دولت روس و انگلیس براى چپاول هرچه بیش تر منابع ایران با یكدیگر رقابت مى كردند و هر وقت پایه هاى حكومت مركزى را در ایران سست مى یافتند، به بهانه حفظ منافع تجارى و صیانت جان و مال اتباع خود با قشون وارد خاك ایران مى شدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرچمدار مبارزه با اشغالگری های روسیه و انگلیس

~1  e/

پيشرو در مبارزه  با اشغال گران روس و انگلیس

سازش روس و انگليس در تجاوز به خاك ايران و اعتراضات مرحوم آخوند

فرمان جهاد آخوند خراسانى در مقابله با متجاوزان روسى و درگذشت وى

 

پيشرو در مبارزه  با اشغال گران روس و انگلیس 

دولت روس و انگليس براى چپاول هرچه بيش تر منابع ايران با يكديگر رقابت مى كردند و هر وقت پايه هاى حكومت مركزى را در ايران سست مى يافتند، به بهانه حفظ منافع تجارى و صيانت جان و مال اتباع خود با قشون وارد خاك ايران مى شدند.

در هنگامه نهضت مشروطيت و در بحبوحه قيام ملت، براى حمايت دولت فاسد وقت، سربازان روسيه تزارى وارد ايران شدند و هيچ گاه مايل به ترك اشغال نبودند.

حضور مداوم بيگانگان در ايران و فجايعى كه مرتكب مى شدند خارى در چشم وطن پرستان و آزادى خواهان واقعى بود. اينان چون به تنهايى قدرت مقاومت در برابر روسيه تزارى نداشتند، چشم اميد به مراجع دينى خود دوخته بودند تا آن ها بتوانند با نفوذ معنوى كه در ميان توده هاى مردم دارند، چاره اى براى دفع روسيان بينديشند.

به همين روى مرحوم آخوند به عنوان مرجع تقليد شيعيان، از روى تعهّد و احساس وظيفه دينى، در اولين قدم، در تلگراف به مجلسيان امتعه روسى را تحريم كرد. در اين تلگراف آمده است: «مجلس محترم شوراى ملى ـ شيّد الله تعالى اركانه... ـ اساس قويم مشروطيت و استقلال وطن، بلكه اركان ديانتمان در تزلزل و روح ملّيتمان در خطر و حقوق وظيفه ملّيه، بلكه بشريّه مان لگدكوب و تكليف دينى اسلامى زياده بر اين به انتظار نشستن، دست روى دست گذاردن را اقتضا ندارد. اگر حقوق بين المللى مرعى و قوانين آن منظور است، سكوت تا كى؟ انتظار تا چند؟ و اگر مجرّد الفاظى بدون واقعيت و خالى از حقيقت است، البته عموم علما و قاطبه مسلمين هم از مقتضيات اسلاميت خود رفع يد نخواهند كرد. و عجالتاً مجاهده اقتصاديه ترك امتعه روسيه بالكليّه، كه اولين قدم دين دارى و وطن خواهى است ـ بعون الله تعالى و حسن تأييده ـ بايد سريعاً اقدام شود.»

دولت روسيه از اين اعلاميه مرحوم آخوند از منافع خود نگران گرديد و در نامه اى به وى او را تهديد كرد كه ما نيز جلوى واردات كالاهاى ايرانى را خواهيم گرفت.

ايشان به فرزند ارشدشان، ميرزا مهدى، كه همگام با پدر در صف مقدّم مشروطه خواهان بود، دستور داد تا نامه اى در جواب روسيه بنويسد. در بخشى از اين نامه آمده است:

«حالا كه انقلابات ـ بحمدلله ـ مرتفع، و امنيت ايران با ساير ممالك متقارب و بر هر ذى حسّ عياناً محسوس است كه ابقاى قشون روسيه در ايران همه روزه يك نوع اشكال عظيمى براى ملت و دولت توليد و اختلال جديد فراهم نموده، اسباب تزلزل كلى و منافى استقلال مملكت بوده و هست، مفاسد مترتّبه و اشكالات متولّده هم جز به خروجشان قابل زوال و ارتفاع نيست.»

سازش روس و انگليس در تجاوز به خاك ايران و اعتراضات مرحوم آخوند

روسيان چون از ترساندن آخوند و متقاعد ساختن وى مبنى بر عدم تحريم كالاهاى خود مأيوس شدند، تصميم به شدت عمل و ايجاد رعب و وحشت و تجاوز هرچه بيش تر به حقوق ملت ايران گرفتند و در اين كار، انگليسى ها را نيز با خود همراه و همداستان ساختند.

از سوى ديگر، به گفته مورّخان، دولت ايران پس از استقرار مشروطيت در سال 1911 براى رفع نابسامانى اقتصادى ايران، شوستر امريكايى را به استخدام درآورد. او نيز در همان سال، براى سر وسامان دادن به مسائل مالى و گمركى، وارد ايران شد و در اندك مدتى توانست با در نظر گرفتن مصالح كشور و انجام اصلاحات لازم، موفقيت هاى قابل توجهى به دست آورد. به همين روى، دولت روسيه كه از طرز كار و موفقيت هاى او ناراضى بود، با ادامه خدمتش در ايران مخالفت كرد و با يك تهديد، عزل او را خواستار گرديد و متعاقب آن، دست به اقدامات حادّى زد كه از آن جمله قتل آزادى خواهان در تبريز، اشغال قزوين و به توپ بستن حرم حضرت رضا(عليه السلام) بود.

دولت تزارى روسيه به دولت ايران اولتيماتوم داد تا ظرف 48 ساعت مستر شوستر، مستشار مالى، را از مملكت اخراج كند و متعهد شود تا مستشاران خارجى هر وزارت خانه را از دولت روس و انگليس انتخاب كند و اگر بخواهد از كشورهاى ديگر مستشار استخدام نمايد، بايد اين كار با اجازه وزراى مختار روس و انگليس باشد.

به دنبال اين اولتيماتوم قلدرانه، دولت تزارى با دستور فرمان دهى كل قوا، نيرو هاى روسى را مأمور پيش روى در خاك ايران كرد. آن ها نيز مازندران و رشت را اشغال كرده و تا قزوين پيش روى نمودند و تهران را مورد تهديد قرار دادند.

از سوى ديگر، دولت انگليس نه تنها به اين اولتيماتوم اعتراض نكرد، بلكه وزارت خارجه آنان در يادداشتى، دولت روسيه تزارى را تأييد كرد.

كسروى در اين باره مى نويسد: «... انگليس در 14 اكتبر (بيست و يكم مهرماه) با دست نماينده خود در تهران، يادداشت سختى به دولت ايران فرستاد. در اين يادداشت، نخست ناامنى جنوب و زيان آن را به بازارگانان انگليسى و راهزنى هايى كه شده بود، ياداورى كرده، آگاهى مى دهد كه هرگاه از آن تاريخ تا سه ماه ديگر دولت ايران نتواند راه هاى جنوب را به ايمنى بياورد، دولت انگليس ناگزير خواهد شد به كارهايى برخيزد و نخستين كارى كه خواهد كرد اين است كه نيرويى به نام «امنيه» از هزار و دويست تن از مردم ايران بسيج خواهد كرد كه به سرپرستى سركردگان انگليسى به ايمنى راه ها بپردازند و ماهانه ايشان را از صدى ده كه به گمرك جنوب افزوده شود و از ماليات فارس گرفته، خواهد پرداخت.

اعتراض آخوند به انگليس در همدستى آنان با متجاوزان روسى

مرحوم آخوند و شيخ عبدالله مازندرانى در تلگراف اعتراض آميز خود گفتند: «... هرگز گمان نبود از دولت حق پرست آزادى خواه، كه در اقطار عالم خود را معرفى به طرف دارى حقوق نوع بشر فرموده اند، مسلك قديم و قويم خود را از دست داده، در محو آزادى و استقلال ايران، با دولت روس همدست شوند و نظير معاملات روس در شمال، نسبت به جنوب ايران، درصدد برآيند، ملت تازه بيدار ايران كه به جهت مدافعه ازحقوق وطنيه و گسيختن زنجير اسارت و خلع طوق رقيّت خاندان سلطنت خود، اين همه خون ها ريخته و قربانى ها نموده و خانمان ها بر باد داده تا جان در بدن دارد به رقيّت اجانب تمكين نخواهند كرد... در طريق حفظ استقلال مملكت، كه اولين وظيفه دينيه مسلمين است، حاضر و مهيّا خواهد بود. مقام رياست روحانيه اسلاميه هم در دفاع از حوزه مسلمين از هر نحو اقدامى كوتاهى نخواهد كرد...»

با وجود اين تلگراف ها نه تنها روسيه قشون خود را از ايران فرا نخواند، بلكه به نيروهاي خود دستور داد كه تا قزوين پيش روى كنند و تهران را در معرض خطر سقوط قرار دهند. در تهران مردم باغيرت و حميّت دست به كار شدند و براى دفاع از مملكت گردهم آمدند; زنان كفن پوشان شعار مى دادند: اگر مردها جرأت مبارزه و جهاد را ندارند، اجازه دهند ما به جهاد برويم.

اولين واكنشى كه در نجف به وقوع پيوست ترك نماز جماعت و درس و بحث بود كه در حمايت از ايران صورت گرفت. كسروى مى نويسد: «... خروش مردم روز به روز بيش تر مى شد. در عراق، آخوند خراسانى و حاج شيخ مازندرانى به كوشش برخاستند و نخست فتوا به ترك كالاهاى روس داد، و آن را با تلگراف به همه جا آگاهى فرستادند و سپس آخوند بر آن شد كه خويشتن براى جهاد و شورانيدن مردم به جنگ روسيان به ايران آيد و بى درنگ به آمادگى پرداخت.

اين كار جنبش مردم را چندين برابر گردانيد، در همه جا، علما به كار برخاستند; مردم را به ترك كالاى روسى واداشتند. ايرانيان از سال ها عادت به چاى خوردن دارند، ولى چون قند آن روسى بود و چاى نيز از خاك روس به ايران مى آمد، در اين هنگام، آن را رها كردند و به جاى چراغ نفتى، شمع روشن كردند. از هر چه كالاى روسى بود پرهيز نمودند. در تهران، جوانان و شاگردان دبستان ها در خيابان ها گرديده مغازه ها و دكان ها را ازخريد و فروش كالاهاى روسى باز مى داشتند و هرگاه يكى گوش نمى داد، شيشه هاى مغازه ها و دكان ها را مى شكستند...»

فرمان جهاد آخوند خراسانى در مقابله با متجاوزان روسى و درگذشت وى

آية الله خراسانى، به دنبال پيام شفاهى اعتراض آميز خود به كنسول روسيه، تلگرافى هم بدين منظور به روس ها فرمود، ولى چون گزارش هاى فراوانى از تعدّيات نيرو هاى روسى كه تا قزوين پيش آمده بودند، به دستش رسيد، فرمان جهاد عليه آنان صادر كرد. در اين فرمان آمده است: «بسم الله الرحمن الرحيم. بر كافه مسلمين واضح است كه نفاق و اختلافات داخليه ايران عبده صليب را كامياب نموده، براى محو توحيد و نبوت ختمى مرتبت، كه اهمّ مكنونات ديرينه آن هاست، كاملاً موقع يافته، از يك طرف ايتاليا به طرابلس غرب و از طرف ديگر، روس و انگليس به شمال و جنوب ايران قشون وارد نمودند. اندك تسامح موجب ذهاب اسلام است.... بر قاطبه مسلمين و صاحبان فطرت اسلاميت و عرق ديانت، خصوصاً عشاير ايلات با حميّت، واجب عينى است كه درمقام دفاع از اسلام و رفع حملات ظالمانه صليبيان كه بالضرورة الدينية، از اهمّ فرايض دينيه است، اتفاق و اتحاد حقيقى نموده، از تمام اغراض شخصى، كه منشأ اين همه خرابى هاست، اغماض نمايند، و دعوت اسلام را اجابت و استغاثه شريعت محمديه(صلى الله عليه وآله) را لبيك گويند.»

مرحوم آخوند به دنبال اين فرمان، تصميم گرفت تا خود در رأس ساير علما و به اتفاق آنان، براى تهييج عشاير و ايلات و سركوبى روسيان به ايران بيايد و در همان وقت، تلگرافى به مؤتمن الملك رئيس مجلس شوراى ملى مخابره كرد و آمادگى خود را براى حركت به سوى ايران اعلام داشت.

بعضى از كسانى كه در اين ماجرا بودند، در اين باره مى نويسند: «... بعد از آن كه جميع علماى نجف و كربلا و كاظمين و سامرّا با آن بزرگوار براى حركت در دفاع از مملكت اسلاميه متفق شدند، آن بزرگوار مقرّر فرمود كه شب چهارشنبه 21 ذى الحجة الحرام 1329 براى دعاى توسل به حضرت ولى عصر ـ عجل الله تعالى فرجه ـ نقل مكان به سهله و از آن جا از طريق كربلا و كاظمين به اتفاق ساير حجج اسلام به ايران روانه شوند. و خيلى از فضلا و مجتهدين بعد از اين قرار روز پيش رفتند و حجرات مسجد سهله را حيازت نموده هر ده دوازده نفر يك حجره گرفتند و اسباب و لوازم سفر را آن جا كشيدند.

از سامرّا حجة الاسلام آقاى آقا ميرزا محمدتقى شيرازى، از كاظمين تمام علما از عرب و عجم، و از كربلا حجة الاسلام اقاى صدر و حجة الاسلام آقاى شيخ حسين مازندرانى، حجة الاسلام آقاى شيخ عبدالله مازندرانى و جناب حجة الاسلام آقاى آخوند ملامحمّد خوانسارى و جناب حجة الاسلام آقاى شريعت اصفهانى، جناب حجة الاسلام آقاى سيدعلى تبريزى و جناب حجة الاسلام آقاى شيخ محمدحسين قمشه اى كه بسيار پيرمرد و افتاده بود... و ساير علما و جميع طلاب عازم حركت شدند.

مرحوم آخوند در همين شب، كه بنا داشت فردا صبح عازم ايران گردد، بيمار شد و نزديك هاى طلوع آفتاب روحش به جوار رحمت حق پرواز نمود.

مرگ او در چنين شرايطى بسيار مشكوك است; همچنان كه بعضى از پزشكان گفتند: احتمال دارد قبلاً در غذاى او سمى ريخته بودند كه منجر به ايست قلبى گرديد.


تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه