دوشنبه 28 خرداد 1403 - 8 ذيحجه 1445 - 17 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
وضع الفاظ
تدریس استاد
متن
40 وضع الفاظ 43
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
اشكال بر امكانِ وضع عام و موضوع له عام
امكان و تعقل دو قسم از اقسام اربعه، مورد قبول همه واقع شده است. اولين قسم، وضع عام وموضوع له عام بود كه اگر واضع در مقام وضع لفظ، يك معناى كلى را تصور كند و لفظ را در برابرهمان معناى كلى وضع كند، متصور معناى عامى باشد و موضوع له هم معناى عام؛ در اين قسم، دومطلب باقى مانده است: يكى از اين دو مطلب، اشكالى است كه در امكان و معقوليّت همين قسم شدهاست. دومى، بيان مفصّل و مهمى است كه مرحوم محقق عراقى(ره) در باره معناى وضع عام وموضوع له عام دارد كه اين معنا، مبناى كثيرى از مسائل آينده ايشان هم هست و در حقيقت، در كثيرىاز مباحث آينده مبتلابه ما هم هست كه بايد ملاحظه كنيم.
مطلبى را شما در باب وضع مىگوييد و مطلبى را هم منطقيين و فلاسفه مىگويند كه اگر اين دو رابا هم ضميمه كنيم، نتيجه اين مىشود كه وضع عام و موضوع له عام امكان ندارد و اشكالش هم دررابطه با موضوعله است، نه در رابطه با وضع. چون در وضع عام و موضوع له عام دو عنوان هست:يكى «الوضع عام» و ديگرى «الموضوع له عام». نظر اين مستشكل در رابطه با موضوعله است.
مطلبى را شما در اصول مىگوييد، واضع، در مقام وضع ناچار است كه هم لفظ و هم معنا راتصور كند، يك طرف وضع به لفظ و طرف ديگرش به معنا مرتبط است. هم بايد لفظ مورد لحاظ وتصور قرار بگيرد و هم معنا.
ولى مطلبى كه در منطق و فلسفه مطرح است، عبارت است از اين كه: تصور هر چيزى به معناىوجود ذهنى به آن چيز پوشاندن است. تصور، يعنى وجود ذهنى به متصور دادن، يعنى متصور را دروعاء ذهن موجود كردن. لذا وجود ذهنى در مقابل وجود خارجى قرار گرفته است، ماهيّت يك وقتدر خارج وجود پيدا مىكند در ضمن زيد و عمرو و بكر، يك وقت هم در ذهن وجود پيدا مىكند.وجود ماهيّت در ذهن، عبارت از تصور ماهيّت و التفات ذهن به ماهيّت است.
مستشكل مىگويد: اين دو حرف را كنار هم مىگذاريم. از يك طرف مىگوييد كه واضع بايدمعناى موضوع له را تصور كند، اگر معناى موضوع له تصور نشود، نمىشود وضع تحقق پيدا بكند واز طرفى هم تصور المعنى، يعنى ايجاد المعنى فى الذهن. وجود، چه در خارج و چه در ذهن، ملازمِبا جزئيّت است و به تعبير فلاسفه مساوق با تشخص است، هر كجا كه وجود، تحقق پيدا كرد،جزئيّت همراه اوست. اگر در خارج وجود پيدا كرد، جزئيّت همراه اوست، اگر در ذهن هم يكماهيّتى وجود پيدا كرد، باز هم مارك جزئيّت به او مىخورد و مساوق با تشخص و جزئيّت است.پس معناى متصور شما جزئى شد. براى اين كه در ذهن آمده و لباس وجود ذهنى پوشيده است. اگرجزئى شد، پس چرا شما مىگوييد كه موضوعله عام است؟ در كجا مىتوانيم تصور موضوعله عامداشته باشيم؟ اگر تصور نكرده، وضع تحقق پيدا كند كه ممكن نيست و تا تصور كرد، لباس جزئيّتبه تن مىكند، وقتى لباس جزئيّت به تن كرد، از كليّت خارج مىشود و از موضوعله عام بودن بيرونمىآيد. پس چطور مىتوانيد شما يك معناى كلى را تصور كنيد و لفظ را براى همان معناى كلى وضعكنيد؟
پاسخ اشكال بر وضع عام، موضوعله عام
اگر دو مطلب را با هم ضميمه كنيم، جواب كاملاً روشن مىشود:
1 - با تصور معناى عام، عام از عموم خارج مىشود و عنوان وجود ذهنى پيدا مىكند، وجود همملازم و مساوق با تشخص و جزئيّت است، اما وقتى معناى عام را در ذهنمان آورديم، لفظ را براى آنمعناى عام مقيّد به اين كه به ذهن آمده است، وضع نمىكنيم، قيد به ذهن آمدن در معناى موضوعلهدخالت ندارد، بلكه لفظ را وضع مىكنيم براى آن معنايى كه در ذهن آمده است، اما در ذهن آمدنشدخالت در موضوعله ندارد. وقتى كه مىخواهيم كلمه انسان را وضع كنيم، ناچاريم كه حيوان ناطق راتصور كرده و حيوان ناطق را در ذهن بياوريم و لباس وجود ذهنى به آن بپوشانيم، اما لفظ انسان رابراى حيوانٌ ناطقى كه لباس وجود ذهنى به تن كرده است، وضع نمىكنيم، بلكه براى حيوان ناطقوضع مىكنيم.
اگر در مقام وضع، نياز داشته باشيم كه حيوان ناطق را تصور كنيم و وجود ذهنى به او بدهيم،معنايش اين نيست كه اين وجود ذهنى در موضوعله هم نقش دارد. موضوعله حيوان ناطق است، اگركسى از ما پرسيد كه قيد وجود ذهنى در موضوعله انسان نقش دارد، مىگوييم: نه. 2 - در باب تصور، يك ملحوظ بالذات داريم و يك ملحوظ بالعرض، تصور و تصوير، به معناىصورة الشىء است. لذا به يك عكس، كلمه تصوير اطلاق مىكنيد و مىگوييد كه اين تصوير فلانمرجع است. تصور معنايش اين است كه يك صورتى از شىء متصور در ذهن انسان مىآيد كه اينصورت در ذهن انسان است، ولى آينه آن متصور است و حاكى از آن متصور است و اگر غير از اينباشد، اصلاً معنا ندارد. شما چطور با يك موجود خارجى كه با شما بيگانه است، ارتباط ذهنى برقرارمىكنيد؟ زيدى كه در فاصله ده مترى شما نشسته است، الان نگاه به او مىكنيد و تصور مىكنيد زيدرا، با اين تصور، زيد را از ده مترى آوردى و در قلبت جا دادى. مگر زيدى كه موجود فى الخارجاست، مىتواند در ذهن شما جا بگيرد؟ پس چطور شما زيد را تصور مىكنيد؟ معناى تصور زيد ايناست كه مثل يك نقاش، يك نقش و صورتى از زيد را در ذهنتان مىآوريد كه اين صورت، موردتوجه ذهن شماست، هر وقت بخواهى ياد زيد كنى، به اين صورت توجه مىكنى و اين صورتمرآت زيد و حاكى از زيد و عكس زيد است، مثل عكسهايى كه مىبينيد.
فرق تصور جزئى و كلى و اشتراك آنها
وقتى كه زيد را تصور مىكنيم، دو مسأله وجود دارد: يكى آنكه در ذهن من است، يكى هم آنكهده مترى در خارج نشسته است و «نسميه باسم زيد»، اگر اين دو نباشد، تصور تحقق پيدا نمىكند. دراصطلاح از آن صورتى كه در ذهن شما وجود دارد، به ملحوظ بالذات تعبير مىكنند، يعنى آنكهاصالتاً و استقلالاً مورد توجه ذهن و نفس شماست و چون اين صورت از آن موجود خارجى بافاصله ده مترى حكايت مىكند، از آن به ملحوظ بالعرض تعبير مىكنند. پس در هر تصورى، يكملحوظ بالذات داريم و يك ملحوظ بالعرض.
در كليّات هم مسأله همينطور است. وقتى يك كلى را تصور مىكنيد، يك صورتى از اين كلى درذهن شما منتقش مىشود و اين صورت حاكى از آن كلى و مرآت براى آن كلى است. آن كلى اسمشملحوظ بالعرض است و اين صورتى است كه مستقيماً مورد توجه نفس شما و مورد لحاظ نفسشماست، از آن تعبير مىكنند به ملحوظ بالذات.
با اين كه آن ملحوظ بالعرض، ملحوظ بالتبع است، لكن در مسأله وضع، اصالت از آن ملحوظبالعرض است. براى اين كه اگر شما گفتيد: «زيدٌ موجودٌ فى الخارج» چه چيز موجود در خارجاست؟ اين كه در ذهن شماست، اين ملحوظ بالذات موجود فى الخارج است يا آنكه در فاصله دهمترى نشسته است موجود فى الخارج است؟ ملحوظ بالذاتِ شما صورت زيد است، لكن آنكه به آنحكم مىكنيد كه «بأنّه موجود فى الخارج» همان زيدى است كه در خارج نشسته است.
محمول در قضاياى حمليه
قضاياى حمليهاى داريم كه محمول در آن قضاياى حمليّه يا معدومٌ است يا ممتنعٌ. مثل: «شريكالبارى ممتنعٌ» كه قضيه حمليّه است. قضيه حمليّه هم مثل قصه وضع مىماند، همانطورى كه بايد درباب وضع معنا تصور شود، در قضيه حمليه هم بايد موضوع و محمول تصور شود. آدم نمىتواندچشمش را ببندد و تصور نكرده، در رابطه با موضوع و محمول، قضيه حمليه تشكيل دهد. پس وقتىكه شما مىگوييد: شريك البارى، تصور كرديد شريك البارى را. معناى تصور شريك البارى وجودذهنى به شريك البارى دادن است، شما مىگوييد: «ممتنعٌ» آن شريك البارى كه وجود ذهنى به آندادى، ممتنع نيست، شما به آن وجود داديد، چطور مىشود ممتنع باشد؟ معلوم مىشود كه اينملحوظ بالذات نقش ندارد، آنكه در ذهن شما وجود پيدا كرد به عنوان صورت حاكيه از شريكالبارى، اين موضوع در قضيه حمليه واقع نشده است. موضوع در قضيه حمليّه همان ملحوظبالعرض است. ملحوظ بالعرض آن است كه ذهن شما حكايت از او مىكند و او ممتنع است. او امكانندارد در خارج تحقق پيدا كند.
همينطور در قضايايى كه «معدومٌ» به عنوان خبر در قضيه حمليه واقع مىشود. شما مىگوييد:فلان چيز معدوم است در حالى كه وقتى مىخواهى اين قضيه را تشكيل بدهى، بايد آن شىء راتصور كنى تا تصور پيدا كرد، وجود پيدا كرد و تا وجود پيدا كرد، از دايره معدوم خارج مىشود. پسچطور مىگوييد كه معدوم است؟ معدوميّت روى اين بار نشده است، معدوميّت روى آن ملحوظبالعرض بار شده است و او عبارت از ذات آن شىء است، با قطع نظر از وجود ذهنى و تصور شما.
پس، در تمام احكامى كه در رابطه با اين مسائل مطرح است، با اين كه آن ملحوظ اصلى ملحوظبالعرض است، مع ذلك حكم روى او بار مىشود. در باب وضع هم همينطور است. شما وقتى يكمعناى عامى را تصور كرديد،
تمرينات
اشكال وارد بر امكانِ وضع عام و موضوع له عام را بيان كنيد
پاسخ استاد از اشكال ياد شده را توضيح دهيد
فرق تصور جزئى و كلى و اشتراك آنها را شرح دهيد
مراد از موضوع در قضايايى كه محمولش معدوم يا ممتنع است، چيست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...