تبیان، دستیار زندگی
در علم اخلاق مکاتب فراوانی است که بسیاری از آنها انحرافی است و به ضد اخلاق منتهی می‏شود، و شناخت آنها در پرتو هدایتهای قرآنی کار مشکلی نیست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مکتب های اخلاقی

اخلاق

برگرفته از کتاب اخلاق در قرآن جلد اول ، آیت الله مکارم شیرازی

در علم اخلاق مکاتب فراوانی است که بسیاری از آنها انحرافی است و به ضد اخلاق منتهی می‏شود، و شناخت آنها در پرتو هدایتهای قرآنی کار مشکلی نیست

قرآن می‏گوید:

وان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذالکم وصاکم به لعلکم تتقون (سوره انعام، آیه‏153)

آیه فوق که بعد از ذکر بخش مهمی از عقائد و برنامه‏های عملی و اخلاقی اسلام در سوره انعام آمده، و مشتمل بر فرمانهای دهگانه اسلامی است، می‏گوید: «به آنها بگو این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید و از راههای مختلف (و انحرافی) پیروی مکنید که شما را از راه حق دور می‏سازد; این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش فرموده تا پرهیزگار شوید!»

مکتبهای اخلاقی همانند سایر روشهای فردی و اجتماعی از «جهان‏بینی‏» و دیدگاههای کلی درباره جهان آفرینش سرچشمه می‏گیرد و این دو، یک واحد کاملا به هم پیوسته و منسجم است.

آنها که «جهان‏بینی‏» را از «ایدئولوژی‏» (و «هستها» را از «بایدها») جدا می‏سازند و می‏گویند رابطه‏ای بین‏این دونیست زیرا جهان‏بینی و هستها از دلائل‏منطقی و تجربی سرچشمه می‏گیرد در حالی که‏«بایدها» و «نبایدها» یک‏سلسله فرمانها و دستورها است، از یک نکته مهم غفلت کرده‏اند، و آن این‏که:

فرمانها و «بایدها» هنگامی حکیمانه است که رابطه‏ای با«هستها» داشته‏باشد، وگرنه امور اعتباری بی‏محتوا و غیرقابل قبولی خواهد بود.

محال است‏یک حکم حکیمانه بی‏ارتباط با واقعیتهای موجود در زندگی بشر باشد; در غیر این صورت، حکم و قانون نیست‏بلکه گزافه‏گوئی و خرافه و قلدری است; و چون واقعیت‏یکی بیش نیست طبیعتا راه مستقیم و محکم و قانون صحیح هم بیش از یکی نمی‏تواند باشد و این مساله سبب می‏شود که ما تمام تلاش و کوشش خود را برای پیدا کردن واقعیتها و احکام و قوانین نشات گرفته از آن به کار گیریم.

از آنچه در بالا گفته شد رابطه دیدگاههای کلی در مجموعه هستی و آفرینش انسان، با مسائل اخلاقی روشن می‏شود و منشا پیدایش مکتبهای مختلف اخلاقی نیز همین است.

اکنون با توجه به مطالب فوق به سراغ مکاتب اخلاقی می‏رویم:

1- اخلاق در مکتب خداپرستان

از این دیدگاه، آفریننده همه آثار خداست. ما از سوی او هستیم و به سوی او باز می‏گردیم و هدف آفرینش تکامل انسان در جنبه‏های معنوی است و پیشرفتهای مادی تا آنجا که راه را برای وصول به تکامل معنوی هموار می‏سازد نیز هدف معنوی محسوب می‏شود.

تکامل معنوی را می‏شود بدینسان معنی کرد: «قرب به خداوند و پیمودن راهی که انسان را به صفات کمال او نزدیک می‏سازد».

بنابراین معیار، اخلاق از این دیدگاه تمام صفات افعالی است که انسان را برای پیمودن این راه آماده می‏سازد و

نظام ارزش‏گذاری در این مکتب نیز بر محور ارزشهای والای انسانی و کمال معنوی و قرب به خداست.

2- اخلاق مادیگری

می‏دانیم مادیها شعبی دارند که یک شعبه معروف آن مادیگری کمونیستی است. از دیدگاه این مکتب که همه چیز را از دریچه ماده می‏نگرد و به خدا و مسائل معنوی، ایمان ندارد، و اصالت را برای اقتصاد قائل است و برای تاریخ نیز ماهیت مادی و اقتصادی قائل می‏باشد، هر چیز که جامعه را به سوی اقتصاد کمونیستی سوق دهد اخلاق است، و یا به تعبیر خودشان «آنچه انقلاب کمونیسم را تسریع کند، اخلاق محسوب می‏شود.» مثلا این که راست گفتن یا دروغ گفتن کدام اخلاقی و یا غیر اخلاقی است‏با توجه به تاثیر آنها در انقلاب ارزیابی می‏شود، اگر دروغ به انقلاب سرعت‏ببخشد، یک امر اخلاقی است و اگر راست تاثیر منفی بگذارد یک امر غیر اخلاقی محسوب می‏شود!

شاخه‏های دیگر مادیگری نیز هر کدام طبق مسلک خود اخلاق را تفسیر می‏کنند; آنها که اصل را بر لذت و کام گرفتن از لذائذ مادی نهاده‏اند چیزی به نام اخلاق قبول ندارند و یا به تعبیر دیگر، اخلاق را در صفات و افعالی می‏دانند که راه را برای وصول به لذت هموار سازد.

و آنها که اصل را بر منافع شخصی و فردی نهاده‏اند و حتی جامعه بشری را تا آن اندازه محترم می‏شمرند که در مسیر منافع شخصی آنها باشد (همان‏گونه که در مکتبهای سرمایه داری غرب دیده می‏شود) اخلاق را به اموری تفسیر می‏کنند که آنها را به منافع مادی و شخصی آنها برساند و همه چیز را در پای آن قربانی می‏کنند!

3- اخلاق از دیدگاه فلاسفه عقلی

آن گروه از فلاسفه که اصالت را برای عقل قائلند و می‏گویند غایت فلسفه این است که در وجود انسان یک عالم عقلی بسازد همانند عالم عینی خارجی (صیروة الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی)، در مباحث اخلاقی - اخلاق را به صفات و اعمالی تفسیر می‏کنند که به انسان کمک کند تا عقل بر وجود او حاکم باشد نه طبایع حیوانی و خواسته‏های نفسانی.

4 - اخلاق در مکتب غیرگرایان!

گروه دیگر از فلاسفه که بیشتر به جامعه می‏اندیشند و اصالت را برای جمع قائلند نه افراد، فعل اخلاقی را به افعالی تفسیر می‏کنند که هدف غیر باشد; بنابراین، هر کاری که نتیجه‏اش تنها به خود انسان برگردد غیر اخلاقی است و کارهائی که هدفش دیگران باشد اخلاقی است.

5 - اخلاق از دیدگاه وجدان گرایان

گروهی از فلاسفه که اصالت را برای وجدان قائلند نه عقل، که می‏توان از آنها به «وجدان‏گرا» تعبیر کرد و گاه به طرفداران «حسن و قبح عقلی‏» که در واقع منظور از آن عقل عملی است نه عقل نظری، آنها مسائل اخلاقی را یک سلسله امور وجدانی می‏دانند نه عقلانی که انسان بدون نیاز به منطق و استدلال آنها را درک می‏کند; مثلا، انسان عدالت را خوب می‏شمرد و ظلم را بد، ایثار و فداکاری و شجاعت را خوب می‏داند و خودپرستی و تجاوزگری و بخل را بد می‏بیند بی آن‏که نیازی به استدلال عقلانی و تاثیر آنها در فرد و جامعه داشته باشد.

بنابراین، باید وجدان‏اخلاقی را زنده‏کرد و آنچه را موجب‏تضعیف وجدان می‏شوداز میان برداشت; سپس وجدان قاضی خوبی برای تشخیص اخلاق خوب از بد خواهدبود.

طرفداران «حسن و قبح عقلی‏» گر چه دم از عقل می‏زنند ولی پیداست که منظور آنها عقل وجدانی است و نه عقل استدلالی،

آنها می‏گویند حسن احسان و قبح ظلم که دو فعل اخلاقی می‏باشد بدون هیچ گونه نیاز به دلیل و برهان برای انسان سلیم‏النفس آشکار است، و به این ترتیب اصالت را برای وجدان قائلند.

ولی بسیاری از آنها انکار نمی‏کنند که وجدان ممکن است درباره بعضی از امور ساکت‏باشد و ادراکی نداشته باشد، در اینجا باید دست‏به دامن شریعت و وحی شد تا امور اخلاقی را از غیر اخلاقی جدا سازد; بعلاوه اگر نسبت‏به آنچه عقل حاکم است تاییدی از سوی شرع باشد انسان با اطمینان بیشتری در راه آن گام می‏نهد.

نتیجه:

با توجه به اشاراتی که به مهمترین مکاتب اخلاقی در این مطالب آمد، امتیازات مکتب اخلاقی اسلام کاملا روشن است:

«اساس این مکتب اخلاقی، ایمان به خداوندی است که کمال مطلق و مطلق کمال است و فرمان او بر تمام جهان هستی جاری و ساری است و کمال انسانها در این است که پرتوی از صفات جمال و جلال او در خود منعکس کنند و به ذات پاکش نزدیک و نزدیکتر شوند.»

ولی این به آن معنا نیست که صفات اخلاقی در بهبودی حال جامعه بشری و نجات انسانها از چنگال بدبختیها بی‏اثر است; بلکه در یک جهان‏بینی صحیح اسلامی عالم هستی یک واحد بهم پیوسته است، واجب‏الوجود قطب این دایره و ماسوای خدا همه به او وابسته و پیوسته و در عین حال با هم منسجم و در ارتباطند. بنابراین، هر چیزی که سبب صلاح حال فرد باشد سبب صلاح حال جامعه، و هر چیز که در صلاح جامعه مؤثر باشد در صلاح فرد نیز مؤثر است.

به تعبیر دیگر، ارزشهای اخلاقی تاثیر دوگانه دارد، هم فرد را می‏سازد، هم جامعه را. و آنها که تصور می‏کنند همیشه مسائل اخلاقی چیزی است که هدف در آن غیر باشد نه خویشتن، در اشتباه بزرگی هستند زیرا مصلحت این دو در واقع از هم جدا نیست و جدائی این دو از یکدیگر تنها در مقاطع محدود و کوتاه مدت است.


منابع مقاله: اخلاق در قرآن جلد اول ، مکارم شیرازی

تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان