سه شنبه 29 خرداد 1403 - 9 ذيحجه 1445 - 18 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
1144 جلسه
تدریس استاد
متن
40 1144 جلسه 1144
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
بررسى تمسّك به استصحاب در عام افرادى و ازمانى
در يكى از تنبيهات استصحاب، اين مطلبى را كه در فقه در بعضى از موارد، موردابتلا قرار گرفته مطرح كردهاند و آن اين است كه اگر ما يك عامى داشته باشيم كه علاوه برعموم افرادى، متعرض زمان هم شده باشد و در حقيقت يك عموم ازمانى هم اجمالاً درآن مطرح باشد، مثل «اكرم العلماء كل يوم» بعد در مقابل اين دليل عام، يك دليلمخصصى داريم كه يكى از افراد عام را، آن هم در يك زمان خارج كرده است، مثل اينكهگفته است: «لايجب اكرام زيد العالم يوم الجمعه» و بعد ما در اين ترديد داريم كه روزجمعه كه گذشت، و اكرام زيد عالم در روز جمعه واجب نبود، آيا در روز شنبه حكماكرام زيد چه مىشود؟ آيا زيد روز شنبه، مثل روز جمعه «لايجب اكرامه» دارد؟ يا اينكهدر روز شنبه مثل ساير افراد علما، وجوب اكرام دارد؟
پس در حقيقت نسبت به روز شنبه كه بعد از زمان حكم خاص است، ترديد و شكداريم كه اكرام زيد در روز شنبه چه حكمى دارد؟ نزاع در اين واقع شده است كه آيانسبت به حكم اكرام روز شنبه بايد به استصحاب رجوع كنيم و با استصحاب، عدموجوب اكرام روز جمعه را براى روز شنبه هم ثابت كنيم؟ يا اينكه براى روز شنبه بايد به«اكرام العلماء كل يوم» رجوع بكنيم؟ و اگر عام شامل اينجا شد و رجوع به عام جايز شد،ديگر مجالى براى استصحاب باقى نمىماند.
پس در حقيقت طرح اين بحث در باب استصحاب براى رسيدن به اين معناست كهآيا در روز شنبه حكم بايد از طريق استصحاب مشخص شود، يعنى عموم نمىتوانددلالت داشته باشد، به عام نمىشود مراجعه كرد، براى اينكه اگر مراجعه به عام جايز شد،ديگر استصحاب در مقابل دليل لفظى نمىتواند نقشى داشته باشد. در صورتى مىشود بهاستصحاب مراجعه كرد كه دست ما از عام كوتاه باشد و الا اگر بتوانيم به عام رجوع كنيم،با ملاحظه عام، ديگر لا مجال للاستصحاب.
مرحوم شيخ بزرگوار استاد الكل شيخ انصارى(اعلى الله مقامه الشريف) در كتابرسائل در اين مسأله، تفصيل قائل شدهاند و دو صورت براى مسأله تصوير كردهاند: دريكى از اين دو صورت، رجوع به عام را لازم شمردهاند و در يك صورت، رجوع بهاستصحاب را متعيّن دانستهاند.
تفصيل شيخ(ره) در رجوع به استصحاب در عام ازمانى و افرادى
تفصيل ايشان به اين صورت است، مىفرمايد: اين «كل يوم» كه مولا و متكلم در«اكرم العلما» اخذ كرده است، اين يك عموم ازمانى است. همان طورى كه در عمومافرادى، يك عام استغراقى و يك عام مجموعى داريم، (البته يك عام بدلى هم داريم كهحالا محل ابتلاى ما نيست، فعلاً اين دوتا عام محل ابتلاى ماست.) در عموم افرادى درموارد ديگر، يعنى آنجاهايى كه مولا مىگويد: «اكرم كل عالم» به تخصيص و ما نحن فيههم مربوط نيست، اين «كل عالم» را كه اينجا اخذ مىكند، دو جور ممكن است اخذ بكند:يك وقت به اين نحو است كه اكرام هر عالمى مستقلاً خودش وجوب دارد، مستقلاًخودش حكم دارد، مستقلاً خودش موافقت و مخالفت دارد، به طورى كه اگر مكلف ازمجموعه علما كه مثلاً بيست نفر هستند، ده نفر را اكرام كرد و ده نفر را اكرام نكرد، در ايننحوه از عموم، مسأله به اين صورت است كه ده مخالفت شده و ده موافقت شده استچون اكرام هر عالمى خودش متعلق حكم مستقل است، خودش حكم خاص دارد،حكمش هم به تنهايى اطاعت و موافقت دارد. از اين عام تعبير به عام استغراقى مىكردندكه معناى عام استغراقى، استقلال هر فرد از عام در همه مسائل، در حكم و تبعات حكماست.
اما گاهى از اوقات مولا مىگويد: «اكرم كل عالم» و اين افراد را به نحو عام مجموعىملاحظه مىكند. معناى عام مجموعى اين است كه اكرام اين مجموع «موضوع واحدٌ،متعلق لحكم واحد» يك موافقت و يك مخالفت هم بيشتر ندارد. اگر شما همه علما رااكرام كرديد، اين «اكرم كل عالم» موافقت شده است، اما اگر اكرام نكرديد ولو يك نفر را،يعنى عدم اكرام تنها در رابطه با يك نفر بود، اينجا مخالفت تحقق پيدا كرده است.
شباهت مسأله مورد بحث به مسأله وجوب روزه در ماه رمضان
نظير اين مسأله (براى روشن شدن مطلب) در روزه ماه رمضان وجود دارد. آنجا دومطلب وجود دارد: يكى اينكه روزه تمام يك ماه بر شما لازم است، اما يك ماه روزهلازم بودن به اين است كه هر روز خودش حكم خاص دارد. هر روزى موافقت ومخالفت خاص دارد. اگر كسى پانزده روز روزه گرفت و پانزده روز تعطيل كرد، پانزدهتاموافقت كرده و پانزدهتا مخالفت از او تحقق پيدا كرده است. اما همين روزه را وقتى كهنسبت به اجزاى زمان در يك روز فرض مىكنيم، از اول طلوع فجر تا غروب، ديگراينطور نيست كه هر ساعتى، يك حكم مستقلى داشته باشد، هر دقيقهاى يك حكم مستقلداشته باشد. اگر اين مجموعه تحقق پيدا كرد، يك موافقت حاصل شده است. اگر اينمجموعه تحقق پيدا نكرد، ولو به خوردن يك قطره آب در يك مرتبه عمداً باشد، اينروزه به هم مىخورد، روزه باطل مىشود، قضا و كفاره بر آن ترتب پيدا مىكند.
پس در عام افرادى اينكه مولا مىگويد: «اكرم كل عالم فى كل يوم»، نسبت به اين «كليوم» هم مسأله همين طور است. يك وقت هر روز را براى هر عالمى، يك موضوعمستقل و «له حكم مستقل» قائل شده است، به طورى كه اگر يك عالمى را ده روز اكرامكرد، ده موافقت شده است و اگر همان عالم را ده روز بعد اكرام نكرد، ده مخالفت تحققپيدا كرده است.
اما يك وقت است كه در «اكرم العلماء كل يوم»، اين «كل يوم» مثل اجزاى در روزهماه رمضان است، يعنى مجموعه اين ايّام و مجموعه اين روزها، يك موضوع است «و لهحكم واحد و له موافقةٌ واحده و مخالفة واحده» كه اصطلاحاً از اين تعبير به عاممجموعى مىكنند.
شيخ مىفرمايد: در اين «اكرم العلماء كل يوم» بايد ببينيم كل يومش چه طورى اخذشده است، آيا به نحو عام استغراقى است، يا به نحو عام مجموعى است؟ اگر به نحو عاماستغراقى باشد، معناى عام استغراقى اين است كه اكرام زيد در روز جمعه يك فرد، اكرامزيد در روز شنبه «فردٌ آخر»، اكرام زيد در روز يكشنبه، «فردٌ ثالث»، به خاطر اينكه براىهر روزى، خصوصيت قائل شده است، فرديت، قائل شده است، حكم مستقلى روى اوبار كرده است، و حكمش هم بالخصوص موافقت و مخالفت دارد.
مىفرمايد: اگر اين طور شد، در همين مثال «اكرم العلماء كل يوم» (كه من عرضكردم) بعد كه مىگويد: «لاتكرم زيداً يوم الجمعه» اگر روز شنبه شك بكنيد در اينكه اكرامزيد وجوب دارد يا ندارد، با توجه به اينكه اكرام زيد در روز شنبه، يك فرد مستقل ازعموم استغراقى «كل يوم» است، وظيفه شما رجوع به عام است. وظيفه شما اين است كهبه «اكرم العلماء كل يوم» مراجعه كنيد و اگر عام، حاكم شد، ديگر جا براى استصحابباقى نمىماند. همان طورى كه اگر دليل مىگفت: «لا تكرم زيداً»، اگر شما شك مىكرديدكه آيا عمرو، وجوب اكرام دارد يا نه، چطور وظيفه شما اين بود كه به عموم افرادى «اكرمكل عالم» تمسك بكنيد، حالا هم كه در مورد اكرام زيد در روز شنبه، ترديد داريد، بهلحاظ اينكه اين يك فرد مستقل از عموم استغراقى ازمانى «كل يوم» است چارهاى نداريدجز اينكه به «اكرم كل عالم فى كل يوم» رجوع بكنيد و با توجه به دلالت عام ديگر جابراى استصحاب باقى نمىماند.
و اما آن فرض دوم كه اين «كل يوم» به نحو عام مجموعى اخذ شده است ديگرافرادى كه ما در رابطه با «اكرم كل عالم» داريم هر روز يك فرديت مستقلى ندارد، بلكهافرادش همان زيد و عمرو و بكر هستند و هر كدام از اينها در مجموع ايام، وجوب اكرامدارند، نه اينكه زيد به حسب زمان به صدها فرد انحلال پيدا بكند، عمرو به حسب زمانبه صدها فرد انحلال پيدا بكند. در اينجايى كه «كل يوم» به نحو عام مجموعى اخذمىشود، زيد تنها يك فرد است. اگر «لاتكرم زيداً يوم الجمعه» نبود، زيد فقط يك حكمداشت و آن حكم «وجوب اكرامه فى كل يوم» بود، به طورى كه اگر يك روز اكرامنمىشد، اين تكليف عملى نشده بود، اين امر مولا موافقت نشده بود.
پس زيد يك فرد است. حالا كه دليل مخصّص آمد اين فرد به نام زيد را در روزجمعه خارج كرد، اگر ما روز شنبه شك كرديم در اينكه آيا اكرامش واجب است يا نه،ديگر به چه حسابى به عموم «اكرم كل عالم فى كل يوم» تمسك بكنيم؟ مگر ما درتخصيص زائد شك داريم؟ مگر ما در خروج يك فرد ديگر شك داريم؟ فرد ديگرىنداريم. زيد يك فرد است. اين طور نيست كه زيد به لحاظ هر روز، يك فرد مستقلىباشد. زيد، يك فرد است، اين فرد هم به دليل «لا تكرم زيداً يوم الجمعه» از عموم خارجشد، بساطش را جمع كرد، از «اكرم العلماء» بيرون آمد منتها به لحاظ اينكه كلمه «يومالجمعه» در دليل مخصّص ذكر شده، نمىدانيم آيا وجوب اكرام دارد يا نه، استصحابمىكنيم همان عدم وجوب اكرامى را كه براى او در روز جمعه ثابت بود، و اينجا ديگرجاى تمسك به عام نيست. تمسك به عام در شك در تخصيص زائد است. در شك درخروج فرد ديگر است و ما در خروج فرد ديگر شك نداريم كه به عام تمسك كنيم.
لذا مرحوم شيخ انصارى مىفرمايد كه اينجا چارهاى نيست جز اينكه به استصحابتمسك بكنيم، كما اينكه در آن فرض اول، چارهاى نيست جز اينكه به دليل عام رجوعبكنيم. اين تفصيل مرحوم شيخ ريشه اصلى در اين مسأله است.
تفصيل مرحوم آخوند(ره) در عام ازمانى و افرادى از نظر جريان استصحاب
مرحوم آخوند در كفايه با توجه به اين تفصيل مرحوم شيخ مىفرمايد كه مسأله را بايددقيقتر ملاحظه كنيم. اينكه مرحوم شيخ در رابطه با «كل يوم» تشقيق فرمودند كه آيا اين«كل يوم» به نحو عموم استغراقى اخذ شده است يا به نحو عام مجموعى؟ بايد به دليلمخصص مراجعه بكنيم. در دليل مخصص هم، زمان اخذ شده است، مىگويد: «لاتكرمزيداً يوم الجمعه». بايد ببينيم اين يوم الجمعهاى كه در دليل مخصص اخذ شده است، آيااين زمان به عنوان ظرفيت در دليل مخصص مطرح است يا به عنوان قيديت در دليلمخصص مطرح است؟ اگر به عنوان ظرفيت مطرح باشد، ديگر اكرام زيد در روز جمعهمغاير با اكرام زيد در روز شنبه نيست، اما اگر به نحو قيديت اخذ شده باشد، اگر زمان قيدشد، اكرام زيد در روز جمعه، غير از اكرام زيد در روز شنبه است. اكرام مقيَد به يومالجمعه، مغاير با اكرام مقيَد به يوم السبت است.
لذا مرحوم آخوند مىفرمايند: با توجه به دليل مخصص و اينكه در دليل مخصص،زمان گاهى به نحو قيديت اخذ شده است و گاهى به نحو ظرفيت، مسأله ما چهار صورتپيدا مىكند. مرحوم شيخ دو صورت براى مسأله تصوير كردند، هر دو صورت، يكىرجوع به عام، يكى هم رجوع به استصحاب و مسأله را با اين دو صورت، خاتمه دادند،اما حالا مسأله چهار صورت پيدا مىكند و بايد اين چهار صورت را بررسى كنيم. كلاممرحوم آخوند در اينجا انصافاً دقيق است.
ايشان مىفرمايد: يك صورت اين است: اگر زمان در دليل عام به نحو عام مجموعىاخذ شده باشد، (كه از آن تعبير به استمرار و دوام مىفرمايد. مقصودشان از دوام واستمرار، همين عام مجموعى است.) در «اكرم كل عالم فى كل يوم» اگر اين «فى كل يوم»به نحو عام مجموعى اخذ شد، از طرفى دليل مخصص هم زمان را به عنوان ظرفيت اخذكرده است، نه به عنوان قيديت، اگر به اين صورت شد، آيا بايد به عام رجوع كنيم يااستصحاب؟
مىفرمايد: اينجا جاى رجوع به استصحاب است براى اينكه اولاً از نظر استصحاب،مسألهاى وجود ندارد. اين طور نيست كه قضيه متيقنه و قضيه مشكوكه، تغاير داشتهباشد، چون وقتى كه زمان به عنوان ظرفيت اخذ شد، اكرام يوم الجمعه با اكرام يومالسبت مغايرت ندارد و تعدد موضوع نيست، به خلاف آنجايى كه به نحو قيديت اخذشده باشد. لذا چون زمان به نحو ظرفيت اخذ شده است، از نظر جريان استصحاب،مشكلهاى وجود ندارد و استصحاب جارى مىشود.
بعد مىفرمايد: اما علت اينكه در اينجا نمىشود به عام مراجعه كرد اين است كه اگراكرام زيد در روز شنبه واجب نباشد، يك تخصيص زائدى بر عام لازم نمىآيد، براىاينكه عام زمان را به نحو عام مجموعى گرفته است. در عام مجموعى، ديگر زمان مفرِّدنيست، آن كه مفرد است زيد، عمرو، بكر، افراد است. و فرض اين است كه اين يك فرد،خارج شد. زيد بما انه يك فرد، داخل در «اكرم كل عالم» است.
بله؛ اگر زمان به نحو عام استغراقى اخذ مىشد، زيد به عنوان صد فرد داخل در «اكرمكل عالم» بود، براى اينكه زيد امروز، يك فرد است، زيد فردا، يك فرد ديگر است، زيدپس فردا فرد سوم است. اما وقتى كه زمان در دليل عام به نحو عام مجموعى و به نحودوام و استمرار اخذ شده است، اين استمرار با خروج زيد، پاره شد، اين دوام با خروجزيد، انقطاع پيدا كرد. ديگر ما در تخصيص زائد شك نداريم كه به «اكرم كل عالم فى كليوم» مراجعه بكنيم.
لذا ايشان مىفرمايد: بله؛ همين فرض اول كه عام در «اكرم كل عالم كل يوم» به نحواستمرار است و در دليل مخصص هم به نحو ظرفيت است، دو صورت دارد، غير از آنسه فرضى كه بعد بايد به آن برسيم. نفس اين فرض اول «له صورتان»: يك صورت ايناست: بايد ببينيم شروع وجوب اكرام نسبت به همه علما از چه زمان بوده است؟ يكوقت شروع وجوب اكرام نسبت به همه علما از روز پنجشنبه بود، يعنى شب پنجشنبهمولا اين دستور را صادر كرد كه از فردا صبح كه صبح پنجشنبه است «يجب اكرام كلعالم فى كل يوم» به معناى عام مجموعى كه نتيجه اين مىشود كه فردا صبح پنجشنبههمان طورى كه ساير علما، وجوب اكرام داشتند، اين زيدى هم كه فرداى جمعه وجوباكرام ندارد، در اين پنجشنبه، وجوب اكرام داشت، براى اينكه دليل مخصص گفته:«لاتكرم زيداً يوم الجمعه»، اما پنجشنبهاى كه قبل الجمعه است و شروع اكرام علما است،زيد با ديگران يكسان بود. همان طورى كه سايرين، وجوب اكرام داشتند، زيد هموجوب اكرام داشت و به عنوان يك فرد مثل ساير افراد، محكوم به همان حكم بود.
اما يك وقت اين است كه شروع وجوب اكرام از همان روزى است كه دليلمخصص، زيد را خارج كرده است، مثل اينكه شب جمعه مولا اين دستور را صادر بكند،بگويد: فردا كه جمعه است، بايد همه علما از فردا اكرام بشوند «فى كل يوم». بعد همدليل مخصص مىگويد: تنها زيد در روز جمعه، وجوب اكرام ندارد، كه معناى اين مسألهاين است كه زيد بيچاره از همان لحظه پياده شدن حكم، از دليل عام، بيرون آمده وبساطش را جمع كرده است.
مصداق تفصيل مرحوم آخوند(ره) در فقه
اگر ما بخواهيم يك مثالى در فقه براى اين پياده كنيم، در باب خيارات خوشبختانه هردو مصداق وجود دارد. بعضى از خيارات داريم كه از همان لحظه تحقق بيع، خيار آمدهاست و به عنوان مخصص «اوفوا بالعقود» مطرح شده مثل خيار مجلس. اما بعضى ازخيارات داريم كه اول «اوفوا بالعقود» آمد، گريبان اين طرف را گرفت، وفاى به عقد را براو واجب كرده است، بعد به خاطر يك جهتى، خيار براى او پياده شد، مثل اينكه مثلاً علمبه غبن پيدا كرده است، بنا بر اينكه در مسأله غبن بگوييم: خيار از همان هنگام علم بهغبن، ثابت است كه معنايش اين است كه قبل از آن كه علم به غبن پيدا بكند، «اوفوابالعقود» همين معاملهاى كه در واقع، غبنى بوده را شامل شده و وجوب وفا را آوردهاست. ليكن بعد از آن كه مشترى، علم به غبن پيدا كرد، با علم به غبن، خيار غبن، ثابتشده است.
مرحوم آخوند مىفرمايد: بين اين دو صورت و دو مورد فرق است. فرقش اين است:در آنجايى كه از همان آنِ اول و لحظه اول، مورد دليل مخصص از عام بيرون آمده استو حتى يك آن هم در تحت عام باقى نمانده، اينجا بلا اشكال بايد به استصحاب رجوعكرد. مثلاً در خيار مجلس، اگر به علت يك جهتى شك كرديم كه خيار مجلس باقى استيا منتفى است؟ شك كرديم كه خيار مجلس از بين رفته يا نه؟ حتماً بايد استصحاب خيارمجلس جارى شود به خاطر اينكه معاملهاى كه خيار مجلس در آن وجود دارد از همانلحظه اول از «اوفوا بالعقود» بيرون آمده است، و بساطش را از عموم «اوفوا بالعقود»جمع كرده است، و در نتيجه دليل عام نتوانسته اين معاملهاى را كه در آن خيار مجلسهست بگيرد، لذا اگر شما شك كرديد در اينكه خيار مجلس باقى است يا نه، چارهاىنداريد جز اينكه به استصحاب بقاى خيار مجلس رجوع بكنيد، و اصلاً جاى تمسك به«اوفوا بالعقود» و اشباه ذلك براى شما نيست.
اما در آن طرف ديگر و در آن فرض ديگر كه مثلاً دو روز است كه «اوفوا بالعقود» اينمعامله غبنى را گرفته است و دو روز، وجوب وفا داشت و مشمول حكم عام بود، بعدعلم به غبن آمد و خيار غبن آورد، حالا شما شك كرديد كه خيار غبن «على الفور» استيا «على التراخى». اگر لحظه اولى كه مىتوانستيد اعمال خيار كنيد عمداً اعمال خيارنكرديد، بعد براى شما شك پيدا شد كه اگر خيار غبن، فورى باشد، مرتفع شده و اگر علىنحو التراخى باشد، بقا دارد. اينجا ايشان مىفرمايد: جاى تمسك به استصحاب بقاىخيار غبن نخواهد بود براى اينكه اين فرد از اول «لم يخرج من العام»، اين چند روزوجوب وفا داشت، حالا يك دليل مخصصى آمد، يك خيارى را فى الجمله ثابت كردهاست، اما حالا كه ديگر دليل مخصص از نظر دلالت، قدرتش را از دست داد، اينجاچارهاى نيست جز اينكه به عموم «اوفوا بالعقود» رجوع بشود.
پس فرض اول (كه هنوز سه فرض ديگر در كلام ايشان باقى مانده است) اين استكه اگر زمان در دليل عام به نحو مجموعى و استمرار و دوام اخذ شده باشد و در دليلخاص هم زمان به نحو ظرفيت اخذ شده باشد، در همين فرض، آنجايى كه خروجِ موردخاص از دليل عام از اول باشد مثل وجوب اكرامى كه مولا شب جمعه صادر بكند، اينجامىفرمايد: بايد به استصحابِ حكم خاص تمسك بشود. اما اگر همين مورد خاص درتحت عام بود، پرچم عام روى سر او آمد، مثل «اكرم العلما»يى كه مولا شب پنجشنبهصادر كرد و روز پنجشنبه خود همين زيد هم وجوب اكرام داشت، مىفرمايد: اينجا ديگرجاى تمسك به استصحاب نيست، بلكه بايد به عموم عام رجوع كرد.
تمرينات
عام افرادى و ازمانى را توضيح دهيد
تفصيل شيخ(ره) در رجوع به استصحاب در عام ازمانى و افرادى چيست
شباهت مسأله مورد بحث به مسأله وجوب روزه در ماه رمضان را بيان كنيد
تفصيل مرحوم آخوند(ره) را در عام ازمانى و افرادى از نظر جريان استصحابتوضيح دهيد
مصداق تفصيل مرحوم آخوند در فقه بين عام ازمانى و افرادى كجاست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...