جمعه 25 خرداد 1403 - 5 ذيحجه 1445 - 14 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 373
متن
نام استاد آية الله لنكرانى
تاريخ درس 1371
موضوع خارج فقه حج
شماره درس 373
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
در مسأله پنج اينطور مىفرمايند «لو كان مريضاً و لم يتمكن من نزع اللباس و لبث الثوبين يجزيه النية و التلبية فاذا زال العذر نزعه و لبسهما و لايجب عليه العود الى الميقات »
عنوان اين مسأله اين است كه اگر كسى در حال رسيدن به ميقات مريض باشد، به اين كيفيت كه نمىتواند لباسهاى معمولى و لباسهاى مخيط خودش را بيرون بياورد و به جاى او دو لباس احرام را بپوشد اين به علت كسالت و مرض نمىتواند اين كار را بكند، مىفرمايند اين معنا كافى است كه نيت بكند و تلبية بگويد لكن دو لباس احرام را نپوشد، با همان لباسهاى معمولى نيت بكند حج يا عمرة را، و تلبية را هم بگويد، و به همين كيفيت از ميقات عبور بكند، در راه هر كجا كه كسالت برطرف شد، و توانست كه لباسها را تبديل بكند و به جاى آنها لباسين احرام را بپوشد، حتما بايد اين كار را انجام بدهد، و لازم نيست كه دو مرتبه به ميقات برگردد، و لو اين كه تمكن از برگشتن به ميقات را هم داشته باشد، به حسب ظاهر اين عبارت و لو اين كه تعبير اين است كه يجزيه النية و التلبية و شايد ابتدائاً به نظر برسد كه اين معنا فقط جنبه كفايت دارد، اما خوب نه مراد اين است كه حتما بايد به اين كيفيت واقع بشود، كسى كه به ميقات رسيد و صرفاً كسالت او مانعيت از پوشيدن دو لباس احرام را دارد، يك كسالتى نيست كه مانع از نيت و تلبية بشود، كه آن يك مسألهاى است كه بعداً مسأله شش آن مسأله را عنوان مىكند كه اگر كسى در حال رسيدن به ميقات مغمى عليه باشد، يا يك كسالتى داشته باشد، كه حتى نيت و تلبية هم از او امكانپذير نباشد آن يك مسأله ششم است كه ان شاء الله بعداً بحث مىكنيم، اما در اين مسأله كسالت فقط مانعيت از تبديل لباس دارد، اما نيت كردن تلبية گفتن، هيچ مشكلهاى درش وجود ندارد، اين كه تعبير مىفرمايند به اين كه يجزيه النية و التلبية مقصود اين نيست كه مىتواند نيت و تلبية را داشته باشد، نه حتماً بايد، به همين كيفيت محرم بشود، مسأله لباس او به واسطه مرض ضرورتش كنار مىرود، هر وقت هم كه اين ضرورت مرتفع شد لباس را
مىپوشد، و ديگر برگشتن به ميقات هم هيچ ضرورتى ندارد، اين مسأله يك وقت ما على القاعدة مىخواهيم رويش بحث بكنيم، يك وقت با توجه به يك سرى روايات پراكندهاى كه در جاهاى مختلف هست، و اين روايات يا ارتباط به ما نحن فيه دارد، يا توهم ارتباط شده، و در كلمات خيلى مخلوط شده اين مسأله، بعضى از شراح عروة مثل بعض الاعلام، كه اصلاً همان روى قاعده بحث كردهاند و خيلى مسأله را سرسرى گرفتند و تمامش كردند، بعضيها هم كه يك قدرى متعرض بعضى از جهات شدند به صورت مخلوط بحث كردند، آن هم غير كامل و غير مستوفى، اين را اگر بخواهيم به صورت يك مسأله منظمى بحث بكنيم رويش، اول بايد به اين صورت بگوييم، كه تارةً ما در اين مسأله روى قواعد مىخواهيم بحث بكنيم، و أخرى با ملاحظه آن روايات پراكندهاى كه عرض كردم و اشاره مىكنيم ان شاء الله، اگر ما روى قاعده بخواهيم بحث بكنيم، روى قاعده بعداً مىآييم ان شاء الله مىگوييم، مىگوييم درست است كه در احرام، يكى از واجبات احرام عبارت است از پوشيدن دو لباس احرام، اما اين پوشيدن دو لباس احرام، اين در حقيقت احرام و ماهيت احرام نقش ندارد، اينطور نيست كه اگر كسى اين دو لباس را نپوشيد، مثل نمازى مىماند كه فاقد بعضى از اركان باشد، نمازى كه بعضى از اركان را فاقد باشد، اين نمىتواند ماهيت صلاة تحقق پيدا بكند، مسأله پوشيدن دو لباس احرام، اين در حقيقت احرام دخالت ندارد، آنى كه در حقيقت احرام دخالت دارد، دو مطلب است يكى نيت است يكى هم تلبية، كه ان شاء الله در آينده نزديك هم مىآييم نيت را هم آنجا معنا مىكنيم، كه اينى كه در اذهان تقريباً مشهور است كه خيال مىكنند نيت يعنى نيت الاحرام، نه نيت منويش احرام نيست، منويش حج و عمرة است، نيت مىكند حج را، نيت مىكند عمرة را و به ضميمه اين نيت تلبية مىگويد اين نيت الحج، به ضميمة التلبية يسمى بالاحرام، حالا توضيح اين جهتش را ان شاء الله در آتيه خيلى نزديكى كه امام بزرگوار قدس سره هم متعرض اين معنا هستند عرض مىكنيم بالاخرة آن كه در ماهيت احرام نقش دارد همين دو تا است، پوشيدن ثوبى الاحرام هم از واجبات احرام است، نه از اركان احرام، خوب اگر كسى مريض شد به كسالتى كه فقط نمىتواند ثوبى الاحرام را بپوشد، اين واجب است كه در ميقات محرم بشود، احرام عبارت از نيت و تلبية است، كسالتش هم كه مانع از نيت و تلبية نيست، لذا محرم مىشود، منتها اين واجب به نام پوشيدن دو لباس احرام تا مادامى كه مريض است اين واجب كنار مىرود، بعد كه كسالتش برطرف شد، لباسهايش را تغيير مىدهد آن هم على احتمالٍ، براى اين كه يك بحثى در همين لباسى الاحرام مطرح است كه اصولاً پوشيدن دو لباس احرام در همان حال شروع احرام لازم است يا اين كه نه، هم در شروعش و هم در بقائش لازم
است، خوب اگر كسى احتمال داد كه شايد قائل هم داشته باشد، كه پوشيدن دو لباس احرام، فقط در حال انشاء احرام و احداث احرام واجب است در ما نحن فيه كه در حال انشاء احرام مريض است و به علت مرض پوشيدن دو لباس واجب نيست، بنا بر اين قول، بعد هم كه خوب شد، وسط راه لازم نيست اصلاً دو لباس احرام را بپوشد، اما آنهائى كه مىگويند نه اين پوشيدن دو لباس از اول تا آخر بايد وجود داشته باشد، خوب حالا حدوثاً به علت كسالت نمىتوانست اين لباسها را بپوشد بعد هر كجا كه كسالتش زائل شد دو لباس را مىپوشد، و روى اين مبنا و اين كيفيت، ديگر برگشتن به ميقات اصلاً چه ضرورتى دارد براى اين كه برگشتن به ميقات براى خاطر احرام است، خوب فرض اين است كه اين محرم شده، حقيقت احرام نيت و تلبية بوده، خوب نيت و تلبية كه از اين صادر شده، و هيچ مسألهاى در اين رابطه نيست، پس در حقيقت اگر ما باشيم و قاعده، قاعده يك چنين معنايى را اقتضاء مىكند كه اولاً چنين آدمى نه آنطورى كه تعبير يجزيه به حسب ظاهر اقتضاء دارد، نه يتعين عليه اين كه در ميقات محرم بشود، و احرامش هم با نيت و تلبية است منتها ثوبين احرام لبسش تأخير مىافتد به بعد زوال المرض، به بعد ارتفاع الكسالة و المرض، و مسأله برگشتن به ميقات هم ديگر وجهى ندارد، قاعده يك چنين معنايى را اقتضاء مىكند، آن وقت قبل از اين كه ما به روايات برسيم، مرحوم شيخ طوسى در كتاب نهاية كه شايد اولين كسى باشد كه اين مسأله را عنوان كرده، ايشان به يك عبارتى عنوان كرده كه آن عبارت را ابن ادريس صاحب سرائر، كه نوه شيخ طوسى عليه الرحمة است ايشان به همين نحوى كه ما على القاعدة مسأله را مطرح كرديم، عبارت را به همين صورت معنا كرده، حالا براى تأكيد اين مطلب، عين عبارت را كه صاحب جواهر در جواهر نقل مىفرمايد از نهايه شيخ طوسى، عبارت ايشان اين است، مىفرمايد كه «ان من عرض له مانع من الاحرام» حالا اين عبارت يك قدرى موهم خلاف است، كسى كه مانع از احرام براى او پيش مىآيد، جاز له ان يأخر عن الميقات، مىتواند احرامش را از ميقات، تأخير بياندازد، يعنى در ميقات محرم نشود، فاذا زال المانع، موقعهاى كه مانع زائل شد، أحرم من الموضع الذى انتهى اليه، از همان جائى كه به آنجا رسيده و زوال مانع شده، همان جا محرم بشود، بعد ابن ادريس مىفرمايد ظاهر اين است كه مراد شيخنا كه جد ابن ادريس هست، مىفرمايد مراد شيخ ما اين است «من عرض له مانع من الاحرام» مقصود از احرام تبرز احرام است يعنى آنى كه احرام را خارجاً نشان مىدهد آنى كه احرام را خارجاً نشان مىدهد اين است كه سر انسان برهنه باشد، دو تا لباس احرام را پوشيده باشد، يكى را به عنوان ازار، يكى هم به عنوان رداء، مىفرمايد اين كه شيخ ما مىفرمايد «من عرض له مانع عن الاحرام» يعنى آن كيفيت نشان دهنده احرام، يعنى من عرض
له مانع عن لبس الثوبين، و سر را برهنه كردن، اين چيزهاى ظاهرى، جاز كه محرم بشود با نيت و تلبية، اما اين كارها را در ميقات انجام ندهد، در راه هر كجا مانع برطرف شد، آن وقت لباس بپوشد، سر را برهنه كند، مثل ساير آن محرمين، مىفرمايد ظاهر اين است كه مراد شيخ ما اين باشد، و الا اگر بخواهد مراد ايشان غير از اين معنا باشد، صرف مانع كه سبب نمىشود كه انسان در ميقات محرم نشود، خوب نيت و تلبيه كه اشكالى ندارد در ميقات انسان بگويد، و اگر انسان عامداً عالماً نيت و تلبيه را از ميقات تأخير بياندازد، اين اصلاً باطل است حج و عمرهاش، ديگر جا براى اين فرمايش مثلاً جد بزرگوار ما باقى نمىماند، لذا كلام شيخ طوسى را در نهاية اينجورى معنا كرده، علامه هم در اكثر كتابهايش همين تبعيت از ابن ادريس كرده و كلام شيخ طوسى را بر اين معنا حمل كرده، اين حالا بر طبق قاعده، اما عرض كردم رواياتى هست كه اينها ما مجموعهاش را بايد ملاحظه كنيم و ببينيم با توجه به اين مجموعه آيا مىشود يك مطلبى زائد بر قاعده و أوسع از قاعده در اينجا پياده كرد، خوب اگر روايت دلالت بكند، و لو بر خلاف قاعده هم باشد، ما مجبوريم بر طبق روايت عمل كنيم، چند جور روايت در اينجا هست، يكى يك مرسلهاى هست كه خوب حالا اين به علت ارسال اعتبار هم ندارد، در ابواب مواقيت باب شانزدهم حديث سوم مرسله ابى شعيب محاملى عن بعض اصحابنا عن احدهما عليهما السلام، قال اذا خاف الرجل على نفسه أخر احرامه الى الحرم» اذ همين مقدار «اذا خاف الرجل على نفسه» حالا اين خوف تقيةً باشد، به علت كسالت باشد، همه اينها را شامل مىشود، چه خوف تقيهاى و چه خوف غير تقيهاى، مىفرمايد اين مجوز اين است، مجوز چيست؟ مجوز اصل تأخير احرام از ميقات است، يعنى لازم نيست كه از ميقات چنين آدمى حتى نيت و تلبيه هم بگويد، درست است كه ابن ادريس كلام شيخ طوسى را به آن كيفيت معنا كرده، لكن ما از نظر روايت بايد مفاد ظاهر روايت را بگيريم، روايت كه نمىگويد أخَّر لبس الثوبين الى الحرم أخر احرامه الى الحرم» احرام متقوم به نيت و تلبية است، مىگويد اگر بر خودش خوف دارد اصلاً نمىخواهد از ميقات محرم بشود، احرامش را تأخير بياندازد الى الحرم، يعنى الى أدنى الحل، أدنى الحل كه مرز حرم است همانجا محرم بشود و مسأله حج يا عمرهاش را شروع بكند، منتها حالا اين روايت مرسله است و به علت ارسال ما نمىتوانيم در يك حكمى كه بر خلاف قاعده وجود دارد، ما اعتماد بر اين داشته باشيم، اين يك روايت، در رواياتى كه راجع به احكام مواقيت مىخوانديم يك روايتى بود كه سؤالى درش بود كه سوالش خيلى به ما فعلاً ارتباطى ندارد، جوابش اين عبارت بود، روايت روايت صحيحه بود مال صفوان بن يحيى، در باب پانزدهم ابواب مواقيت، حديث اول، در جواب سؤالى كه سائل كرده بود،
حضرت اينجورى مرقوم فرمودند، فرمودند ان رسول الله صلى الله عليه و آله وقَّت المواقيت لاهلها و من أتى عليها من غير اهلها» كه اينها را معنايش را خوانديم سابقاً، بعد فرمودند و فيها رخصة لمن كانت به علة» كسى كه گرفتار مرض است علت مرض، فيها رخصة، بعد كأن توضيح دادند، فلا تجاوز الميقات الا من علة، الا من علة معنايش اين است كه اگر كسالت پيدا شد، ديگر لازم نيست آدم از ميقات محرم بشود، نه اين كه محرم بشود، و دو ثوب احرام را نپوشد، لاتجاوز الميقات الا من علة، فيها رخصة لمن كانت به علة، علت كه معنايش يك مرضى نيست كه حتى مانعيت از نيت و تلبية داشته باشد، يك چنين مرضى اصلاً كم پيدا مىشود مگر كسى مغمى عليه باشد، و الا غير مغمى عليه كسى اصلاً كم پيدا مىشود كه به علت كسالت نتواند نيت بكند و نتواند يك جمله تلبية را بگويد، آيا اين «و فيها رخصة لمن كانت به علة» يعنى علة مانعة عن النية و التلبية» حتى، اين اصلاً قلّ ما يتفق، عرض كردم بايد انسان يا مغمى عليه باشد يا شبيه مغمى عليه باشد حتى أخرس يعنى آن كسى كه لال است و نمىتواند تلبية بگويد خوب مثل ساير موارد اشارة الاخرس جانشين تلبيه زبان دارهاست، فرقى نمىكند أخرس هم وقتى كه به ميقات مىرسد، همان تلبيه مناسبه با خودش را مىگويد، و او عبارت از اشارهاى است كه جانشين لفظ ديگران است پس اين عبارت كه در روايت صحيحة وارد شده و فيها رخصة» رخصة در چى؟ رخصة در اين كه دو تا لباس احرام را نپوشد، يا اين كه نه اصلاً در تجاوز از ميقات من كانت به علة يجوز اين كه بدون احرام عبور بكند، نيت هم نكند تلبية هم نگويد، آيا اين عبارت را چه جورى ما مىتوانيم معنا بكنيم، فيها رخصة يعنى فى ترك لبس الثوبين» فقط رخصة من كانت به علة فقط به او اجازه اين معنا داده شده، مسأله لبس ثوبين در روايت مطرح نيست، آنى كه در روايت مطرح است احرام است، ماهيت احرام هم نيت و تلبية است، مىگويد و فيها رخصة لمن كانت به علة، كسى كه مريض است لازم نيست از ميقات محرم بشود، و لو اين كه مىتواند نيت و تلبية هم داشته باشد، اين روايت يك روايتى است كه هم سنداً صحيح است و هم دلالةً نمىتوانيم ظهورش را در اين معنا انكار كنيم، اين كه صاحب رياض عليه الرحمة مىفرمايد صراحت ندارد مگر ما در استفاده احكام روى پايه صراحت تكيه مىكنيم، پس اين همه ما بحث مىكنيم روى اصالة الظهور، و حجيت ظواهر، اين حرفها براى چيست؟ ظاهر حجت است مثل صريح باشد مىخواهد صراحتى نداشته باشد، آيا ظهور اين روايت در اين مطلب مىشود كسى اين را انكار بكند، لذا اين يك روايتى است كه خلاصه بر خلاف قاعده، يك چنين ترخيصى را مخصوصاً با كلمه رخصة ترخيصى را براى انسان افهام مىكند و مؤيد اين مطلب، (سوال... و پاسخ استاد) اصلاً كلمه لباس مطرح،
معنا ندارد كه شما مىگوييد، يعنى على القاعده معنا ندارد، ما يك وقت قاعده را مىخواهيم بحث بكنيم ما كه به شما گفتيم كه مقتضاى قاعده چيست؟ اما يك وقت قاعده را گذاشتيم كنار، داريم روايت معنا مىكنيم، آيا اين روايتى كه مىگويد هذه المواقيت وقّتها رسول الله صلى الله عليه و آله، لاهلها و لمن يمر عليها، و فيها رخصة لمن كانت به علة، يك مرتبه ما فيها رخصة را بياوريم يعنى روى پوشيدن دو لباس احرام، ماهيت احرام چيست؟ نيت و تلبية، اصلاً مناسبت دارد كه ما روايت را اينجورى معنا بكنيم، پيداست «و فيها رخصة» يعنى در اين مواقيت در رابطه با ترك احرام يك ترخيصى داده شده، براى آن كسى كه «به علة» مريض باشد، اما مرضى كه مانع از نيت و تلبية هم هست، خوب نداريم ما در هزار مرض يك مرض اينجورى هم نمىتوانيم پيدا بكنيم، حالا مؤيد هم من برايتان مىخواهم ذكر بكنم، مؤيدش آن داستان امام صادق صلوات الله عليه است نظرتان است وقتى كه در رابطه ما ميقات مسجد شجرة و جحفة صحبت مىكرديم، يكى از احكامى كه راجع به مسجد شجرة صحبت كرديم، اين بود كه كسى حق ندارد بگويد در طريق مدينه به مكه، چون دو تا ميقات وجود دارد، ما اوليش را رها مىكنيم مىرويم سراغ دومى، نه، حتماً بايد از مسجد شجرة محرم بشود، در اين رابطه دو تا روايت بود، كه يك كسى در يكيش به امام صادق صلوات الله عليه تعبيرش اينجورى بود، مىگفت خلاصه مردم بعضى چيزها را براى شما به عنوان عيب مطرح مىكنند، امام صادق صلوات الله عليه فرمودند: چى؟ آن راوى گفت كه مردم مىگويند كه رسول خدا از مسجد شجرة محرم مىشد، اما اين امام صادق مىآيد از جحفة محرم مىشود، در حقيقت اين كارش بر خلاف كار رسول خدا صلوات الله عليه است، امام صادق فرمودند كه: من مريض بودم و كسى كه مريض باشد مىتواند از مسجد شجرة محرم نشود و احرام خودش را تأخير بياندازد و از جحفة محرم بشود، خوب آيا امام صادق كه مريض بودند مرضشان اينجورى بود كه حتى نيت و تلبية هم نمىتوانستند در مسجد شجرة داشته باشند، امام صادق در جواب اين شخص خوب بود اينجورى بفرمايند بگويند اينها اشتباه كردند، نه، من از مسجد شجرة محرم شدم نيت و تلبية هم از مسجد شجرة بود فقط چون مريض بودم نتوانستم لباسهاى معمولى را تغيير بدهم، اما يك چنين جوابى را امام صادق ندادند، جوابشان اين بود كه بله، من از مسجد شجرة محرم نشدم، و احرامم را تأخير انداختم، به جحفة، براى خاطر اين كه رسول خدا اجازه فرمودند كسى كه مريض باشد يا عليل باشد، اين لازم نيست كه از مسجد شجرة محرم بشود، خوب ببينيد اين يك مؤيد بسيار جالبى هست، كه در اين بحث در هيچ كتابى از اين كتابهايى كه من ملاحظه كردم به چشم نمىخورد، كه خوب چه شد، خوب امام صادق صلوات الله عليه خوب
مىخواستند محرم بشوند از مسجد شجرة، با نيت و تلبية، منتها لباسها را تغيير ندادند، و در جواب آن كسى كه به ايشان اعتراض كرد گفت به شما اعتراض مىكنند كه چرا از مسجد شجرة محرم نشدى بر خلاف كأن رسول خدا شما رفتار كردى، احرامتان را به جحفة تأخير انداختيد، بفرمايند كه نه، اينها اشتباه كردند من از مسجد شجرة محرم شدم منتها پوشيدن دو لباس احرام را تأخير انداختم به بعد، چنين جوابى نبوده، ممكن است در ذهن شما يك مطلبى در خصوص اين جريان امام صادق صلوات الله عليه بيايد، و آن اين است كه اين اختصاص دارد به آن طريقى كه در آن دو تا ميقات وجود داشته، يعنى علت اين كه امام صادق احرام را تأخير انداخت الى الجحفة، براى خاطر اين كه در طريق مدينه به مكه دو تا ميقات وجود داشت، آيا از اين عمل امام صادق، مىتوانيم استفاده بكنيم كه اگر در يك طريقى فقط يك دونه ميقات وجود دارد، و بعدش هم ديگر ميقاتى نيست، آن وقت به علت مجرد كسالت كه فقط مانع از پوشيدن دو لباس احرام است اما هيچگونه مانعيتى از نيت و تلبيه ندارد انسان بيايد احرامش را از ميقات تأخير بياندازد، مىگوييم اين احتمال مىآيد به ذهن، لكن جوابش اين است، كه همان عبارتى كه امام صادق صلوات الله عليه در تأخير احرام از ميقات مسجد شجرة، به كار برده، عين همان عبارت در روايت صفوان بن يحيى، نسبت به مطلق مواقيت است، آنجا دارد كه رسول خدا ترخيص كردند، در تأخير احرام را از مسجد شجرة، براى عليل، اينجا هم مىگويد فلا تجاوز الميقات الا من علة، هر دو يك عبارت است اين وحدت تعبير، ما را هدايت مىكند كه مسأله اختصاص نداشته به آنجايى كه كان فى الطريق ميقاتان، آنجايى كه در يك طريقى ميقات واحدى هم باشد حكم عبارت از همين معنا هست، لذا با توجه به اين روايات و اين عمل امام صادق و اين كه دو ميقات بودن در يك طريق خصوصيتى ندارد به نظر مىرسد كه ما مجبوريم بر خلاف قاعده اگر كسى مريض است و لو در يك ميقات هم در طريقش بيشتر نيست، لازم نيست از ميقات محرم بشود احرامش را تأخير بياندازد به آنجايى كه كسالتش برطرف بشود و ديگر ضرورت هم ندارد كه برگردد به ميقات، برگشتن، اين كه مىگويد فلا تجاوز الميقات الا من علة، يا فيها رخصة لمن كانت به علة، اين معنايش اين نيست كه بعد از آنى كه زوال علت و زوال مرض شد، اين دوباره برگردد به ميقات و مسأله را از ميقات شروع بكند. لذا به نظر مىرسد با توجه به روايات مخصوصاً روايت صفوان بن يحيى دلالةً ظاهر سنداً صحيح و با توجه به اين عمل امام صادق كه عرض كردم در اين كتابهايى كه من ديدم در اين مسأله هيچ كس اشاره به اين معنا نكرده در حالى كه بسيار نكته لطيفى است و به ما نحن فيه مربوط است عرض مىشود كه ما مىتوانيم بگوييم كه مجرد وجود المرض اين مجوز لتأخير
الاحرام عن الميقات، البته اين خوب خلاف احتياط هست اما با توجه به روايات مشكلهاى ندارد (سوال... و پاسخ استاد) بله، خوب حالا آنجا تا به حرم برسد، آنجا هم در چيز هم بود، أخر الاحرام الى الحرم، ديگر أدنى الحل كار را تمام مىكند، آنجا مرز آخرش است تا بعد.
و الحمد لله رب العالمين
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...