تبیان، دستیار زندگی
اخلاص و صداقت، دو شرط اصلی منبر رفتن و روضه خوانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پله اول و دوم منبر (2)

آیت الله مطهری

اخلاص و صداقت، دو شرط اصلی منبر رفتن و روضه خوانی

به نام خدا

در نوشتار پیشین، استاد شهید مطهری با استناد به کتاب لؤلؤ و مرجان محدث محقق، حاجی نوری دو شرط اساسی برای منبر و روضه خوانی بیان کردند: «اخلاص» و «صداقت و مستند سخن گفتن» که از آن با عنوان پله اول و دوم منبر یاد شد.

در ادامه، از کلمات بزرگانی چون آیت الله العظمی بهجت، استاد مطهری، نکات ارزنده ای درباره دو اصل مذکور فرا می گیریم. نوشتارهای آینده، شرایط دیگری همچون «وفای به وعده» و «عدم ایجاد مزاحمت مجالس روضه برای مردم» بیان خواهد شد.

منبرى با اخلاص

گاهی ممکن است گمان کنیم در کار خود اخلاص داریم، اما وقایعی برای ما پیش بیاید که اگر اهل تنبه باشیم، تلنگری برای ماست؛ مثلا اگر مطالب و سخنان ما مورد توجه قرار نگیرد و مردم به شخص دیگری اقبال نشان دهند چه احساسی به ما دست می دهد؟ اگر پاکت خوبی به ما ندهند، حاضریم باز همانجا تبلیغ برویم؟ اگر احساس کنیم شخص دیگری رقیب ما شده چه می کنیم؟

یکی از ارادتمندان آیت الله بهجت می گوید:

یك روز در منزل آیت الله مروارید بودیم كه آیت الله بهجت فرمود: «در رشت یك اهل منبر بود كه مى گفت: وقتى بالاى منبر مى روم اول به امام حسین (علیه السلام) سلام مى دهم، اگر جواب مرا داد منبر را ادامه مى دهم، وگرنه از مردم عذرخواهى مى كنم و به پایین مى آیم.

شخصى از او سؤ ال كرد كه چه كار كردى كه به این مقام رسیدى؟ گفت: یك مجلسى بود و دو تا منبرى دعوت كرده بودند یكى من بودم و یكى دیگرى.

 آن منبرى قبل از من به منبر رفت. و من در دل گفتم: طورى باید صحبت كنم كه منبر او را خراب كنم، ولى با نفس خودم مبارزه كردم و تا چهل روز به منبر نرفتم و خداوند این عنایت را به من كرد.» (1)

مرحوم حاج شیخ محمد حسن معزی تهرانی نقل می کند:

« جلسه روضه و توسلی در خانه یکی از مؤمنین برپا بود. آن مجلس، چند واعظ و روضه خوان داشت. «آقا شیخ مرتضی زاهد» نیز یکی از واعظهای آن مجلس بود. یار و همراه ایشان آیت الله «حاج میرزا عبدالعلی تهرانی» نیز در آن جلسه حاضر بود.

از قدیم رسم بود ریش سفیدهای وعظ و منبر، در انتهای مجالس سخنرانی کنند؛ اما آن روز آقا شیخ مرتضی زاهد این رسم را بر هم زد.

او آن روز اولین نفری بود که بر بالای منبر رفت و شروع به صحبت کرد. در آن جلسه صحبتهای او با جلسه های دیگرش بسیار متفاوت بود.

در واقع، صحبتهای او ضعیف و نامرتب بود و نمی توانست برای مردم جذاب و دلنشین باشد!

حاج میرزا عبدالعلی تهرانی از این منبر بسیار تعجب کرده بود.

با توجه به شناختی که از آقا شیخ مرتضی زاهد داشت، حکمت و دلیلی برای این منبر می دید. بعد از مجلس، با اصرار از آقا شیخ مرتضی زاهد خواهش کرد تا علت و فلسفه این صبتهای نامرتب را تعریف نماید.

آقا شیخ مرتضی بعد از اصرار حاج میرزا عبدالعلی تهرانی می فرماید:

«راستش امروز در این مجلس یک آقایی قرار بود به منبر برود. این آقا بعد از مدتی تحصیل در حوزه علمیه قم، تازه به تهران بازگشته است.

ایشان شاید هنوز در بیان منبر به خوبی مسلط و توانا نشده باشد. به همین خاطر من سعی کردم صحبتهایم زیاد جذاب نباشد تا ان شاء الله بعد از صحبتهای من، صحبتهای این آقای تازه کار برای مردم دلنشین تر و چشمگیرتر جلوه کند، تا یک تشویق و القای روحیه ای برای ایشان شده باشد.» (2)

نیازی به تحریف نیست

بسیاری از موارد هست که یک مداح یا روضه خوان برای اینکه به هر قیمتی از مردم اشک بگیرد و شور به پا کند، متوسل به نقل مطالب دروغ یا فاقد مدرک صحیح می شود.

گاهی هدف این است که مطلب تازه ای به مستمعان ارائه کند که تأثیر بیشتری بگذارد و گاهی برای این است که مردم خیال نکنند که روضه خوان یا صاحبان مجلس احیانا بی اخلاص بوده اند که مجلسشان آنچنان نگرفته است.

اما از مطالب بزرگان چنین استفاده می شود که نیازی به اکاذیب نیست و همان مصائب حقیقی که واقع شده از همه اینها بالاتر و جانسوزتر است.

استاد شهید مطهری می گوید:

«اگر كسى تاریخ عاشورا را بخواند، مى‏بیند از زنده ترین و مستندترین و پرمنبع ترین تاریخهاست. ما احتیاجى [به این دروغها] نداریم. حالا گذشته از این كه اصلا دروغ جعل كردن كار غلطى است، احتیاجى نیست، آنقدر راست هست كه همانها را اگر بگوییم كافى است.

مرحوم آخوند خراسانى مى‏گفته است اینهایى كه دنبال روضه‏ نوِ نشنیده هستند بروند روضه‏هاى راست را پیدا كنند كه آنها را احدى نشنیده است؛ و این‏طور است.

خطبه‏هایى كه امام حسین علیه سلام در مكه و در حجاز به طوركلى، در بین راه و در كربلا خوانده است، خطابه‏هایى كه اصحابش خوانده‏اند، سؤال و جوابهایى كه با حضرت شده است، نامه‏هایى كه میان ایشان و دیگران مبادله شده است، نامه‏هایى كه میان خود دشمنان مبادله شده است، علاوه بر نقل كسانى كه حاضر وقعه عاشورا بوده‏اند، چه از دشمنان و چه از دوستان، [همه اینها جزئیات این حادثه را روشن كرده است.]

سه چهار نفر از دوستان امام حسین علیه سلام بودند كه جان به سلامت بیرون بردند. از جمله غلامى است به نام عَقبة بن سمعان (یا عُقبة بن سمعان) و این مرد از مكه همراه امام بود و وقایع نگار قضیه كربلا بوده است از لشكریان ابا عبداللّه.

در روز عاشورا هم گرفتار شد ولى چون گفت غلام هستم، آزادش كردند. این مرد وقایع را نوشته است.

مرد دیگرى است به نام حمید بن مسلم كه وقایع نگار لشكر عمر سعد بوده است، او هم نوشته است. همچنین دیگران كه حاضر وقعه بوده‏اند، نوشته‏اند.

یكى از حاضرین واقعه شخص امام زین العابدین علیه السلام است. ایشان خودشان از حاضرین واقعه بودند. تمام جزئیات را از اول تا آخر [شاهد] بوده‏اند و همه قضایا را نقل كرده‏اند.» (3)

شنیدن كى بود مانند دیدن!

آیت الله العظمی بهجت در بیان لزوم دقت در نقل و اینکه مصیبتهاى حقیقى از همه دروغهایی که ساخته اند بالاتر است، فرموده است:

«قضایاى سیدالشهداء (علیه السلام) هم همین طور است. واقعش از همه این اكاذیب بالاتر است. واقعش چیزى است كه مسلمان ها در خواب نمى دیدند! حتى بعضى از افراد مهم آن زمان گفتند: «فعلوا؟!» [یعنى آیا] راستى این كار شده است؟!

ولى تا ممكن است، انسان باید از مدارك صحیح، خارج نشود.» (4)

همچنین می فرماید:

«در نقل جریانات امام حسین (علیه السلام) خیلى باید دقت شود، چه بسا بسیارى از آن چه گفته مى شود درست نباشد، هرچند عیان آن چه واقع شده، فجیع تر از سماع آن است! به عكس جهان آخرت است، كه عیان آن بهتر و لذت بخش تر از سماع آن است.» (5)

این روضه‏ را تكرار نكن

چنان که در سیره افرادی که در محبت به خاندان عصمت خالص بوده اند، می بینیم با ذکر همان مطالب حقیقی و مستند، از خود بی خود می شده اند؛ نه با مطالب بدون سند و احیانا ساختگی.

مرحوم آیت اللَّه حاج شیخ عبدالكریم حائرى‏ (رضوان اللَّه تعالى علیه) بسیار بسیار مرد مخلصى بوده است؛ از كسانى بود كه شیفته اهل بیت پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله بود، و این به تواتر براى من ثابت شده است.

من محضر شریف این مرد را درك نكردم، دو ماه بعد از فوت ایشان به قم مشرّف شدم. كسانى كه دیده بودند، مى‏گفتند این پیرمرد نام حسین بن على را كه مى‏شنید، بى اختیار اشكش جارى مى‏شد.

در قم شنیدم مرحوم اشراقى یكى از وعاظ معروف این شهر، این ذكر مصیبت حضرت قاسم بن الحسن را كه متن تاریخ است، عین مقتل است و یك كلمه كم و زیاد در آن نیست، در محضر مرحوم حائرى‏ خوانده بود. به قدرى این مرد گریه كرد و خودش را زد كه بیحال شد.

 بعد به آن واعظ گفت: خواهش مى‏كنم هر وقت من در جلسه هستم این روضه‏ را تكرار نكن كه من طاقت شنیدن آن را ندارم. (6)


پی نوشت ها:

(1)    نكته هاى ناب، ص144

(2)    کتاب آقا شیخ مرتضای زاهد

(3)    مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏17، ص96 و 97

(4)    گوهرهاى حكیمانه، ص65

(5)    در محضر بهجت، ج2، ص130

برگرفته از بیان استاد در دو جا: مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏17، ص279، به میدان رفتن قاسم بن الحسن؛ مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏17، ص377، داستان شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام

تهیه و فرآوری : گروه حوزه علمیه تبیان ، حامد رهنما