله همه بحث حول مسأله اوّل است: اينكه در اين تحقيق از چه روشى بايد كمك گرفت؟ آيا متد تاريخى و نگاه معرفت شناسانه مفيد هست يا نه؟ در اين مقاله با ديدگاه تاريخى در اين گونه مباحث كلاًّ مخالفت ورزيده ام و ادّله اين ديدگاه را ناتمام دانسته ام. ولى قبل از ورود به اصل بحث, در اين مقدّمه بايد كمى راجع به اين موضع سلبى, توضيح دهم. چون نفى فايده از بحثهاى تاريخى قطعاً عدّه اى را كه علاقه مند به مباحث تاريخى انديشه اند برمى آشوبد, در حالى كه چنين چيزى لازم نيست; چه آنكه مقصود ما از نفى ديدگاه تاريخى, نه نفى هرگونه فايده تاريخ انديشه است, بحث بر سر چيز ديگرى است.

ادامه دارد...
ایمیل حوزه

آیت الله صادق  لاريجانى


پى نوشتها:

1 . عبدالكريم سروش, قبض و بسط تئوريك شريعت, طبع اوّل, ص270ـ257.

2 . صادق لاريجانى, معرفت دينى, ص22ـ16.

3 . همان, ص132ـ92.

4 . به عنوان نمونه بنگريد به: الفاضل التونى, الوافية فى اصول الفقه, ص250, طبع مجمع الفكر الاسلامى; الوحيد البهبهانى, الفوائد الحائرية, الفائدة 36, ص212, طبع مكتبة الصدر, طهران.

5 . عبدالكريم سروش, دعوى درويشى و وعده خاموشى, مجله كيان, شماره9, مهر و آبان 1371 .

6 . صادق لاريجانى, قبض و بسط در قبض و بسطى ديگر, خصوصاً ص24ـ 18.

7 . صادق لاريجانى, معرفت دينى, ص88.

8 . همان, ص197ـ191.