دانشمندانی که به بهشت نمی روند 4
هر چيز كه درانسان نوعى برترى وامتياز نسبت به ديگران ايجاد كند زمينه پيدايش[ كبر]است . علم هم يكى ازاين عوامل است .
قسمت های اول ،دوم و سوم را اینجا بخوانید
لینک صوتی مرتبط را اینجا ببینید
منشا و ريشه كبر:
زيبائى كبرآوراست
كينه و حسد هم همچنين .
خودپسندى و ثروت هم همينطور.
عبادات و نوافل و ... هم كبر مى آورد.
طرفدار و پيرو و مريد و غلام دربان و محافظ و منشى ... داشتن هم انسان را دچار كبر و تورم شخصيت مى كند و خيلى چيزهاى ديگر. پس عوامل كبرآور و ريشه هاى تكبر درانسان متعدداست و هر كدام موضوع بحثى مستقل مى تواند قرار گيرد و هر يك در جاى خود در مباحث اخلاقى و اجتماعى بسيار مهم و قابل بررسى و شناخت و رفع و دفع است .
حسب ونسب واصل و ريشه و تبار وايل و عشيره هم ؛اما يادمان نرود كه مااز[ علم] بحث مى كنيم و[ كبر علمى] را ريشه يابى مى كنيم نه ريشه ها و عوامل ديگر كبر را. به نمونه زير دقت كنيد:
حذيفه با گروهى به جماعت نماز خواند.همينكه سلام آخر نماز را گفت روبه مردم كرد واظهار نمود: يا پيشنمازى غيراز من پيدا كنيد يا كه نمازتان را تنهايى (وفرادى ) بخوانيد زيرا به هنگام امامت جماعت در خودم احساس كردم كه در ميان اين جمع كسى برتر و شايسته تر از من نيست ! 4
هدف از نقل اين قطعه چيست ؟
اين است كه كبر از[ خودبينى] سرچشمه مى گيرد؛ريشه كبر عجب و خودپسندى است .
هر چيز كه درانسان نوعى برترى وامتياز نسبت به ديگران ايجاد كند زمينه پيدايش[ كبر]است . علم هم يكى ازاين عوامل است .احساس استقلال در داشته ها عامل بروزاين خصلت است .مگر قارون نسبت به ثروت هاى افسانه هاى و گنج هاى فراوان خود نمى گفت :[ انمااوتيته على علم عندى] 5[ اين ثروت ها را براساس علم و دانشى كه[ نزد من] است بدست آورده ام]
غافل از آن بود كه زمينه واستعداد آن توانائى مالى را بخشنده اى ديگر به او بخشيده است واز خودش نيست .علم نيز چنين است .
علم اگر رنگ الهى داشته باشد نه تنها غرور نمى آورد بلكه عامل فروتنى و[ خفض جناح] مى گردد زيرا عالم امانت دار خدااست و علم موهبتى است كه پروردگار به انسان داده و[انسان] كسى است كه از خداوند تعليم گرفته است:[علم الانسان مالم يعلم] 6[خداوند به انسان آنچه را نمى دانست آموخت]اين يك ريشه براى كبر علمى .
منشا ديگر را مى توانى[ كمبود شخصيت] به حساب آورى .
آنكس كه كمالات انسانى ندارد.
آنكس كه ازارزش هاى معنوى تهى است
آنكس كه از حيث[ عمل] ضعيف است قدرت خود را در[ علم] به نمايش مى گذارد تا آن كمبود را - به گمان خود - جبران كند.
كسى به خاطر علمش خود را بالا مى گيرد و بالا مى كشد كه وزن محتوائى و وزنه عملى ندارد.
كسى به[ نمود علمى] بها مى دهد كه از[ محتواى ارزشى] پوچ باشد. يك شاعر عرب مى گويد:
[تواضع كن تا همچون ستاره باشى .[كه گر چه در چشم بيننده بر صفحه آب ظاهر مى شود؛ولى رفيع وافراشته است .
[و... هرگز همچون دود مباش كه خود را بالا مى كشد
[و خود را به آسمان مى رساند
[ولى ... پست و پائين است - و بالاخره دود دوداست . 7
و به قول شاعر خودمان :
چـــه شــود گـــــر نشينداهـــل ادب
زير دست كسى كه بى ادب است ؟!
[قـــــل هــــــوالله] بيـــــن كه در قرآن
زيــــر[ تبـــــت يداابــــى لـــهب] است
و... بالاخره اينكه :
مـن از روئيدن خـــار ســر ديــــوار دانســــتم
كه ناكس كس نمى گردد به اين بالانشينى ها
گفتيم : كمبود شخصيت . يا شايد عقده حقارت فرقى نمى كند. هر دواز يك خانواده اند.احساس نوعى ضعف درونى و ضعف شخصيت انسانى .انسان را وا مى دارد تا براى جبران آن خلا و كمبود داشته هايش را - واز جمله علم - به رخ بكشد و به آنها بنازد و آنها را وسيله برترى طلبى و خود بزرگ نمائى قرار دهد تا شايدازاين رهگذر آن حقارتها و زبونى هاى درونى را جبران كند.
دراين باره امام صادق[ ع] مى فرمايد:
[ هرگز كسى تكبر نمى كند و خود را بزرگ و قدرتمند نشان نمى دهد مگر بخاطر[ ذلت] زبونى كه آن را در خويش مى يابد]. 8
چه شگفت و ژرف سخنى است !...
شگفت تر اين سخن مولا على[ ع] است كه فرموده است :
[بسياراندك مى يابى كسى را كه نسبت به پائين تراز خود تكبر مى كند الااينكه به همان مقدار نسبت به مافوق خود ذلت نشان مى دهد]. 9
چه رابطه اى نزديك بين[ تكبر برونى] و[ ذلت درونى] !
درخت هر چه پر بارتر باشد سر به زيرتراست .
و شاخه هر چه بى بارتر و بى ثمرتر باشد خود را بالا مى كشد!
انسان آن درخت است و علم آن ميوه .
ولى ... چه مى تواند كرد گاهى ميوه پوك و گنديده است و آفت زده . پس نبايد فريب حجم چشمگير را خورد بلكه بايد به مغز پر بارنگريست .
نمودها و نشانه ها:
خوب تااينجاى راه را آمديم بايد توقفى كرد و درنگى و تاملى آنهم نه در ديگران بلكه در خود. مى خواهيم خود را بيازمائيم و بشناسيم كه آيا كبر از رهگذر علم در ما رخنه كرده است يا نه ؟
پس بايد ديد نمودها و نشانه هاى عينى و خارجى[ كبر علمى] چيست ؟
بايد نشانه ها رااز راه رفتگان پرسيد كه به همه پيچ و خم ها و گذرها و خطرها و كمين ها آگاهند.بايد نمودها رااز طبيبان روح فرا گرفت كه نبض در دستشان است و به مرض ها و دردها و درمان ها آگاهند.كبرى كه بخاطر علم در دل پديد مى آيد و تكبر مى آورد. در همه چيز خود را نشان مى دهد.
در قيافه گرفتن و روبرتافتن .در چهره برگرداندن و با گوشه چشم نگاه كردن .در آهنگ سخن و تن صدا و لحن كلام و شيوه جواب دادن !حتى در راه رفتن با تكبر و تبختر در حركات و سكنات ؛دوست داشتن اينكه به احترامش بلند شوند و سرپا جلوى او بايستند.
علاقه به اينكه هميشه كسانى همراه او و پشت سراو راه بروند...ادعاهاى متكبرانه داشتن منم منم گفتن در بحث و مجادله و مباحثه؛فخر به معلومات تحقير طرف بحث و نمونه هاى ديگر...
بگذاريد كلام بزرگان را نقل كنيم .
مرحوم[ سيدعبدالله شبر] در آزمودن خود براى كشف اينكه داراى كبر هستيم يا نه چند راه حل نشان داده است تا يكنفر خيال نكند كه متواضع است در حاليكه در واقع گرفتاراست . ميزان شناخت تكبر و تواضع :
1 -در هنگام بحث و مناظره اگر سخن حقى بر زبان حريفت آمد اگر قبول حق و پذيرفتن آن؛ تسليم شدن و سپاس ازاو برايت مشكل باشد بدان كه كبر و خودخواهى در تو هست .
2- هنگام حضور در مجالس و محافل و در ميان همقطاران آنها را بر خود مقدم داشته و زير دست آنان بنشين اگر چنين كردى متواضعى واگر برايت دشوار آمد متكبرى .
3-اگر پذيرفتن دعوت تهيدستان و رفتن در كوچه و بازار براى انجام كار دوستان و نزديكان براى تو مشكل باشد داراى كبر هستى .
4-اگرانجام كارهاى خود و خانواده ات در بازار و ميان مردم و حمل وسائل خانه برايت مشكل باشد در تو كبرهست . 10
از زبان[ فيض كاشانى] بشنويم كه در بيان نمودهاى تكبر اوصاف واعمال زير را مى شمارد:
[چهره برتافتن ،سربالا گرفتن ،چهار زانو نشستن و تكيه دادن مستكبرانه و مغرورانه حرف زدن و راه رفتن همراه و ملازمان ركاب داشتن ،به ديدار ديگران نرفتن ،جلوگيرى از نشستن ديگران نزداو از همنشينى با بيماران و معلولين پرهيز داشتن در خانه دست به كارى نزدن اجناسى را با خود به خانه نبردن] .
* سخنرانی حجه الاسلام دکتر رفیعی با موضوع «غرور و فریفته شدن »
تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه
پاورقى
4. مدرك سابق ص 238.
5. قصص آيه 78.
6. علق آيه 5.
7 تواضع تكن كانجم لاح لناظر
على صفحات الماء و هو رفيع
بنفسه ولا تك كالدخان يعلو
على طبقات الجو و هو وضيع
(جواهرالادب ج 2)
8. ما من احد تكبراوتجبرالالذله وجدها فى نفسه .اصول كافى ( عربى ) ج 2 ص 312.
9.قل ان ترى احدا تكبر على من دونه الا و بذلك المقدار يجود بالذل لمن فوقه .
نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 20 ص 336 حكمت 853.
10.الاخلاق سيد عبدالله شبر ص 176.