بیست تلنگر سلوکی
بعد الحمد و الصلاة على النبى و آله . اين چند كلمه است كه به درخواست بعضى از برادران دينى مرقوم قلم اقل عباد ، حسين بن ابراهيم الحسينى در خلاصه نصايح و تهذيب اخلاق مىگردد . جناب احديّث همگان را توفيق رفيق سازد .
بدان كه دفع صفات نفاق و تحصيل اخلاق ، بر جميع مكلّفين بالاتفاق ، از جمله فروض عينيّه و تغافل و تهاون ، منشأ تضييع قابليت و باعث خروج از كرامت انسانيت گرديده ، نفس نفيس را به بهايم ملحق خواهد گردانيد كه:«ان هم الاّ كالانعام بل هم اضلّ سبيلا»شاهد صدق مدّعا مىباشد .
پس طالب حق را لازم است كه بعد از تحصيل اعتقاد به مبدأ و معاد و تحصيل يقين ، به كتب درسى بر وفق شريعت غرّاى سيد المرسلين و صفوت عالمين ، متابعاً لرؤف رحيم كه درباره ذى شأن آن جناب «انّك لعلى خلق عظيم» ورود يافته ، در ايام مهلت حيات ، متمتّع؛ اقوال و اطوار آن بزرگوار را شعار و به تدريج خود را از خصيص نقصان ، به اوج كمال و حدّ تمكين و وقار به حول و قوّه ملك غفّار ، تعالى شانه ، برساند . پس بر سبيل تنبيه به پارهاى از رؤوس فضايل اشاره مىشود:
اول ، تحصيل تقوا و پرهيزكارى در جميع فعل و ترك است كه مدام در مقام مراقبه بوده ،جناب اقدس الهى ، تعالى شأنه ، را در هر حال حاضر و بر خود ناظر دانسته ، در مقام خوف و خشيت به او امر ، مؤتمر و از نواهى منتهى بوده و در آشكار و نهان ، فضيلت تقوا را شعار خود ساخته ، پا از اندازه شريعت غرّا بيرون نگذارد و بر تقدير عروض اثم و گناه با استغفار و توبه و انابه و ندامت ، به زودى تدارك مافات نمايد .
دوم ، دوام ذكر حق به قلب و لسان كه لمحهاى به غفلت نگذارند و ساعت را غنيمت شمارد و به غير فايده ، ايّام مهلت را از دست ندهد كه هر ساعت ، گوهر گرانبهايى است كه جميع دنيا و مافيها با آن برابرى نمىنمايد .
سوم ، توكل و واگذاشتن امور به ولى حقيقى و پناه بردن به جناب مقدس اوست ، تعالى شانه . كه در هيچ حال به راى و تدبير خود اعتماد ننموده ، اتكال به ذات بى زوال نموده ، آنچه منعم حقيقى درباره او تقدير نمايد ، راضى بوده ، جناب متعال را متهم در قضا نداند و ضيق قلب و سخط اقدار را از صفحه دل بزدايد .
چهارم ، تمسّك است به جميع شرايع دين مبين در سنت سنيّه سيد المرسلين و اخذ نمودن آن از علماى دين و ورعين متّقين كه تخلّف از آن منشأ و اخذ به بدع و اهواء و باعث بر هلاكت است ، مانند: مداومت فرايض و واجبات و باز داشتن نفس از منهيّات در تمامی شب وروز . بايد نهايت اهتمام و سعى تمام معمول داشت و به مجرّد وصف طريق بدون اعمال نفس ، به نصيحت شفيق اكتفا ننموده و در خصوص مراقبات نوافل و مندوبات فضايل بعد ذلك به قدر جهد طاقت و فراغ و صحت در ليل و نهار ، سعى بسيار نموده ، از ندامت تضييع عمر گرانبها در روز عرض اكبر با حذر بوده و زيان از سخن لغو و بى فايده خصوصاً فحش و كذب و غيبت و نميمه نگاهداشت و از استماع منهيّات و امورات بى فايده دينيّه و دنيويّه با حذر بوده و جميع اعضا و جوارح را از خلاف رضاى مالك حقيقى مضبوط و محفوظ داشت .
پنجم ، ممارست زهد وبى رغبتى در دنياى و مافيها و اقتصاد در معيشت ،
ششم ، دوام ياد مرگ و مستعد بودن براى نزول فرض است كه مكرر در نصب عين خود دانسته ، لمحهاى غافل نشود كه غفلت ، باعث و بال دنيا و آخرت است و تهيّه اسباب سفر آخرت از وصيت و آماده كردن كفن و غير آن از ضروريات را لازم داند كه با ترك استعداد هر چند عمر يابد مرگ او فجأة خواهد بود .
هفتم ، دوام محاسبه نفس است در هر صبح و شام . پس هر گاه چيزى در اعمال خود ببيند ، حمد و شكر الهى را به جاى آورده و آن نعمت عظما را از جناب مقدس او تعالى دانسته ، توفيق زيادت طلب نمايد و هرگاه شرّ و بدى در اعمال خود ببيند ، در تو به و انابه استعجال نموده ، به آب حسرت و ندامت ، صفحه دل را پاك گرداند و به تدارك اعمال نيك ، نفس نفيس را از آن دنيّه رهاند .
هشتم ، مداومت بر استغفار و طلب آموزش است و ساعات روز و شب ، خصوصاً در اعصار و اسحار؛ چه در وصيت حضرت لقمان كه براى پسر خود فرموده : «بسيار بگو: اللهم اغفرلى» پس به تحقيق كه براى جناب احديت ، وقتهايى چند مىباشد كه در آن وقت ردّ سائلى از درگاه عزت و جلالت نمىنمايد . پس دائم الاوقات بايد در دعا بود شايد دعا در ساعتى از ساعات به هدف اجابت رسد .
نهم ، امر به معروف و نهى از منكر است به قدر مقدور و با تحقق آداب و شرايط كه مشهور و در كتب اسلاف مسطور است و هر گاه اظهار حق ممكن نشود ، لااقل مجالست اشرار را اختيار ننموده ، از دل بايداطوار و رفتار ايشان را ناخوش شمرده ، مداهنه با ايشان اصلاً به عمل نياورد .
دهم ، مساعدت و يارى نمودن برادران دينى است در امور خيريّه و متوجّه شدن بر آوردن حاجتهاى ايشان است ، خصوصاً ذريّه طيبه حضرت با رفعت خير البريّه و سلاله علويه فاطميه .
يازدهم ، عظيم شمردن فرمانهاى الهى و تعظيم و تكريم علماى دين و اهل تقوا و اصحاب ورع از مؤمنين است كه منشأ رستگارى دنيا و نجات عقبى است .
دوازدهم ،صبر نمودن است در جميع مواطن كه صبر به منزله سرايمان است و راضى بودن به اقدار ، باعث راحت دارين است و بايد هرگز تمنّى و آرزو ننمايد چيزى كه عاقبت آن را نمىداند و دايم ، در هر حال ، شاكر بوده باشد كه منشأ مزيد نعمت است و درتعجيل فرج آل محمد(ص) مكرر داعى بوده باشد .
سيزدهم ، اشتغال است به ممارست علوم دينيّه نافعه در سلوك مسلوك آخرت و طلب آن از اهلش و از ملامت احدى بيم ننمايد و در جهالت نماند .
چهاردهم ، اخلاص ورزيدن است در جميع اعمال كه غير حقّ ، معيار نظر نبوده؛ چه ريا نعوذ باللّه شرك است و اجتناب از آن واجب است .
پانزدهم ، سعى نمودن در صله ارحام و احسان به آنهاست كه منشأ رفع درجات و بركت مال و طول اعماد و رضاى حضرت كردگار است ،
هر چند سلام دادن بوده باشد . هر گاه غير از آن ممكن نشود ، خصوصاً و الدين كه حقوق ايشان بى شمار و عقوق ، موجب خسران و وبال است خواه در حيات و خواه در ممات .
شانزدهم ، زيادت برادان دينى و مذاكره ايشان است در امور دين و آخرت كه از مذاكره با ايشان ، استعداد تام و توشه سفر پر خطر عقبى حاصل مىگردد .
هفدهم ، عدم توسع است در مباحات و عدم سختگيرى است بر نفس ، بلكه اقتصاد و ميانه روى بايد سلوك داشت .
هجدهم ، معاشرت با مردم دنيا ، به عنوان مدارا ، در خور فهم و تاب عقل ايشان معامله نمودن و اعراض نمودن در معارف از آنچه ايشان منكر مىشمارند و به عقل ناقص راست نمىآرند و مزاوله و حسن خلق و كظم غيظ و تواضع و رفع كبر و عجب و خود بينى و خيلاء و نخوت و درخواست اصلاح اعمال خود و ايشان از درگاه احديت است و سر رشته جميع امور در اخذ به تقوا و پرهزكارى و دام مراقبه و نگهبانى ، جناب اقدس الهى ، تعالى شانه ، و توسل به اهل بيت اطهار ، صلوات اللّه عليهم ، فى الليل و النهار مىباشد .
نوزدهم ، تحصيل خوفو رجاست كه از سخط جبارى هراسان و از رحمت بى نهايت در مهد امن و امان بوده . در يك مرتبه اين دوحال را نگهدارد كه ياس و امن ، هر دو منشأ مآتم بى شمار مىگردد ، مگر در دم احتضار كه دست از جان شسته ، رجاء رحمت بايد غالب باشد .
بيستم ، تحصيل عفت نفس با وجود و سخاوت و ثبات و اطمينان و مواسات اخوان و مسامحه با ايشان است و تامل در دقايق مسطور و رياضت نفس با مداومت ، مثمر سعادت و ارتفاع شقاوت است .
عصمنا اللّه واخواننا المؤمنين عن هوا جس الشيطان اللعين
وجعلنافى يوم الدين فى مقام الامنين .آمين ربّ العالمين .