دوشنبه 28 خرداد 1403 - 8 ذيحجه 1445 - 17 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
1204 جلسه
تدریس استاد
متن
40 1204 جلسه 1204
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
وجود تعارض در صورت تعلّق امر و نهى به شىء واحد
عرض كرديم كه در اخبار علاجيه دو عنوان به عنوان موضوع اخبار علاجيه ذكر شدهاست: يكى عنوان اختلاف است و ديگرى عنوان تعارض؛ «خبران مختلفان» يا «خبرانمتعارضان». در بعضى از اخبار علاجيه سؤال سائل به اين صورت مطرح مىشود كهمىگويد: «يأتى عنكم خبران أحدهما يأمر و الاخر ينهى» كه كلمه اختلاف و كلمه تعارضدر مورد سؤال ذكر نشده است، به عنوان اينكه يك خبر امر مىكند، و يك خبر نهىمىكند.
ما نمىتوانيم به اطلاق اين كلام تمسك كنيم كه اگر يك خبرى مثلا امر به صلاةمىكند و خبر ديگرى نهى از شرب خمر مىكند. پيداست كه اين، مراد سائل نيست.«احدهما يأمر و الاخر ينهى» يعنى هر دو يك چيز را مأموربه و منهى عنه قرار مىدهند.يكى امر به چيزى مىكند و ديگرى از همان چيز نهى مىكند. گرچه اين خصوصيت ذكرنشده است، لكن عرف اين معنا را مىفهد، و كسى نمىتواند به اطلاق اين عبارت سؤالتمسك كند كه «احدهما يأمر» يعنى «بشىء» «و الاخر ينهى، أى ولو عن غير ذلكالشىء». يكى امر به صلاة مىكند، يكى نهى از شرب خمر مىكند و ارتباطى بين اين دوتاوجود ندارد. پيداست كه آن چيزى كه موجب سؤال شده و محرّك سائل قرار گرفته استكه سائل اين مسأله را از امام بپرسد، آنجايى است كه دوتا روايت بيايد، يكى امر بكند بهچيزى و ديگرى نهى كند از همان چيز.
بعد از آنكه مقصود از اين عبارت، امر و نهى متعلق به يك شىء است، در حقيقتاين روايت هم يك مصداق تعارض را مطرح كرده است زيرا تعارض، مصاديق ومواردى دارد: يكى از موارد تعارض، همين است كه يك خبرى، امر به چيزى كند و خبرديگر از همان چيز، نهى بكند. پس در حقيقت در اين روايت هم يك عنوان ديگرى غيرمسأله اختلاف و مسأله تعارض مطرح نشده است، منتها در آن روايات، عنوان تعارض واختلاف بمفهومه مطرح است، و در اين روايت ببعض مصاديقه مطرح است، و الاّ فرقىبين اين و سائر روايات علاجيه نيست.
ترادف اختلاف و تعارض و حاكم در آنها
پس در حقيقت محور و مدار بحث، عنوان اختلاف و تعارض است كه ما در اينرابطه دو جهت را قبلاً اشاره كرديم: يكى اينكه عنوان اختلاف و تعارض، دو عنواننيستند. كلمه اختلاف و كلمه تعارض و يا معارضه، دو معنا ندارد، ولو به نحو سعه وضيق هم مطرح نيست، بلكه دو مفهومى هستند كه بينشان تساوى است، و بلكه ترادفاست. معناى اختلاف، همان معارضه است و معناى معارضه، همان اختلاف است، و بيناينها هيچ گونه مغايرتى و لو بالسعة و الضيق تحقق ندارد.
از طرف ديگر عرض كرديم: حاكم در تشخيص عنوان اختلاف و تعارض، عرفاست. همان طورى كه مرجع تشخيص موضوعات ساير احكام، عبارت از عرف است،اينجا هم اخبار علاجيه يك احكامى را به صورت ترجيح، يا به صورت تخيير روىموضوع خبرين متعارضين بار كردهاند. همانطورى كه شما مىگوييد: «الخمر حرام» خمرموضوع است و حرام، حكم است، از نظر اخبار علاجيه، مسأله موضوع و حكم به اينصورت است كه موضوعش «خبران مختلفان» است و محمولش هم ترجيح به مرجحات،و يا در صورت نبودن ترجيح، مسأله تخيير است.
در نتيجه همان طورى كه مرجع در تشخيص خمر به عنوان موضوع حكم شرعى،عبارت از عرف است، مرجع در تشخيص اختلاف و تعارض، نيز به عنوان موضوع حكمشرعى، عرف است، براى اينكه اخبار علاجيه دلالت بر احكام شرعيهاى دارد كه بعداًمىگوييم كه اين احكام بر خلاف قواعد است، يعنى سر تا پا تعبّد محض است و برخلاف عقل هم هست. مخصوصا در صورت نبودن ترجيح كه عقل حكم به تساقطمىكند، لكن اخبار علاجيه بر خلاف حكم عقل، مسأله تخيير را مطرح مىكند. پس اخبارعلاجيه، احكام تعبّديه محضه است در موضوع خبران مختلفان و حديثان متعارضان لذاعرف بايد موضوعش را مشخص كند، همان طورى كه موضوعات ساير احكام را عرفتشخيص مىدهد و بيان مىكند.
بعد از آنكه اين خصوصيات روشن شد و مرجع در تشخيص عنوان تعارض واختلاف، عرف شد، حالا بايد ملاحظه كنيم كه كجا عنوان تعارض هست و كجا عنوانتعارض تحقق ندارد؟
تشخيص موارد تعارض
در آن موردى كه دو روايت، تباين بالكلية داشته باشند، قدر متيقن از باب معارضهاست مثل اينكه يك دليل بگويد: «يجب اكرام العلماء» و دليل ديگر بگويد: «لايجب اكرامالعلماء، بل يحرم او يحرّم اكرام العلماء». يك دليل بگويد: «صلاة الجمعة فى عصر الغيبةواجبة» يك دليل بگويد: «صلاة الجمعة فى عصر الغيبة ليست بواجبة». قدر متيقن ازخبران متعارضان يك چنين معنايى است، كه بينشان تباين بالكلى وجود دارد و به هيچنحو امكان اجتماع تحقق ندارد. اين قدر متيقن بود حالا ببينيم موارد ديگر هم خبرانمتعارضان هست يا نه؟
بررسى تعارض بين عام و خاص از نظر عرف
در باب عموم و خصوص مطلق عرض كرديم كه خاص و عام با اينكه به حسبجهت منطقى، موجبه كليه و سالبه جزئيه هستند، يا سالبه كليه و موجبه جزئيه هستند، ازجهت منطقى طبعاً بين اينها معارضه وجود دارد زيرا نقيض موجبه كليه، سالبه جزئيهاست و نقيض سالبه كليه، موجبه جزئيه است لكن ما چون در اين رابطه با عقل كارىنداريم و بلكه بايد حساب خودمان را با عرف برسيم و بسنجيم، مىبينيم كه عقلا بينخاص و عام، معارضه نمىبينند، خاص و عام را خبران مختلفان نمىبينند، اما به دوشرط:
يكى اين كه محيط، محيط تقنين و قانونگذارى باشد. در جوّ قانونگذارى بين عام وخاص و بين قانون و تبصرهاش اختلاف وجود ندارد. اما در محاورات عادى، مثلا اگركسى نذر كرد كه به هيچ فاسقى احترامى نكند، حتى اگر يك فاسق را احترام كرد، اينمخالفت نذر تحقق پيدا كرده است. محيط، فرق مىكند. جوّ قانونگذارى و جعل قانوناز نظر خود عقلا و مردم با مسائل ديگر فرق مىكند. پس شرط اول اين بود كه محيطتقنين و جعل قانون باشد.
شرط دومش اين بود كه تخصيص در همان محيط تقنين و جوّ قانون وقانونگذارىموجب استهجان نشود. اگر تخصيص، تخصيص اكثر شد، اگر مستلزم استهجان شد، عقلااينجا مسأله جمع بين عام و خاص را مطرح نمىكنند، اينجا شرط جمع مقبول بينالخاص و العام وجود ندارد.
نتيجه اين حرف اين مىشود كه در مسأله خاص و عام كانّ تفصيل وجود دارد: اگر درجوّ قانون بود و مستلزم تخصيص اكثر مستهجن نبود، اينجا عنوان، عنوان تعارضنيست، اخبار علاجيه شاملش نمىشود، موضوع براى اخبار علاجيه قرار نمىگيرد. اما اگرمسأله قانون نبود، پيداست كه اين فرضش از موضوع اخبار علاجيه خارج است، براىاينكه رواياتى كه وارد مىشود، اين روايات همه در مقام بيان قانون است. لذا آن فرضدومش اينجا تصوير مىشود، و آن اين است كه اگر تخصيص به يك خاصى، موجبتخصيص اكثر مستهجن شد، همينجا عقلا مسأله معارضه را پياده مىكنند، بين اين عام وخاص، تعارض مطرح است براى اينكه نمىشود بين عام و خاص جمع كرد. جمع كردنبه نحوى كه خاص را مخصّص عام قرار بدهيم، تخصيص اكثر مستهجن است و عقلاتخصيص اكثر مستهجن را نمىپذيرد. لذا يكى از مواردى كه به عنوان مصداق خبرانمتعارضان و موضوع براى اخبار علاجيه مطرح است، خاص و عامى است كهمخصّصيت آن خاص، موجب تخصيص اكثر مستهجن باشد، ولو اينكه نسبت عموم وخصوص مطلق است، مع ذلك يكى از مصاديق خبران متعارضان و حديثان مختلفاناست.
بررسى تعارض بالعموم و الخصوص من وجه
دو مورد ديگر بلكه سه مورد، باقى مانده است كه اينها هم محل تأمّل و بحث است كهآيا عنوان تعارض در اخبار علاجيه آنها را مىگيرد يا نه؟ كه بايد روى آن بحث بشود.يكى تعارض بالعموم و الخصوص من وجه است. اگر دو روايت داريم، يكى امر بهعنوان عامى مىكند و يكى از عنوان عام ديگر نهى مىكند، و نسبت بين اين دو عام عمومو خصوص من وجه است، يك ماده اجتماع دارند و دو ماده افتراق. آيا ما با اين دو خبرچه كنيم؟ اين هم موضوع براى اخبار علاجيه هست يا نه؟ اين يك مورد است كه بايدبحث بشود.
تعارض بالعرض و معناى آن
مورد ديگر كه ضمناً به آن اشاره كرديم همان است كه مرحوم آخوند از آن به تعارضبالعرض تعبير مىفرمايد. معناى تعارض بالعرض اين است كه دو روايت من حيثذاتهما و من حيث انفسهما، هيچ اختلاف و معارضهاى بينشان وجود ندارد لكن يكجهت خارجى آمده بين اينها القاى معارضه كرده است، يك جهت خارجى اين دو را درمقابل يكديگر واداشته است. مثل اينكه يك روايت مىگويد: روز جمعه «عند الزوالصلاة الظهر واجبة»، روايت ديگر هم مىگويد: روز جمعه «عند الزوال صلاة الجمعةواجبة» و هيچ كدام از اين دو مفهوم هم ندارد، معنا ندارد مفهوم هم داشته باشد مگراينكه كسى مفهوم لقب را حجّت بداند كه ضعيفترين مفاهيم، مفهوم لقب است.
اين دو روايت من حيث الذات، هيچ گونه منافاتى با هم ندارد. اين مىگويد: صلاةالظهر واجب است، آن هم مىگويد: صلاة الجمعة واجب است. كارى به كار هم ندارد.نفى و اثباتى بين اينها وجود ندارد لكن چون از خارج مىدانيم كه در روز جمعه مثلساير ايام، عند الزوال، يك نماز واجب است (غير از نماز عصر) دوتا نماز واجب نيست.آن يك نماز يا ظهر است، ليس الاّ و يا نماز جمعه است، ليس الاّ. اين علم اجمالى ما بيناينها ايجاد تعارض بالعرض كرده است، و لذا من حيث انفسهما، هيچ گونه معارضهاىبين اين دو روايت وجود ندارد. اين يك مصداق تعارض بالعرض.
مصداق ديگر براى تعارض بالعرض كه در بحث با مرحوم شيخ انصارى و محققنائينى(اعلى الله مقامهما الشريف) در همين بحث گذشته داشتيم، آنجايى بود كه يكدليل عامى داشته باشيم و دوتا مخصّص كه اين دوتا مخصّصها با همديگر كارى ندارد،هيچ ارتباطى با هم ندارد، هيچ دعوايى با هم ندارد، هيچ معارضه ذاتى با هم ندارد لكناگر بخواهيم هر دو مخصّص را مخصّص عام قرار بدهيم، از تخصيص به هر دو،تخصيص اكثر مستهجن لازم مىآمد، و هيچ كدام هم بر ديگرى ترجيحى نداشتند.
اينجا ما عرض كرديم: مسأله آن طورى كه مرحوم شيخ و مرحوم محقق نائينىمىفرمودند كه عام يك طرف معارضه قرار مىگيرد، و مجموع مخصّصين طرف ديگرواقع مىشوند، نيست، بلكه مسأله اين است كه عام به طور كلى از طرفيت معارضه خارجاست و تعارض بين خود دو مخصّص وجود دارد، منتها تعارضشان تعارض ذاتى نيستبلكه تعارض عرضى است، به اين معنا كه نفس دو مخصّص با هم هيچ دعوايى ندارد. اومىگويد: «لاتكرم النحويين» اين مىگويد: «لاتكرم الصرفيين» بنا بر اينكه صرفى و نحوىاز باب مثال، ماده اجتماع نداشته باشند، هيچ ربطى با هم ندارد. او مىگويد: «لاتكرمالنحويين» اين هم مىگويد: «لاتكرم الصرفيين» لكن اگر هر دو را كنار هم بگذاريم ومخصّص «اكرم العلماء» قرار بدهيم، فرضا تخصيص اكثر لازم مىآيد.
اينجا ما گفتيم: معارضه بين خود اين دوتا «لاتكرم»هاست. اين دوتا «لاتكرم» كه بهعنوان مخصّص مطرح است، با هم معارضه دارند. اما چه معارضهاى؟ معارضه بالعرض،به خاطر اينكه وجود عام و تخصيص اكثر مستهجن بين اينها القاء معارضه كرده است، والا اگر عامى وجود نداشت، يا تخصيص اكثر مستهجن لازم نمىآمد، بين «لاتكرمالنحويين» و «لاتكرم الصرفيين» هيچ گونه معارضهاى تحقق پيدا نمىكرد. پس اين هممحل بحث ماست. آيا مطلق تعارضهاى بالعرض هم مشمول اخبار علاجيه است آيا«حديثان متعارضان» شامل اين هم مىشود؟ آيا «خبران مختلفان» اختلاف بالعرض را هممىگيرد يا نمىگيرد؟ اين هم محل بحث است كه بايد بررسى كنيم. پس تا كنون دو چيزمحل بحث بود: يكى تعارض بالعموم و الخصوص من وجه و ديگر تعارض بالعرض.
تعارض بين مدلول التزامى دو خبر
عنوان سومى كه مطرح است، اين است كه اگر فرض كنيم دوتا روايت در مدلولمطابقىشان هيچ گونه معارضهاى بينشان وجود ندارد، مدلول مطابقىشان قابل اجتماعاست و خالى از اختلاف است، لكن هر كدام از اينها يك مدلول التزامى دارد كه بين ايندو مدلول التزامى جمع نمىشود. مدلولهاى مطابقى، قابل جمع است، اما مدلولهاىالتزامى قابل جمع نيست.
مثل اينكه (فرض كنيم مفهوم را جزو مداليل التزاميه بشناسيم) يك روايت مىگويد:«صلاة الجمعة عند زوال الجمعة واجبة» و فرض كنيم مفهومش اين است كه «لا صلاةالظهر». ديگرى مىگويد: «صلاة الظهر فى الجمعة فى الغيبة واجبة» مفهومش اين است كه«لا صلاة الجمعة». اگر اين دو مدلول التزامى فرضاً وجود نداشت، بين وجوب صلاةجمعه و وجوب صلاة ظهر منافاتى نبود. اما با وجود اين مدلول التزامى كه هر كدامبمدلولها الالتزامى ديگرى را نفى مىكند، اين بين اينها القاى معارضه مىكند كه اين رابايد تعارض بالالتزام بناميم. اولى تعارض بالذات بود، دومى تعارض بالعرض، سومىتعارض بالالتزام.
پس سه مورد داريم كه بايد بحث كنيم كه آيا اخبار علاجيه شامل اينها مىشود يا نه؟آنكه از هر سه اينها مهمتر است، همان اولى است: تعارض بالعموم و الخصوص منوجه. آيا عنوان «خبران متعارضان» تعارض بالعموم و الخصوص من وجه را شاملمىشود يا نه؟
تفاوت بين بحث عامين من وجه و بحث اجتماع امر و نهى
براى بهتر روشن شدن اين مسأله بايد اين نكته را عرض كنم كه كسى نيايد اين مسألهرا در مسأله اجتماع امر و نهى داخل كند. در «اكرم العلماء» و «لاتكرم الفساق» در مادهاجتماع كه عبارت از عالم فاسق است، اگر ما قائل به جواز اجتماع امر و نهى شديم، چهمانعى دارد كه اكرام عالم فاسق من حيث انّه عالمٌ، وجوب داشته باشد و من حيث انّهفاسق حرام باشد؟ يعنى كسى بگويد: شما كه در بحث اجتماع امر و نهى، قائل به جوازاجتماع شديد، اصلا مسأله تعارض عموم و خصوص من وجه را بايد از عنوان تعارضخيلى روشن بيرون كنيد، چه تعارضى هست؟ همان طورى كه صلاة در دار مغصوبه«اجتمع فيها حكمان: الوجوب باعتبار انّها صلاة و الحرمة باعتبار انّها غصب»، در «اكرمالعلماء» و «لاتكرم الفساق» هم مسأله اين چنين است. عالم فاسق من جهة انّه عالمٌ،وجوب اكرام داشته باشد، و من جهت انّه فاسق، حرمت اكرام داشته باشد. نتيجه اينبشود كه شما قائل به جواز اجتماع امر و نهى هستيد، ديگر اينجا بحث نكنيد كه آيا عامينمن وجه داخل در اخبار علاجيه هست، يا نه؟ روشن است كه عامين من وجه در اخبارعلاجيه داخل نيست، براى اينكه در ماده اجتماعش هر دو حكم وجود دارد. جواب اينحرف چيست؟
جواب اين حرف، چيزى است كه مرحوم آخوند (آن طورى كه در ذهنم هست) دركفايه اشاره مىكند كه مسأله عامين من وجه از مسأله اجتماع امر و نهى جداست. مسألهاجتماع امر و نهى در آنجايى است كه ما از هر راهى احراز كرده باشيم كه در مادهاجتماع، مقتضى كلا الحكمين وجود دارد، احراز كرده باشيم كه صلاة در دار غصبى هممصلحت صلاتى دارد (همان مصلحتى كه در ساير مصاديق صلاة وجود دارد) و هممفسده غصبى وجود دارد، همان مفسدهاى كه در ساير مصاديق غصب وجود دارد.
يكى از شرايط اجتماع امر و نهى، اين است كه مقتضى كلا الحكمين را در مادهاجتماع، احراز كرده باشيم و لذا آنجا مسأله تزاحم مطرح است، نه مسأله تعارض. اما درعموم و خصوص من وجه كه سر و كار ما با عنوان تعارض است، در حقيقت مسأله ايناست كه ما در ماده اجتماع، مقتضى كلا الحكمين را احراز نكردهايم. به عبارت روشنتر:در ماده اجتماع، يك حكم وجود دارد: عالم فاسق، يا حكمش وجوب اكرام است،برطبق «اكرم العلماء» يا حرمت اكرام است، طبقاً «للاتكرم الفساق» اما اين طور نيست كههم ملاك وجوب اكرام كل عالم در آن وجود داشته باشد و هم ملاك حرمت اكرام فاسقدر آن وجود داشته باشد.
لذا ما كه اينجا مسأله تعارض بالعموم و الخصوص من وجه را مطرح مىكنيم، درحالى مطرح مىكنيم كه در مسأله اجتماع امر و نهى، قائل به جواز اجتماع شديم. با آنكهمسأله جواز اجتماع را على التحقيق اختيار كرديم، مع ذلك اينجا مسأله معارضه مطرحاست، يعنى نمىدانيم كه در ماده اجتماع، كدام يك از دو حكم وجود دارد، نمىدانيم كهمقتضى كلا الحكمين در ماده اجتماع هست؟ طبعاً يك حكم در ماده اجتماع احراز شدهاست، آن حكم يا وجوب اكرام است و يا حرمت اكرام.
اين، يك نكتهاى بود كه به نظر من نياز داشت به آن توجه داشته باشيد كه اين مسأله وبا مسأله اجتماع امر و نهى خلط نشود. پس حالا بحث ما اين است كه آيا تعارضبالعموم و الخصوص من وجه داخل در اخبار علاجيه هست يا داخل در اخبار علاجيهنيست؟
تمرينات
توضيح دهيد تشخيص موارد تعارض با كيست
در چه صورت بين عام و خاص تعارض وجود دارد
تعارض بالعموم و الخصوص من وجه را توضيح دهيد
تعارض بالعرض چيست و موارد آن كدام است
تعارض بالالتزام را توضيح دهيد
تفاوت بين بحث عامين من وجه و بحث اجتماع امر و نهى را بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...