تبیان، دستیار زندگی
یکی از علمای اهل معنا می فرمود: سید بن طاووس در مقامات معنوی و کمالات روحی به مرتبه ای میرسد که بعضی از اغمال و ادعیه را خود بدون واسطه از حضرت بقیة الله(عج) اخذ می کرد و نقل می کند و برای تایید این مطلب شواهدی را ذکر می کند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راز اسم اعظم
راز اسم اعظم

ابن طاووس در زهد و عبادت تقوا و رياضت مقام بلندي داشت چنان که شيعه و سني بالااتفاق در شرح احوال او نوشته اند که وي(ازهد اورع) اهل زمان و(اتقي و اعبد) روزکار خود بوده است و در کلمات بزرگان به(قدوة العارفين)و(مصباح المجتهدين) موصوف است.

يکي از علماي اهل معنا مي فرمود: سيد بن طاووس در مقامات معنوي و کمالات روحي به مرتبه اي ميرسد که بعضي از اغمال و ادعيه را خود بدون واسطه از حضرت بقية الله(عج) اخذ مي کرد و نقل مي کند و براي تاييد اين مطلب شواهدي را ذکر مي کند

گويند انسان ها در زندگي 2 دسته اند:

1- يک دسته از آنان بدون هدف و برنامه منظم زدگي مي کنند، هر جه پيش آمد و زندگي به هر جا پايان يافت، يافته است که متاسفانه اين دسته اکثريت قطعي جامعه را تشکيل مي دهند.

2- دسته ديگر آنها که در زندگي هدف دارند و در پي آن از روي برنامه با مطالعه دقيق تا پايان عمر پيش مي روند و آني از آن هدف غفلت نمي ورزند و از راه مستقيم و چهارچوب برنامه خود منحرف نمي شوند.

مرحوم رضي الدين سيد بن طاووس نمونه آشکاري از اين گروه بود. او در زندگي اسوه تقوا، نمونه فضيلت و کوه وقار بود و اخلاق و رفتار و شيوه زندگي اش هر انسان بيدار را به شيوه زندگي و اخلاق کريمه اولياي الهي متوجه مي ساخت.

شخصيت اين مرد بزرگ چنان وسيع و گسترده است که انسان در ترسيم بزرگواريهايش خود را عاجز و ناتوان ميبيند. از کثرت ورع و تقوا از فتوي در احکام و قبول قضاوت اکيدا امنتناع مي ورزيد.

سيد نعمت الله جزائري نوشته است که سيد رضي الدين علي سيد بن طاووس گفته که: خليفه خواست مرا قاضي کند پس من به ايشان گفتم که دعوائي واقع ميان عقل و هواي من و از من محاکمه خواستند چون در نزد من حاضر شدند عقل من گفت: مي خواهم تو را به راه بهشت و لذت هاي آن ببرم و هواي من گفت: که آخرت نسيه است و من مي خواهم که تو را به لذائذ دنيا برسانم، حکم عادلانه را از من خواستند، پس روزي به نفع عقل حکم کردم و روزي به نفع هواي نفس، آنان پيوسته سر نزاع دارند و من مدت 50 سال است که منازعه آنان را تمام نکرده ام پس کي که نتوانسته يک قضيه را تمام کند پس چگونه مي تواند منازعات ديگران را حل و فصل کندپس شما کسي را براي قضا اختيارکنيد که عقل و نفس او متفق باشد و از مهمات خود فارغ باشد.

علامه حلي ميگويد: رضي الدين علي مستجاب الدوعة بود و کرامات بسيتر از آن بزرگوار به ظهور پيوست.

در کتاب(عمدة المطالب) نوشته است که آن جناب بر اسم اعظم واقف گشت و بر آن گنج سعادت نظر يافت و به هنگام دعا و درخواست حوائج خدا را با آن نام بزرگ مي خواند و از برکات آن دعايش مستجاب مي شد.

او را دو پسر بود، پيوسته به ايشان مي گفت که: چندين بار از خدا مسئلت نمودم که آن اسم را به شما بياموزم ولي از خداوند حکيم اجازه آن کارنيافتم ولي آن اسم در کتاب هاي من مسطور است و مانند لالي تابنده در خزانه کتب من پراکنده است شما را به مطالعه ان کتب وصيت مي کنم شايد خود بر آن اسم پي ببريد.

مولف ريحانة الادب مي نويسد:

کرامات باهره بسياري بدو منسوب ميشد که علامه حلي بسياري از آنان را به واسطه ديگر روايت کرده است و بسيار ستوده و بعضي از آنها را در مستدرک الوسائل نقل کرده است موافق نقل مفيد در کتاب عمدة الطالب مستجاب الدعوة و واقف بر اسم اعظم دانسته و از بعضي از تاليفات خودش استهظار شده که باب فيض ملاقات حضرت ولي عصر(عج) به روي وي مفتوح بود، درد دل خود را از داروخانه آن طبيب نفوس بشري مداوا و نهال وجود خود را از آن فيوضات رباني مشروب مي نمود.

گويند آن مرحوم در کتاب(مهج الدعوات) آورده که در شب چهارشنبه 23 ذيقعده الحرام از سال 638 ه.ق در(سرّ من راي) بودم به هنگام سح در سرداب مقدس مي شنيدم که آن جناب در حق شيعيان خود بدين صورت دعا مي فرمود:

( الهي بحق من ناجاکَ و بحق مَن دعاکَ في البر و البحر تفضل علي الفقراءِ المومنينَ و المومناتِ بِالغني و الثروت علي مرضَي المومنينَ و المومناتِ بالشفاءِ و الصحة و علي احياءِ المُومنينَ و المومناتِ باللطف و الکرامة و علي المواتِ المُومنينَ و المومناتِ بالمغفرة و الرحمة و علي غرَباءِ المُومنينَ و المومناتِ بالرَّدِّ الي اوطانهم سالمين الخ )

و تمام آن کلمات طيبه در خاطرم جاي گرفت ولي اينک به ياد ندارم که آيا دز ذيل فقره «و علي احيا المومنين» فرمودند: (و ابقهم في عزنا و ملکنا و سلطاننا و دولتنا) يا ذيل فقره(و علي اموات المومنين) فرمودند(و ابقهم في عزنا و ملکنا و سلطاننا و دولتنا) با اينکه ابن طاووس به طور مکرر توفيق شرفيابي حضور ولي عصر(عج) را پيدا کرده بود ولي هرگز به اين امر تظاهر نمي کرد و به عنوان يک راز در کتمان آن ميکوشيد.

هرکه را اسرار حق آموختند                       مهر کردند و دهانش دوختند

مقامات معنوي

سيد بن طاووس آنچنان حقوق حضرت(عج) را رعايت کرد تا اينکه به ملقام والائي رسيد چون رعايت حق آن جناب مايه تقرب جستن نزد خدواند است سبک شمردن آن مايه دوري از خداوند و مبغوض نزد او مي باشد و همچنين تمام حقوق پروردگار براي امام نيز هست چنانکه فرمودند: (هر حقي که براي خداي تعالي هست براي ما نيز مي باشد)

هر چه معرفت و محبت نسبت به آن حضرت بيشتر شود رعايت حقوق آن حضرت نيز بيشتر مي شود چنانکه سيد بن طاووس عمل کرد و به مقامي رسيد که آن حضرت در ملاقات اسماعيل هرقلي او را فرزند خود مي خوانند و مي فرمايند:

به فرزندم(رضي) بگو که نامه اي به علي بن عوض در باره تو بنويسد و من به او سفارش مي کنم که هر چه بخواهي به تو بدهد.

يکي از علماي اهل معنا مي فرمود: سيد بن طاووس در مقامات معنوي و کمالات روحي به مرتبه اي ميرسد که بعضي از اغمال و ادعيه را خود بدون واسطه از حضرت بقية الله(عج) اخذ مي کرد و نقل مي کند و براي تاييد اين مطلب شواهدي را ذکر مي کند:

از جمله دعايي که در سرداب از آن حضرت شنيده بود.

سيد بن طاووس در بعضي از کتاب هاي خود پرده از حقايق بر ميدارد و گوشه اي از مقامات خود را ظاهر ساختند و آن را اين چنين بيان مي کند: از نعمتهايي که خداوند امر به اظها و تعظيم آن فرموده است اين است که معرفت خود را به طوري به من اعلام فرموده است که احتمال خطر و اشتباه و انحراف در آن راهي ندارد و هر کسي من را به چشم عيان و نور ايمان مشاهده نمايد لسان حال مرا موافق و شاهد گفتارم خواهد ديد و به ديدن من بي نياز مي شود از هر دليل و برهاني.