توصیه های امام به طلبه های امروز
بعد از انقلاب اسلامی تحول عجیبی در کشور رخ داد. شاید اگر بخواهیم یکی از مهمترین این تحولات را نام ببریم باید بگوییم تحول فرهنگی. تحول فرهنگی هم شالوده ای دارد. یعنی کسانی در بدنه فرهنگ دخیل هستند که می توانند در این زمینه تحول ایجاد کنند.
بدون شک روحانیت در راس گروه های فرهنگی مسئولیت سنگین تری دارد و طلایه دار هدایت حرکت های فرهنگی جامعه است. امروز این مساله بر کسی پوشیده نیست که فعالیت روحانیون بعد از انقلاب اسلامی با قبل از آن تقریبا غیر قابل مقایسه است.
طلاب، بعد از انقلاب وارد عرصه های سیاسی اجتماعی شده و جایگاه خاصی پیدا کردند. اگرچه بخشی از این جایگاه و موقعیت ناشی از انقلاب و تحولی بود که در جامعه روی داد. اما آن روی سکه را باید در سیره و روش حوزه های علمیه از صدر ایجاد آنها تا کنون جستجو کرد.
شاخصه هایی که باعث ایجاد محبوبیت و آبرو و عظمت در میان مردم شد. شناخت این شاخصه ها برای طلبه ها و خصوصا طلاب امروز ما امری بسیار ضروری و حائز اهمیت است.
اهمیت این مساله از آنجا ناشی می شود که اهتمام به این شاخصه ها نه تنها جایگاه روحانیت و محبوبیت آن را در میان مردم بیشتر می کند بلکه سبب استحکام و قوت آن نیز می شود.
در زمان ما که به برکت انقلاب اسلامی فعالیت روحانیون در عرصه های گوناگون بیشتر شده و موج بیداری اسلامی، کشورهای منطقه را فرا گرفته است، پرداختن به این شاخصه ها بسیار لازم و ضروری است.
از طرف دیگر اگر این جایگاه دچار تزلزل شد و یا محبوبیت قبلی خود را از دست داد قطعا باید علت آن را در از دست دادن همین شاخصه ها جستجو کرد. معیارها و ارزشهایی که ابتدا در میان حوزههای علمیه رنگ باخته و سپس به بستر جامعه سرایت کرده است.
از این رو در این نوشتار برخی از این شاخصه ها را از کلام امام خدمت شما خوانندگان عزیز ارائه می کنیم.
زهد و سادهزیستی
ما باید به گونهای زندگی کنیم که اگر چنانچه آن را از ما گرفتند، حسرت نخوریم، نه اینکه مثل رئیس جمهور امریکا که اگر این مقام را از او بگیرند شاید از حسرت دق کند![1]
معنای دلبستگی به دنیا
خیال نکنید که دنیا عبارت از این طبیعت است، این طبیعت را خدای تبارک و تعالی هیچ از آن تکذیب نکرده، بلکه در روایات تعریف هم از آن شده است، این یکی از مظاهر الهی است. دنیا آنی است که در ما هست که ما را از مبدأ کمال دور میکند و به نفس و نفسانیت خودمان مبتلا میکند.
دنیای مذموم همین است که انسان توجه داشته باشد ولو به یک تسبیح، ولو به یک کتاب. چه بسا که دل بستن یک کسی به یک تسبیح و یک کتابی، به دنیا بیشتر توجه کرده باشد تا دل بستن یک کس دیگری به یک پارکی و باغی و کذا.
انسان باید توجه بکند به اینکه رفتنی است و آنطور هم نیست که به پیشانی انسان نوشته شده باشد که تو سِنت به چه حد میرسد، کم است که سنشان به حدود پیری برسد.[2]
حفظ اسلام در گرو بیاعتنایی به دنیا
امروز مسئولیت روحانیت و کسانی که در این لباس مقدس هستند، مسئولیتی است که در طول تاریخ بر عهده روحانیت نبوده است. در طول تاریخ از صدر اسلام تا کنون جمعیتهای روحانیت این طور حجتی که بر آنها امروز تمام است، حجت بر آنها تمام نبوده است.
در طول تاریخ یک همچو فرصتی برای هیچ کشوری پیدا نشده است؛ و اسلام به دست شما سپرده شده است و از شما میخواهند حفظش را، به دست این ملت سپرده شده است و از این ملت میخواهند حفظش را. شما در ارشادات، در توجه نداشتن به زرق و برق دنیا مهم توجه قلبی است.
داشتن مال، داشتن خانه، داشتن چیز، اینش مهم نیست. مهم این است که قلب انسان را، قلب انسان را اینها تسخیر کنند. اینکه مالاندوزی و ثروتاندوزی مذموم است برای این است که این مالاندوزی و ثروتاندوزی و امثال اینها و زرق و برق دنیا دل انسان را میکشاند به طرف غیر خدا و از آن ضیافتهای خدا محروم میکند.[3]
نفوذ اجتماعی روحانیت در اثر زهد
نکته دیگر اینکه من اکثر موفقیتهای روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی در ارزش عملی و زهد آنان میدانم، و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست.[4]
یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند.آنهایی که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده زندگی کردند. آنهایی که در بین مردم موجّه بودند که حرف آنها را میشنیدند، آنها ساده زندگی کردند.[5]
سادهزیستی سیره سلف صالح
شاید آقایان کمیشان یادشان باشد، در آن وقتی که ما اوایلی که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصی بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی[6]، مرحوم آشیخ مهدی[7]و عده دیگری، و شخص نافذ آن جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی[8]و مرحوم آمیرزا محمد ارباب[9]؛ همه اینها را من منزلهایشان رفتم.
آن که ریاست صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبهای مثل او بود، زندگیاش یک زندگیای بود که مثل سایر طلبهها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود.
مرحوم آمیرزا محمد ارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یک منزلی داشت دوسه تا اتاق داشت خیلی ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدی همینطور، سایرین هم همینطور، عده هم زیاد بودند آن وقت.
وقتی انسان در آن محیط واقع میشد که اینها را میدید، همین دیدن اینها برای انسان یک درسی بود، وضع زندگی آنها برای انسان، یک وضعی بود، درس بود برای انسان، عبرت بود. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانهتان بهتر باشد، از معنویتتان به همین مقدار، از ارزشتان به همین مقدار کاسته میشود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست.[10]
بحمداللَّه امروز وارد مسائل سیاسی شدن دیگر عیبی ندارد، ولی باید توجه کنید که همه متوجه شما هستند، لذا زی اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید.
در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از زی آخوندی تغییر نکند.
اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود میشوید؛ برای اینکه مردم میگویند ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی میکردند، امروز که دارند و دستشان میرسد از مردم فاصله گرفتند. باید وضع مثل سابق باشد، باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم.[11]
ضرورت مضاعف سادهزیستی پس از انقلاب
آخرین نکتهای که در اینجا ضمن تشکر از علما و روحانیون و دولت خدمتگزار حامی محرومان باید از باب تذکر عرض کنم و بر آن تأکید نمایم، مسئله ساده زیستی و زهدگرایی علما و روحانیت متعهد اسلام است که من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همه فرزندان و عزیزان روحانی خود میخواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است و اداره کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محول فرموده است،
از زی روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز کنند، و برحذر باشند که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان بالاتر ازتوجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست.[12]
شما خیال میکنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافی برای شما هست؟ خیر، اگر همه این دنیا را به یک کسی بدهند، کافی نیست، میگوید: باید برویم جای دیگر. این فطرت انسان است، فطرت خداخواهی است.
این یکی از فطرتهایی است که هرکس هرچه بیابد، آن گم شده خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت میرود، قدرت مطلق میخواهد، «قدرت مطلق خداست».
آن که دنبال علم میرود، علم مطلق میخواهد، «علم مطلق علم خداست». هر که دنبال هر کمالی برود یا هر چیزی برود، آن کمال مطلقش را میخواهد و همه خدا رامی خواهند، خودشان نمیدانند. عذابهایی که به ما میشود برای حجابهایی است که در ما هست. آن که حجابها را پاره کرده است، ارزشها را میفهمد و رسیده به آن جایی که باید بفهمد.[13]
پی نوشت ها :
[1]. صحیفه امام، ج 19، ص 318.
[2]. صحیفه امام، ج 18، ص 15.
[3]. صحیفه امام، ج 17، ص 492ـ493.
[4]. صحیفه امام، ج 21، ص 99.
[5]. صحیفه امام، ج 19، ص 251ـ252.
[6]. آقای شیخ ابو القاسم قمی، از علمای بزرگ قم در اوایل تأسیس حوزه علمیه قم که به سال 1352 ه. ق. در گذشته است
[7]. آقای شیخ مهدی حِکمی، از علمای مهم قم و صاحب کرامات اخلاقیه در اوایل تأسیس حوزه علمیه قم
[8]. آقای میر سید محمد برقعی، از علمای مبرّز قم که فرزند ارشد مجتهد بزرگ قم یعنی مرحوم سید عبد اللَّه برقعی بود.
[9]. آقای میرزا محمد ارباب قمی، از علمای بزرگ و محدثین عالیمقام که در اوایل تأسیس حوزه علمیه قم دار فانی را وداع گفتند. وی جدِّ آقای شهاب الدین اشراقی(داماد امام خمینی) است.
[10]. صحیفه امام، ج 19، ص 251ـ252.
[11]. صحیفه امام، ج 17، ص 452ـ453.
[12]. صحیفه امام، ج 20، ص 342ـ343.
[13]. صحیفه امام، ج 19، ص 251ـ252.
تهیه و تولید: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان