راهکارها و بایستههای تحول
بیشترین تحولاتی که به خصوص در علوم اسلامی مورد احتیاج است، به خاطر این است که در عالم اسلام، وظایف علمی جدیدی مطرح شده که سابقاً یا اصلاً نبوده یا بسیار کم رنگ بوده است.
قسمت دوم مفهوم شناسی تحول
1ـ3 تحول به واسطه تحقیقات و دسترسی به منابع بیشتر
سلسله تحولات دیگری درعلوم، به واسطة تحقیقات زیادتر و دسترسی به منابع بیشتر حاصل میشود؛ مثلاً در فقه، سابقاً دسترسی به منابع، خیلی با زحمت امکان داشت؛ ولی امروز، کتب اربعه و سایر مجامع روایی، در کتابخانهها هست و به راحتی میتوان آنها را مطالعه کرد و حتی با رایانه، کار بسیار راحتترشده است و با فشار دادن یک کلید، به همة منابع میتوان دسترسی داشت.
این تحول، به مدد عامل خارجی دسترسی به منابع است. امروزه با آمدن تکنولوژی و وسایل آموزشی و پژوهشی جدید، انقلابی در تحقیق و پژوهش رخ داده است و تحقیق کردن با سابق، بسیار تفاوت کرده است. جا دارد که ما از این فرصت استفاده کنیم و از عمر خود چند برابر استفاده نماییم.
1ـ4 تحول به علت نیازهای جدید
اما همة تحولات در این موارد خلاصه نمیشود؛ بیشترین تحولاتی که به خصوص در علوم اسلامی مورد احتیاج است، به خاطر این است که در عالم اسلام، وظایف علمی جدیدی مطرح شده که سابقاً یا اصلاً نبوده یا بسیار کم رنگ بوده است.
در گذشته، یک شبهة خاص، مثل شبة ابن کمونه، فقط در یک کتاب فلسفی مطرح میشد و اگر کسی آن کتاب را نمیخواند، اصلاً به ذهنش، چنین شبههای خطور نمیکرد؛ اما امروز در این سایتهای متعدد ضد اسلامی که در دسترس همه هست، هجوم همه جانبهای به تمام مبانی باورها و ارزشها میشود. کسانی با بودجههای کلان، هیچ کاری جز تخریب اسلام ندارند و شیوههای مختلف خیلی ظریفی به کار میگیرند که جا دارد آنها که همت ضعیفی دارند، وقتی اینها را بررسی میکنند مأیوس شوند.
این قسم تحول در علوم اسلامی و انسانی، ضروری است؛ صاف و بیپرده بگویم، حوزه با این شرایطی که دارد، پاسخگوی همة این نیازها نیست. این نیازها یکی از دلایلی است که باید تحولی رخ دهد تا خلأها پر شود.
2.راهکارها، لوازم و بایستههای تحول
با پذیرش مبدأ تصدیقی بحث، اینکه باید تحولی در علوم اسلامی و انسانی پدید بیاید؛ باید از منابع بیشتر، راههای بهتر، روشهای تحقیق بیشتر، از تکنولوژی تحقیقی، از تجارب بزرگان پیشین و .... استفاده کرد تا بتوان در فرصت کمتر، به نتایج بهتر رسید و نیازها را پاسخ گفت، چند موضوع مهم در زمینه چگونگی انجام این تحولات و راهکارها، لوازم و بایستههای آن را بیان مینمایم:
1ـ2 بررسی نهاد آموزش حوزه در ساختار کلان نظام آموزش کشور
بررسی نهاد آموزش حوزه به طور مستقل، برای اصلاح، تکمیل، تقویت و کارآمد تر کردن آن در پاسخگویی به نیازها، به اینکه کار خوبی است و باید انجام شود، ولی کار کامل و ریشهداری نیست.
حوزه، یکی از ارگانهای سیستم آموزشی کشور است و جایی که به مردم چیزی یاد میدهد و مردم از آن یاد میگیرند، فقط حوزه نیست؛ حوزه بخشی از آن است. بخشهای دیگری نیز وجود دارد که چه بسا وسیعترند و اثری عمیقتر دارند.
البته این کار، کار گستردهای است که وقت و نیرو و شرایط بسیار میخواهد. در یک کلمه، تعبیری که اخیراً به کار میبرند و تعبیر جالبی هم هست، ما باید برای کشور مهندسی فرهنگی داشته باشیم؛ البته فرهنگ با آن معنایی منظور ماست؛ یعنی آن چیزی که با باورها و ارزشهای مردم سرو کار دارد؛ نه فقط موسیقی و رقص!
فعلاً بحث ما بررسی این مجموعة کلی نیست و صحبت بر سر این است که ما در آموزشهای علوم اسلامی و انسانی، باید چه تحولاتی انجام دهیم و چه چیزهایی لازم است؟
2ـ2 ضرورت آمادگی در برابر فرهنگهای الحادی
همان طور که اشاره کردم، به خاطر ارتباطات با فرهنگ جهان و دستگاههای آموزش و پرورش دنیا، به معنای عام کلمه که شامل رسانههای صوتی و تصویری و .... هم میشود، ایجاب میکند که ما در مقابل حملات و هجومهای علیه اسلام، آمادگی داشته باشیم. این آمادگی، تحول می خواهد و این مقدار آمادگی که ما فعلاً داریم، کافی نیست و باید بر کمیّت و کیفیت آن بیفزاییم؛ باید معلومات خود را نسبت به آن رشتههاب علوم انسانی که با مسائل اسلامی ـ باورها یا ارزشهای دینی ـ ارتباط دارد، توسعه دهیم.
این خلأها، ضروت تحول در محتوای آموزشی و پژوهشی را میرساند و شواهد قطعی نشان میدهد یک عالم نمیتواند عهدهدار همة این کارها شود و همة این مسائل را بررسی کند و پاسخگو باشد؛ وسعت مسائل و گونههای تحقیق و شبهات، آن قدر زیاد است که در توان یک نفر نیست که با همة اینها بپردازد و طبعاً باید تقسیم کار شود؛ یعنی باید درسها تخصصی گردد.
بنابراین غیر از تحول در محتوای آموزشی و پژوهشی، در ساختار حوزه هم باید تحول به وجود آید. همچنین باید از این تکنولوژیهای پیشرفته و وسایل ارتباطاتی مختلف امروز نیز استفاده کرد. نعمتهای دنیا همیشه شمشیر دولب است و میتوان از آنها به درستی استفاده نمود. امروز پیشرفتها و تحولات بسیار خوبی در این زمینه به پشتیبانی بیدریغ مقام معظم رهبری انجام شده که از سایر تحولات جلوتر است.
2ـ3 فرهنگ سازی در آغاز راه
یکی از سؤالات مهم در تحولات علوم این است که از کجا باید آغاز کرد؟ مسلماً یکی از عوامل مهم و مؤثر در شروع کار، یک سلسله عوامل فرهنگی است؛ یعنی باید همه توجیه شده و این تحولات را بپذیرند. بسیاری از هم لباسهای ما طبق تعصبات و افکار غیر مقبولی، قبول ندارند که باید تحول رخ دهد؛ میگویند همانی که بوده، باید همانطور عمل کنیم.
بنابراین ابتدا باید، ضرورت تحول را از نظر فرهنگی گسترش داد تا هم مردم و هم علما آماده شوند و ضرورت آن را بهتر درک کنند.
2ـ4 عوامل تحول
علاوه بر فرهنگسازی اول راه، عوامل مهم مختلف تربیتی، اقتصادی، سیاسی و... در تحول نقش دارند؛ مثلاً در عامل تربیتی باید توجه کرد، صرف داشتن معلومات، برای ایجاد تحول کافی نیست. گاهی ملاحظه میفرمایید که کسانی امکاناتی دارند و به نام دین، کارهایی انجام میدهند، ولی بازندة عمل آنها قریب به صفر است! نیروی انسانی، وقت و پول صرف میشود و زحمتهایی کشیده میشود و تبلیغات زیادی انجام میگردد؛ ولی بعد از چند سال، نتیجة کار تقریباً صفر است!
عامل اقتصادی نیز مهم است؛ بالاخره با دست خالی هم نمیتوان همة این تحولات را انجام داد؛ درست است که با فقر و قناعت میتوان خیلی کارها کرد و در دوران سیاه ستمشاهی هم، علمای ما ـ که خداوند انشاالله درجات آنهایی که هستند و بودند متعالی کند ـ با شکم گرسنه و بدن برهنه دین را برای ما نگه داشتند و کسانی در شبانهروز به یک وعده نان خالی اکتفا کردند تا امروز دین به دست ما برسد؛ ولی بعضی کارها بدون عوامل اقتصادی نمیتوان انجام داد و اگر هم انجام شود، ضررش کمتر از منفعتش نیست.
در تمام عوامل مهم در تحول، سه عامل از بقیه مهمتر است که به آنها اشاره میکنم:
اولاً ما باید یک متد صحیح برای تحقیق در علوم اسلامی داشته باشیم که دچار انحراف، جو زدگی، غرب زدگی و نگاه سکولاری نشویم و واقعاً اسلام را آنطورکه هست بشناسیم؛ نه کم نه زیاد؛ نه با افراط و نه با تفریط.
این یک عامل قوی اس تو مایة آن در ما هست. حوزههای ما الحمدالله این مایهها را دارد و خیلی زحمت نمیخواهد؛ اما باید توجه داشت آفت نبینیم. این عامل به تنهایی کافی نیست؛ ما غیر از روش تحقیق، منابع تحقیق و افزایش مواد علمی تحقیق، به عامل اساسی دو یا سه نیز نیاز داریم.
ثانیاً باید همراه تحصیل علم، زهد و تقوا نیز کسب کرد و خودسازی داشت. علم دین، بدون تقوا راه به جایی نمیبرد. آنچه که ما داریم، به برکت افراد متقی است که در گذشته کار میکردند که نمونههای آن را زیاد سراغ دارید. دنیا زدگان، کاری برای دین انجام ندادهاند و گاهی مشکلاتی آفریدهاند و گاهی بلاهایی خلق کردهاند: «و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم» (بقره213).
ثالثاً باید آشنا به اوضاع جهان و عالم به زمان بود و شرایط زمان و مکان را به خصوص در این روزها درک کرد. معنای درک شرایط، تغییر احکام نیست؛ بلکه برنامه ریزی صحیح بر اساس مقتضیات زمان و مکان است تا موانع و ضررها کمتر شده و سرعت کار و فایده و نتیجة آن وسیعتر و فراگیرتر شود.
کم نیست مواردی که کسانی با علم و تقوا در کارهایی وارد شدند، ولی پیشرفتی نکردند و از آنها به خاطر عدم آشنایی با مسائل روز، سوء استفاده شد و طعمهای در دست شیاطین قرار گرفتند. الان هم نمونههای آن را داریم و در گذشته هم بودهاند.
امروز دانش پژوه ما در کنار تحصیل علم صحیح، باید خود سازی و آشنایی با مسائل زمان داشته باشد. اگر این طور نباشد، مسئولیتی هم نپذیرد و وارد مسائل اجتماعی نشود. اگر میخواهد در جامعه کار کند، ابتدا باید جامعه را بشناسد و از مسائل زمان و محیط داخل و خارج جامعه و مسائل بیناملل آگاه باشد.
البته خدای متعال این نعمت را به ما عطا نموده و کسی را جانشین امام (ره) قرار داد که از این جهات ممتاز است. ما از رهنمودهای مقام معظم رهبری در همة زمینههامی توانیم استفاده کنیم؛ ولی آیا با وجود یک نفر، همة مشکلات حل می شود؟! اگر بنا بود اینطور باشد، چرا با وجود امیرالمؤمنین (ع)، همة مشکلات حل نشد؟! باید امثال او تربیت شوند و پرورش یابند تا هر کدام در ردهای بتوانند این کاروان را به حرکت درآورند.
2ـ5 داشتن هستة مرکزی قوی
هر زمینهای از علوم، استاد میخواهد؛ الان ما چه تعداد استاد آماده داریم؟ اینکه بگوییم تمام دانشگاهها باید مطالب اسلامی را فرابگیرند و به شبهات آنها جواب داده شود، خیلی راحت است؛ ولی درعمل، ما برای دانشگاهها چند استاد داریم؟ نهاد رهبری بعد از سالها میگوید برای کی درس معارفی که ستاد انقلاب فرهنگی در ابتدای انقلاب به صورت چند واحد درسی تصویب کرده، پنج هزار استاد معارف نیاز داریم؛ ولی آیا استاد به اندازة کافی که نه تنها خودشان این مباحث را بلد باشند، بلکه بتوانند تدریس و دفاع کنند، داریم؟ در دستگاههای دیگر، مانند دستگاه قضاوت نیز همین طور است؛ خیلی راحت میگوییم باید قضاوت عادلانه اسلامی اجرا شود؛ ولی چند قاضی صالح تربیت کردهایم؟!
دستگاهی باید اینها را تربیت کند و طرح و برنامه دهد. این امر هم برمیگردد به اینکه ابتدا یک هستة مرکزی قوی باشد گه آنها صلاحیت کافی طراحی و برنامهریزی و قدمهای اولیه داشته باشند. در یک کلمه، قدم اول برای تحولات، تربیت نیروی انسانی است.
منبع: خشت اول تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان