يکشنبه 13 خرداد 1403 - 23 ذيقعده 1445 - 2 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
1192 جلسه
تدریس استاد
متن
40 1192 جلسه 1192
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
مبحث دوران امر بين تخصيص و نسخ
بحث اولى در دوران بين تخصيص و نسخ بود، منتها مقدمتاً به مناسبت شرطى كه درنسخ معتبر بود و خصوصيتى كه در تخصيص اعتبار داشت اشكالِ فاصله بسيار طولانىمخصصات كثيره نسبت به عمومات خودشان لازم مىآمد كه رفع اشكال به آن صورتتحقق پيدا كرد. پس بحث اصلى در دوران بين تخصيص و نسخ است. «اذا دار الامر» دريك موردى بين اينكه عنوان، عنوان تخصيص باشد يا عنوان نسخ باشد، كداميك تقدّمدارد؟ محل اين بحث آنجايى است كه هر كدام از اين دو فى نفسه با توجه به شرطى كهدر آن اعتبار دارد، امكان داشته باشد و محتمل باشد كه حالا ما مواردش را عرضمىكنيم كه چگونه مىشود در يك مورد هم احتمال تخصيص جريان پيدا بكند و هماحتمال نسخ جريان پيدا بكند؟ اينها موارد خاصهاى است كه اين دوران تحقق دارد و ماان شاء الله عرض مىكنيم كه اين موارد كجاست؟ لكن فعلاً محل بحث آنجايى است كههر كدام از اين دو فى نفسه محتمل باشد و ما يك دليل خارجى بر ترجيح احد الامريننداشته باشيم. مسأله ديگرى كه مثلاً تخصيص را تأييد بكند و يا نسخ را تأييد بكند،نداشته باشيم. فقط دوران بين نسخ و تخصيص باشد با نبودن هيچ گونه دليل مرجّحى ودليل معيّنى كه احد طرفين را تأييد و ترجيح بدهد.
خروج مسأله مبحوث عنه از محل نزاع طبق بيان محقق نائينى(ره)
بيانى كه مرحوم محقق نائينى در اين رابطه بيان فرمودند، مورد مناقشه واقع مىشود؛يعنى در حقيقت با توجه به بيان ايشان، اين مسأله از محل نزاع بيرون مىرود و از دورانبين نسخ و تخصيص خارج مىشود. ايشان مىفرمايد: اگر يك خاصّى بخواهد عنوانناسخ پيدا بكند، شرطش اين است كه دليل عام، حكم خودش را حتّى نسبت به موردخاص اثبات كرده باشد.
به عبارت ديگر: مثلاً مولا گفته: «اكرام العلماء»، بعد يك دليلى مىگويد: «لاتكرمالفساق من العلماء». اگر اين «لاتكرم» عنوان مخصّصيت داشته باشد، شما تخصيص رامعنا كرديد، گفتيد: تخصيص، كاشف از اين است كه اراده جدّى مولا از اول امر به عموممتعلق نشده بلكه به ما عداى مورد خاص، متعلق شده. اگر «لاتكرم الفسّاق من العلماء»عنوان مخصّص پيدا كرد، معنايش اين است كه از اول، اراده جدّيه مولا به اكرام عالمفاسق متعلق نشده و اين دليل عام فقط عمومش به حسب اراده استعماليه است اما برحسب مراد جدى، مراد جدى «من عدا الفاسق» است، «العالم غير الفاسق» است. اگر«لاتكرم الفساق» عنوان مخصّص پيدا كرد، مسأله به اين صورت تمام مىشود.
اما اگر فرض كرديم كه «لاتكرم الفساق» مىخواهد عنوان ناسخ پيدا بكند، عنوانناسخ معنايش اين است كه حكم در مورد فاسق بايد ثابت باشد و از اول امر، تحققداشته باشد، منتها از حالا به بعد، انقطاع پيدا بكند، از حالا به بعد حكم، زائل بشود ومعناى ناسخ بودن «لاتكرم الفساق من العلماء»، اين است كه حكم به وجوب اكرام برحسب همان اراده جدّى هم شامل علماى عدول بوده و هم شامل علماى فاسق بوده،منتها از حالا به بعد، اين تكه منقطع شده، اين بحث ديگر استمرار پيدا نكرده است.
پس يك قيد و يك خصوصيت در نسخ اعتبار دارد و آن خصوصيت ثبوت حكم،همان حكم عام براى اكرام عالم فاسق تا قبل از آمدن «لاتكرم الفساق من العلماء» استحتى بر حسب اراده جديه. ايشان مىفرمايد: يك چنين قيدى معتبر است در حالى كهروى آن مبنايى كه ايشان مىفرمايد و ما ذكر كرديم كه اصالة الظهور در «لاتكرم الفساقمن العلماء» بر اصالة الظهور در «اكرم كل عالم» حكومت دارد. لازمه حكومت آن اصالةالظهور بر اين اصالة الظهور اين است كه بگوييم: وجوب اكرام از اول براى عالم فاسقثابت نبوده و در حقيقت شرط تحقّق نسخ، وجود ندارد. چون شرط تحقق نسخ اين استكه وجوب اكرام حتّى براى عالم فاسق تا قبل از آمدن «لاتكرم الفساق من العلماء»، بهحسب واقع و به حسب اراده جديه ثابت باشد در حالى كه اصالة الظهور در ناحيه«لاتكرم الفساق» و حكومتى كه اين اصالة الظهور بر اصالة الظهور در «اكرم كل عالم»دارد، اقتضا مىكند و لازمه اين حكومت اين است كه بگوييم: از اول حكم به وجوباكرام روى عالم فاسق نيامده و در نتيجه شرط تحقّق نسخ، تحقق پيدا نكرده است.
اشكالات كلام محقق نائينى در مقام(ره)
يك اشكال كه به ايشان توجه پيدا مىكند اين است كه مسأله مبنايى است و ما همحرف ايشان را در سابق نقل كرديم، آنجايى كه وجه تقدّم خاص را بر عام بيان مىكرديم(غير مسأله نسخ و تخصيص) آنجايى كه يك چيزى قطعاً به عنوان مخصص مطرح بود،ما بحث كرديم كه علت تقدّم دليل خاص بر عام چيست؟ حرفهاى مختلفى در اينرابطه بود. حرفى مرحوم شيخ انصارى ذكر فرموده بودند. كلامى مربوط به محققخراسانى در كفايه بود و يك كلام هم مربوط به محقق نايينى بود كه ايشان خاص و عامرا از مصاديق قرينه و و ذوالقرينه قرار داده بودند و بعد هم يك قاعده كلى القاء كردند كهاصالة الظهور در قرينه هميشه بر اصالة الظهور در ذى القرينه تقدّم دارد و حكومت دارد.
ما آنجا عرض كرديم كه اين حرف
عدم حكومت اصالة الظهور عام بر خاص در صورت عدم احراز مخصّصيت
ثانياً: شما مىگوييد: اصالة الظهور در خاص بر اصالة الظهور در عام حكومت دارد.اول خاص بودن را ثابت كنيد. در ما نحن فيه امر دائر است بين نسخ و تخصيص. عنوانمخصّص بودن احراز نشده، عنوان مخصص بودن به صورت احتمال مطرح است. آياشما مىگوييد: اصالة الظهور در خاص بر اصالة الظهور در عام حكومت دارد حتى درآنجايى كه خاص بودن احراز نشده باشد و ما نمىدانيم كه عنوان، عنوان خاص است يانسخ، باز هم حكومت دارد؟
اين بيان شما براى آنجايى است كه عنوان مخصص بودن محرز باشد، عنوان عامبودن محرز باشد. شما علت تقدّم خاص را بر عام، حكومت اصالة الظهور در خاص براصالة الظهور در عام قرار داديد اما در ما نحن فيه كه ما در اصل مطلب ترديد داريم، امرما بين نسخ و تخصيص دائر است. يك احتمال به سوى تخصيص و يك احتمال به سوىنسخ است، اينجا روى چه حسابى اين اصالة الظهور بر آن اصالة الظهور تقدّم دارد؟ آنموردش خاص و عام است نه محتمل الخاص و نه محتمل المخصّصية لذا اين بيان اگرصحيح هم باشد، در جاى خودش صحيح است. در موضوع خودش پياده مىشود اما درما نحن فيه، شما نمىتواند براى اين بيان، موضوع
عدم ارتباط كلام محقق نائينى(ره) به محل بحث
اشكال سوم: اشكال عمده اين بحث است. ما همه اين حرفها را از شما پذيرفتيم وفرض كرديم كه در ما نحن فيه هم اين حكومت مطرح است. نتيجه اين حكومت هم ايناست كه شرط نسخ، وجود ندارد چون شرط نسخ اين بود كه حكم عام، در مورد اكرامعالم فاسق تا قبل از آمدن «لاتكرم الفساق» بايد ثابت باشد و شما دليل آورديد كه اينحكم وجود ندارد. اكرام عالم فاسق از اول وجوب نداشته، از اول متعلق حكم مولانبوده. نتيجه اين مىشود كه مىفرماييد: امر بين نسخ و تخصيص دائر نيست.
چه نتيجهاى بر اين بيان شما ترتّب پيدا مىكند؟ شما مىگوييد: ما از راه حكومت آناصالة الظهور بر اين اصالة الظهور، كشف مىكنيم كه شرط نسخ، تحقق ندارد؛ يعنىكشف مىكنيم كه نسخ وجود ندارد. اگر شما در يك جا دليلى پيدا كرديد بر اينكه نسخ،وجود ندارد، اين چه ارتباطى به محل بحث ما دارد؟ محل بحث ما آنجايى است كهنمىدانيم آيا نسخ است يا تخصيص است. به هر طرفى نگاه مىكنيم، راهى براىتشخيص تخصيص از نسخ نداريم. اين محل بحث ماست كه در دوران بين نسخ وتخصيص چه بايد گفت؟ آيا مثلاً مىگويند: «ما من عام الا و قد خصّ» و از آن طرف درباب نسخ، مسأله ندرت و قلّت را مطرح مىكنند؟ اين سبب مىشود كه ما مورد مشكوكرا به غالب ملحق بكنيم و بگوييم: «الظن يلحق الشىء بالاعم الاغلب». يك چنين مسائلىدر ما نحن فيه مطرح است. يك چنين حرفهايى در محل نزاع ما مطرح است و الا اگرحكومت آن اصالة الظهور بر اين اصالة الظهور، مسأله نسخ را به طور كلى منتفى كرد،معنايش اين است كه «هذا ليس من الدوران بين النسخ و التخصيص». اگر «ليس منالدوران» است، بحث ما در صورت دوران بين تخصيص و نسخ است. آنجايى كه همشرائط تخصيص وجود دارد و هم شرائط نسخ وجود دارد و امكان دارد كه مسأله بهصورت تخصيص مطرح باشد و مسأله به صورت نسخ مطرح باشد. حالا آن مواردكجاست؟ آيا مىشود موردى پيدا بكنيم كه امر بين نسخ و تخصيص دائر باشد؟
موارد دوران امر بين نسخ و تخصيص
با توجه به خصوصياتى كه در نسخ و در تخصيص معتبر است، ما سه مورد مىتوانيمپيدا بكنيم كه در اين سه مورد، «الامر دائر بين التخصيص و النسخ»:
يكى موردى است كه دليل خاص قبل از دليل عام وارد شده و تقدّم داشته باشد. اولمولا گفت: «لاتكرم الفسّاق من العلماء». هنوز «اكرم العلماء»يى صادر نكرده، حكمايجابى صادر نكرده، يك حكم نهيى به نام «لاتكرم الفساق من العلماء» ابتداءً از مولاصادر شد. بعد از گذشتن مدتى، حكم به وجوب اكرام كلِ عالم صادر شد.
اينجا مسأله دائر بين اين است كه ممكن است آن «لاتكرم الفسّاق من العلماء» كه قبلاًصادر شده نسبت به اين دليل بعدى عام، عنوان مخصّصيت داشته باشد كه در حقيقتعنوان بيان، قبل از ورود اصل حكم آمده و قبل از صدور «اكرم العلماء» آمده. پسمىشود اين «لاتكرم» قبلى، مخصّص «اكرم العلماء» بعدى باشد و مىشود هم اين «اكرمالعلماء» ناسخ «لاتكرم كل فاسق من العلماء» باشد.
اينجا مسأله دوران بين تخصيص و نسخ به اين صورت است كه «الامر يدور بينمخصّصية لاتكرم و بين ناسخية اكرم كل عالم». آيا او مخصّص اين است يا اين ناسخاوست؟ هم شرط تخصيص وجود دارد براى اينكه قبل از حضور وقت عمل به عام استحتى قبل از تحقق عام است و هم شرط نسخ وجود دارد براى اينكه «اكرام كل عالم» بعدحضور وقت العمل بالمنسوخ آمده. اينكه ما مىگفتيم: بعد حضور وقت العمل بالعام،عام بما هو عام كه خصوصيتى ندارد. در نسخ، معتبر است كه دليل ناسخ، بعد از حضوروقت عمل به منسوخ صادر شده باشد. لذا عام بعد حضور وقت العمل بالخاص واردشده و «يصلح ان يكون ناسخاً للاتكرم الفساق من العلماء» و از آن طرف هم «لاتكرمالفساق» قبل حضور وقت العمل بالعام وارد شده حتى قبل از خود عام وارد شده و«يصلح ان يكون تخصيصاً». اينجا چه كنيم؟
اينجا ثمرهاش خيلى روشن است. اگر قائل به مخصّصيت شديم، از حالا به بعد هماكرام فاسق عالم حرام است اما اگر قائل به نسخ شديم، از حالا به بعد، اكرام عالم فاسقواجب است. همان طور كه اكرام عالم عادل واجب است. اين يك مورد است كهمىتوانيم دوران بين تخصيص و نسخ را مطرح كنيم و بعد بايد در همه اينها بحث كنيم.
مورد ديگر روى همان احتمال مرحوم شيخ راجع به مخصّصات منفصله است. مبناىاين صورت، همان احتمال است البته به اين صورت: اگر اول «اكرم العلماء» را به طورطبيعى معمولى گفت بعد حضور وقت العمل بالعام و بعد «لاتكرم الفساق من العلماء»آمد. شما بگوييد: اينجا چگونه امر دائر بين تخصيص و نسخ است؟
مىگوييم: اما نسخش كه براى شما روشن است براى اينكه «لاتكرم كل فاسق منالعلماء» بعد از حضور وقت عمل به «اكرم العلماء» آمده، پس احتمال نسخ خيلى واضحاست. احتمال مخصّصيت را چگونه اينجا بدهيم؟ مگر در تخصيص، شرط نبود كه قبلحضور وقت العمل بالعام وارد شده باشد؟
مىگوييم: روى پايه آن احتمال دوم مرحوم شيخ بايد به اين صورت بگوييم: احتمالدارد كه اين «اكرم كل عالم» به عنوان يك حكم واقعى مطرح نبوده و به عنوان يك حكمواقعى صادر نشده بلكه مصلحتى اقتضا مىكرده كه اين «اكرم كل عالم» به عنوان يكحكم ظاهرى مورد عمل، مطرح بشود و حكم واقعى آن است كه دليل خاص دلالت برآن مىكند، آن كه «لاتكرم كل فاسق من العلماء» بر آن دلالت مىكند. اگر اين طور شد بااينكه بعد حضور وقت العمل بالعام آمده مع ذلك عنوانش، عنوان مخصصيت است.عنوانِ بيان حكم واقعى است نه عنوان ناسخيت؛ يعنى از اول، حكم واقعى در مورد اكرامعالم فاسق همين بوده كه «لاتكرم كل فاسق من العلماء» بر آن دلالت مىكرده، منتها«اكرم العلماء» به لحاظ شمولش نسبت به عالم فاسق، بيانگر يك حكم ظاهرى ناشى ازمصلحت مورد رعايت مولا بوده است.
پس در همين عام و خاص معمولى آنجايى كه خاص بعد حضور وقت العمل بالعامصادر شده باشد امكان دارد ما دوران بين نسخ و تخصيص را مطرح بكنيم كه هم شرطنسخ، تحقق دارد به آن كيفيت و هم امكان تخصيص وجود دارد به اين كيفيت.
يك فرض سومى هم در اينجا هست كه در آن هم دوران بين نسخ و تخصيص استو آن اين است ما مىدانيم كه هم «اكرم كل عالمٍ» از مولا صادر شده و هم «لاتكرم كلعالمٍ فاسق» از او صادر شده، منتها نمىدانيم كه متقدّم در صدور و متأخر در صدور،كداميك از اين دو است؟ اگر «اكرم كل عالم» قبلاً صادر شده باشد، اين «لاتكرم الفاسق»مثلاً عنوان مخصّصيت دارد. اگر «اكرم كل عالمٍ» بعد صادر شده باشد، عنوان ناسخيتدارد. علّت دوران بين تخصيص و نسخ، همين مسأله است كه «لايعلم المتقدّم منالمتأخر». روى فرض تقدّم يكى، ديگرى عنوان مخصّصيت دارد و روى فرض تقدّمديگرى، آن دومى، عنوان ناسخيّت پيدا مىكند و چون ما متقدّم و متأخر را تشخيصنداديم و راهى براى احراز آن پيدا نكرديم، لذا همين طور متحيّر مىمانيم كه آيا مسأله بهصورت تخصيص است يا به صورت نسخ است؟
اين موارد ثلاثه را ملاحظه بكنيم ببينيم كه آيا در دوران بين تخصيص و نسخ، نسخ،تقدّم دارد و يا تخصيص، تقدّم دارد و ملاك تقدّم در اين موارد ثلاثه عبارت از چيست؟
تمرينات
كلام محقق نائينى(ره) را راجع به دوران امر بين نسخ و تخصيص توضيح دهيد
دليل خروج مسأله دوران بين نسخ و تخصيص از محل نزاع طبق بيان محقق نائينى(ره)چيست
اشكالات كلام نائينى(ره) در جايى كه خاصّ بخواهد عنوان ناسخ پيدا كند، چيست
دليل عدم ارتباط كلام محقق نائينى(ره) در عدم تحقق شرط نسخ چيست
موارد دوران امر بين نسخ و تخصيص را اجمالا بنويسيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...