تبیان، دستیار زندگی
حفظ نظام اسلامی، امری است بدیهی و مسلم که هیچ فقیهی در آن تردید ندارد. بدون شکّ جمهوری اسلامی، از بارزترین و عالی ترین مصادیق آن در دوره غیبت به شمار می آید. از این روی، حفظ و پاسداری از آن، وظیفه ای است واجب، بر همگان.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حوزه وحفظ نظام
نامه طلاب خطاب به رهبر انقلاب

حفظ نظام اسلامی، امری است بدیهی و مسلم که هیچ فقیهی در آن تردید ندارد. بدون شکّ جمهوری اسلامی، از بارزترین و عالی ترین مصادیق آن در دوره غیبت به شمار می آید. از این روی، حفظ و پاسداری از آن، وظیفه ای است واجب، بر همگان.

برای توضیح سخن فوق، اشاره ای به تأسیس نظام و گفتار و سیره علماء و مراجع معاصر در این باره مفید و مناسب می نماید.

ملّت ایران و در رأس آن مراجع تقلید، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بااکثریت قاطع (2/98) به نظام جمهوری اسلامی رأی داد. با واژه جمهوری، شکل حکومت و با کلمه اسلامی محتوای آن را مشخص کرد. تصمیم گرفت که این کشور، بر اساس حاکمیت ملّی و با اصول و مقررات اسلامی، اداره شود.

پس از گذر از این مرحله حساس، قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین و به تصویب ملت ایران رسید. قانونی که نشأت گرفته از اسلام است و تار و پود آن را اسلام تشکیل می دهد.

در جای جای قانون اساسی، این ارتباط عمیق و عنیق و دامن گستر، به چشم می خورد. در اصل چهارم آمده است:

(کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی،سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد.)

به دلیل اهمیّت و محور بودن این اصل، در چند جای دیگر قانون اساسی به آن اشاره شده است، از جمله: در اصل دهم و بیستم و هفتاد دوّم.

در اصل هفتاد دوّم آمده است:

(مجلس شورای اسلامی، نمی تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمی کشور یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد.)

نکته مهم و شایان دقت در اصل چهارم قانون اساسی، این است که می گوید:

(این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است.)

افزون بر موارد یاد شده، براساس اصل پنجم قانون اساسی، در رأس این نظام باید فقیهی عادل، آگاه به زمان، مدیر و مدبّر قرار داشته باشد که براساس اصل یکصددهم و یکصد دوازدهم، تعیین سیاستهای کلّی نظام و نظارت بر حسن اجرای آن و...نصب و تعیین فقهای شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده دارد. در اصول دیگر قانون اساسی، اهداف و عناصر تشکیل دهنده نظام و قوای حاکم و وظایف و مسؤولیتها و اختیارات آنان آمده است.

پس از تصویب قانون اساسی، عالمان دینی و مراجع بزرگوار: آیة اللّه گلپایگانی، آیة اللّه مرعشی، آیة اللّه آملی، آیة اللّه اراکی و... به آن رأی دادند و به مناسبتهای گوناگون، از نظام جمهوری اسلامی حمایت کردند و خود در انتخابات شرکت جستند و دیگران را به این مهم فرا خواندند.

آیة اللّه گلپایگانی در وصیت نامه خود می نویسد:

(حفظ اصل جمهوری اسلامی را لازم می دانم. بر مسؤولین محترم است که از خط مستقیم اسلام منحرف نشوند و سعی کنند، روز به روز، نظام با اسلام تطبیق بیشتر پیدا کند و دور از هر اختلاف، با اتحاد از این عطیّه الهی پاسداری نمایند و خیر و صلاح و رسیدگی به حال مستمندان را وجهه همت قرار دهند و بر مردم است که در حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی کوتاهی نکنند...58)

آیة اللّه اراکی می گوید:

(حوزه باید همواره ناظر به مسائل کشور و نظام اسلامی باشد و آنچه در مورد تحکیم نظام اسلامی و پیاده کردن احکام الهی است، ارائه نماید.

همانطوری که اساس نظام اسلامی با حمایت و معاضدت حوزه به وجود آمده است... امروز حوزه های علمیه وظیفه دارند نیازهای نظام اسلامی را از نظر فقهی و فرهنگی و سیاسی تأمین کنندو با نظام در ارتباط باشند.

دیگر مراجع نیز از نظام جمهوری اسلامی حمایت و پاسداری از آن را واجب شمرده اند.امام بزرگوار، مؤسس و بنیانگذار نظام، حساسیت ویژه ای نسبت به نظام و مسائل مربوط به آن داشت.آن حضرت در برابر کوچکترین کاری که احتمال می رفت، نظام را با خطر مواجه و دچار مشکل کند، واکنش نشان می داد.

حجة الاسلام والمسلمین توسلی در مصاحبه بامجلّه حوزه می گوید:

(مرتبه اوّل که ایشان دچار حمله قلب درد گردیدند و در بیمارستان بستری شدند، گاهی اوقات، حالشان خیلی وخیم می شد. از جمله: روز رأی گیری ریاست جمهوری، حال ایشان خوب نبود. لذا به حاج احمد آقا توصیه کردند: اگر اتفاقی افتاد، مخفی بماند، تا این که انتخابات به پایان برسد که مبادا در انتخابات خللی به وجود آید و در نتیجه، نظام تضعیف شود.61)

امام خمینی، بارهای بار، از حفظ نظام اسلامی سخن گفت و در پیامهای خود بر آن پای فشرد. به اندازه ای به این مسأله اهمیت می داد و روی آن حساسیت داشت که محور وصیت نامه سیاسی الهی خود را همین موضوع قرار داد.

آن حضرت، حفظ و حراست از نظام جمهوری اسلامی ایران را اصلی غیر قابل انعطاف و از آن به عنوان بالاترین واجب یاد می کرد:

(اگر حفظ اسلام یک فریضه الهی است; حفظ این جمهوری از اعظم فرایض است.

چرا که حفظ اسلام و اجرای قوانین آن، بستگی به حفظ نظام اسلامی دارد. و با نبود آن، فرائض، آن گونه که اسلام می خواهد و می طلبد، انجام نمی پذیرد.

بر همین مبنی می گوید:

(.... حفظ نظام جمهوری اسلامی، بر همه مسلمانان واجب عینی است، حتی از نمازهم واجب تر است.

یا در وصیت نامه سیاسی الهی خود می نویسد:

(آنچه در این حکومت مطرح است، اسلام و احکام مترقی آن است. بر ملّت عظیم الشأن ایران است که در تحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است... و امروز بر ملت ایرن خصوص، بر جمیع مسلمانان عموم، واجب است این امانت الهی ر، که در ایران به طور رسمی اعلان شده... با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقاء آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند)

و برای تبیین وظیفه فوق، به رمز پیروزی و تدوام انقلاب و آفات و خطراتی که آن را تهدید می کند اشاره می کند و از مسؤولان، مردم، مراجع و روحانیت می خواهد که در همه زمینه ها هشیار باشند و حاضر.

مسؤولیتهای حوزه در جهت حفظ نظام

انقلاب اسلامی، از حوزه نشأت گرفته است و از تفکر دینی مایه. از آنجا که عالمان دینی، بیشترین و اساسی ترین نقش را در هدایت و بسیج توده ه، در براندازی نظام پوشالی و استعماری پهلوی و استقرار جمهوری اسلامی داشته اند، انقلاب اسلامی، با نام آنان و حوزه های علمیه عجین شده است.

امروز، جهانیان، واژگانی چون: انقلاب اسلامی، روحانیت ونظام جمهوری اسلامی ایران را واژه هایی مترادف می شناسند.

بنابراین، مسؤولیت تداوم انقلاب و نظام اسلامی، متوجه حوزه و روحانیت است. گرچه شاید، برخی از روحانیان منزوی و بی تعهد و کوتاه اندیشان بی تحرک، که گرفتار انجماد فکری هستند، بر آن باشند که حوزه را از نظام مقدس جمهوری اسلامی و اساساً از سیاست و حکومت دور نگه دارند و به پندار خود، رابطه ای میان این دو قائل نباشند و سرنوشت و عملکرد آینده این دو را از یکدیگر جدا بپندارند، ولی نه چنین بوده و نه چنین خواهد بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار با حوزویان 66، پس از اشاره به وظایف حوزه نسبت به نظام اسلامی و تفاوت آن وظایف با پیش از انقلاب، سه تصویر برای موضع گیری و ارتباط حوزه و نظام اسلامی یاد آور شدند که در ذیل بدان اشاره می کنیم:

1 ـ حوزه علمیه و عالمان دینی عضو دولت، و همانند الازهر دنباله رو حکومت باشند.

بدون تردید، این کار درست نیست، چرا که مقام حوزه برتر از آن است که در چارچوب تشکیلات دولتی بگنجد. در معارف شیعی و در تاریخ گذشته حوزه، چنین چیزی را سراغ نداریم. استقلال حوزه های علمی شیعه، از کار آمدترین ارزشهایی است که در هیچ یک از محافل دینی دیده نمی شود و این خصیصه عامل تحرک و آزاد منشی حوزویان بوده و اثر خود را از دورانهای گذشته به خوبی نشان داده است. بنابراین، حوزه نباید سازمانی از سازمانهای دولتی باشد، حتی اگر آن دولت، دولت جمهوری اسلامی باشد.

همه مصلحان تیز بین و دوراندیش در ارائه هر طرح و روشی بر این اصل پر ارج تاکید کرده اند.

سخنان مقام معظم رهبری در جمع حوزویان و تاکید ایشان بر حفظ استقلال حوزه، نمونه بارزآن است.

2 . حوزه و روحانیت، نسبت به حکومت ومسائل آن بی تفاوت باشند و یا بالاتر، موضعی خصمانه داشته باشند و همانند گذشته که با رژیم طاغوتی مبارزه می کردند، با این نظام نیز مقابله کنند.

این گونه برخورد نیز به دلائل گوناگون درست نیست. زیرا جمهوری اسلامی، دستگاه عدل و اسلامی است. آن دستگاهه، دستگاه ظلم و غصب بود. در رأس این نظام، رهبری قرار دارد که باید فقیه و از حوزه باشد. افزون بر همه اینه، براساس قانون اساسی، همه نهادهای این نظام بر اساس اسلام باید اداره شوند. بنابراین، حوزه های علمیه و عالمان دینی نمی توانند نسبت به حکومت اسلامی بی تفاوت و یا با آن موضعی خصمانه داشته باشند.

3 . حوزه جدا باشد، استقلال داشته باشد، اما همراه باشد و از نظام جمهوری اسلامی پشتیبانی کند.

روحانیت همان گونه که پیش از انقلاب، تا تحقق نظام اسلامی، در همه صحنه های اجتماعی مسلمانان، حضور فعال داشت، از این پس نیز باید در همه صحنه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حضور داشته باشد. اسلامیت نظام و استمرار آن، در گرو حضور او در صحنه های گوناگون است. اگر روحانیت، از صحنه بیرون رود، به تدریج جمهوری اسلامی، غیر اسلامی خواهد شد. قدرت و امکانات بسیاری در خارج و داخل کشور برای غیر اسلامی شدن به کار گرفته شده و به کار گرفته می شوند.

اگر حوزه های علمیه از صحنه خارج شوند، در مقابل ایثار و فداکاری رزمندگان، خون شهداء و امام راحل، که با تمام وجود برای این نظام کار می کرد، مسؤول خواهند بود.

اگر روحانیت صحنه را ترک کند و در مقابل رخدادها و مسائل بی تفاوت باشد، فرصت طلبان و ابن الوقت ها، کسانی که فضایل اخلاقی و صداقت سیاسی برای آنان مفهومی ندارد وارد صحنه می شوند و برای رسیدن به زر و زور، به ریاکاری و تملّق گویی می پردازند

وقتی شایستگان و مصلحان خود را کنار بکشند، فرصت طلبان در نظام رخنه می کنند و به اسلامیت آن خدشه می زنند. از این روی، بزرگان اصرار داشته و دارند:

(انقلاب ایران،اگر در آینده بخواهد به پیروزی برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود، می باید باز هم روی دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد. اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکر بیفتد، یک قرن که هیچ، یک نسل که بگذارد، اسلام به کلّی مسخ می شود. زیرا حاصل فرهنگ اصیل اسلامی، در نهایت بازهم همین گروه روحانیون متعهد هستند...)

در سده اخیر، روحانیت نهضتهای زیادی را رهبری کرده است، ولی متأسفانه، پس از پیروزی، به انگیزه های گوناگون، که بی شک استعمار در برانگیختن آن انگیزه ها بیشترین نقش را داشته، صحنه را ترک کرده اند و به کارهای فرعی وجنبی پرداختند و این عمل، ضربه های جبران ناپذیری بر نهضتهای مردمی فرو کوفت و آنها را از سیر صحیح خارج کرد.

از این روی، امام راحل، اصرار می ورزد و از ملت، بویژه روحانیت متعهد می خواهد که در صحنه های گوناگون حضور فعال داشته باشند، تا فاجعه مشروطیت تکرار نشود.

آن حضرت، در آغازین روزهای پیروزی انقلاب، به مصلحت نمی دید، روحانیان، در پستهای اجرایی قرار گیرند; ولی پس از آن که احساس کرد داستان مشروطیت در حال تکرار است و مهمانان ناخوانده و غرب زدگان، حریصانه چشم طمع دوخته اند، به روحانیان اجازه داد که وارد میدان شوند و در سنگرهای اجرایی انجام وظیفه کنند.

استاد شهید مرتضی مطهری نیز، حوزه های علمیه و روحانیان را به هشیاری و عبرت از نهضتهای صد ساله اخیر، فرا می خواند:

(انقلاب ایران، با پایمردی روحانیت شیعه به ثمر رسید، امّا روحانیت، از ثمره آن بهره برداری نکرد و نتیجه اش را امروز می بینیم. مشروطیت ایران را روحانیت به ثمر رسانید، امّا آن را ادامه نداد و بهره وری نکرد و لهذا طولی نکشید که یک دیکتاتوری خشن روی کار آمد و از مشروطیت جز نام باقی نماند، بلکه تدریجاً در مردم سوء ظنّ به وجود آمد که اساساً رژیم استبداد از رژیم مشروطه بهتر بوده است و مشروطیت، گناه است... اکنون این نگرانی در مردم هوشمند به وجود آمده که آیا باز هم روحانیت، کار خود را نیمه تمام خواهد گذاشت؟)

در پاسخ این سؤال آمیخته با نگرانی باید گفت: روحانیت، تصمیم دارد که نهضت الهی خویش را ادامه دهد. البته، به خوبی می داند که استمرار نهضت از خود نهضت مشکل تر است: (الابقاء علی العمل اشدّ من العمل71) دیروز، می بایست حرکت و پویش ایجاد کند و مردم را به حرکت وا دارد، امروز باید حرکت را ادامه دهد و مشکلات و معضلات را از سر راه بردارد.

دیروز می بایست پایه های حکومت بیگانگان را خراب می کرد، امروز باید به فکر پیاده کردن اسلام در ابعاد گوناگون آن باشد.

امروز، حوزه باید نیازهای اسلامی نظام را در زمینه حلّ مشکلات فقهی آن بر عهده گیرد. نیروهای لازم را برای اداره و هدایت نظام تربیت کند.

خلاصه، حوزه، امروز، باید به تداوم نهضت و حفظ نظام اسلامی بیندیشد و اسباب آن را فراهم کند. آفات و خطرات را شناسایی کند و به گونه ای شایسته، در تداوم این نظام مقدّس بکوشد.


منبع:حوزه نت                                       فرآوری:نقدی گروه حوزه علمیه