تبیان، دستیار زندگی
در هر صورت باید ببینید مدّاحی چیست و مصیبت‌خوانی چیست، گریاندن و گریستن چیست؟ برخی آن قدر احمق هستند كه نمی‌فهمند این اشك طریقه تمام انبیاء علیهم‌السّلام بوده برای شوق لقاءالله و برای تحصیل رضوان‌الله. در مسأله دوستان خدا نیز از همین باب است و محبّت اینها
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با اشک هایت حسین (ع) به تو اذن داد
بزرگداشت آیت‌الله العظمی بهجت در بعثه مقام معظم رهبری

حضرت فرمودند: بله او روزی در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سید الشهدا علیه السلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم.

گفتاری از آيت‌الله العظمی بهجت(ره)در باره. آقائی و بزرگواری ائمه علیهم السلام

آقای قدس  از شاگردان  استاد می گوید: روزی آقای بهجت در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله علیهم ـ فرمودند:

« در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السلام می رود او را مسخره می کرد.

حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون خدمت آقا مشرف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که: تو می دانی این مخالف چه می کند.

آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: آری، لابد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است؟! حضرت فرمودند: بله او روزی در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سید الشهدا علیه السلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم.

آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، به محل برگشتم، سر راه آن سنی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام علیه السلام که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و ...، مرد سنی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علیاً أمیرالمؤمنین ولیّ الله و وصیّ رسول الله و شیعه شد.»

پس اگر چشمت اشك‌آلود شد، اين نشانه اذن و اجازه [از سوي خدا و رسول خدا] مي‌باشد.

آقای بهجت در جایی دیگر فرمودند:

در هر صورت بايد ببينيد مدّاحي چيست و مصيبت‌خواني چيست، گرياندن و گريستن چيست؟ برخي آن قدر احمق هستند كه نمي‌فهمند اين اشك طريقه تمام انبياء عليهم‌السّلام بوده براي شوق لقاءالله و براي تحصيل رضوان‌الله. در مسأله دوستان خدا نيز از همين باب است و محبّت اينها هم ـ اگر در مصائب اينها اشك مي‌آورد و در شادي آنان شادمان، و در حزن آنها محزون مي‌سازد ـ همينطور است...پس اگر چشمت اشك‌آلود شد، اين نشانه اذن و اجازه [از سوي خدا و رسول خدا] مي‌باشد.


منبع :سایت آیت الله بهجت

تنظیم گروه حوزه علمیه