تبیان، دستیار زندگی
ارزشها و نکته‌های کلیدی اسلامی و عرفانی، امروزه به یک افسانه تبدیل شده. به همین دلیل بزرگانی که در مساله عرفان، سرآمد بوده اند نیز گاهی در میان این افسانه ها به فراموشی سپرده می‌شوند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عشق به ما ساخته

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
ارزشها و نکته‌های کلیدی اسلامی و عرفانی، امروزه به یک افسانه تبدیل شده. به همین دلیل بزرگانی که در مساله عرفان، سرآمد بوده اند نیز گاهی در میان این افسانه ها به فراموشی سپرده می‌شوند.

من پنجشنبه آینده مهمانم

در این دنیای پرهیاهو، خیلی چیزها در لابلای زندگی روزمره ما گم شده است. این مساله می‌تواند علل و عوامل گوناگونی داشته باشد. یکی از آنها هم جذبه های ظاهری دنیاست. برخی اوقات آنقدر سرمان شلوغ می‌شود که حتی برای خودمان هم چند دقیقه وقت نداریم.

متاسفانه بسیاری از ارزشها و نکته‌های کلیدی اسلامی و عرفانی، امروزه به یک افسانه تبدیل شده. به همین دلیل بزرگانی که در مساله عرفان، سرآمد بوده اند نیز گاهی در میان این افسانه ها به فراموشی سپرده می‌شوند. در میان این همه ستاره های پرفروغ و عرفای برجسته، یک نام برای اهل معنا مشهور است و آن هم نام میرزا جواد آقا ملکی تبریزی صاحب کتاب معروف المراقبات است.

در این مقاله از زبان استاد فاطمی نیا، برگی از زندگی این عارف شهیر را ورق می‌زنیم.

استاد بزرگوار حاج آقا فاطمى نیا فرمودند: قبله العلماء آیة الله آقاشیخ محمد بهارى - قدس الله روحه - ایشان خیلى بزرگ بود، علما مى رفتند مثل بچه دو زانو در برابرش مى نشستند ولى این هم دانسته باشید كه رد هم گم مى كرده كه خیلى نشناسند او را، گاهى حركاتى از ایشان سر مى زد كه توقع نبود مثلا تسبیح رامى گرفته و تند دور انگشتش مى چرخانده كه یك آدم كم ظرفیتى هم به ایشان گفته بود كه آقا!؟ شما ماشاءء الله با این مقام مانند یك جوان چهارده ساله مى مانید!؟ (یعنى حركات ناپخته انجام مى دهید).

 آیة الله همدانى فرموده بود: عشق به ما ساخته !

این را شیخ محمد حسین همدانى به من گفت . خیلى پر معناست !

عشق به ما ساخته ! دیگر فتاءمل به قول طلبه ها.

على كل حال ؛ ایشان یك نامه هایى دارد كه چاپ شده همه تان دیده اید اینها را. و معمولا نام مخاطب نامه ها هیچ كدام ذكر نشده است ؛ شاید ایشان عمدا روى ملاحظات این كار را كرده كه بالاخره بله ، بالاخره نامه ها را كه آدم نگاه مى كند معلوم است مخاطبها درجات متفاوتى داشتند، براى یكى یك چیز ساده اى نوشته كه ده دوره باید آدم آن را مطالعه كند.

حالا این را كه من دارم نقل مى كنم دقت كنید راجع به نشاط و بى نشاطى و استفاده شیطان از نشاط و بى نشاط بندگان . منتهى باور بفرمایید تعبیرى كه من مى خواهم بنمایم ، مبالغه نیست جان كندم تا این نامه را تنزل دادم تا به كسى بگویم خیلى سخت است ...

شیخ محمد بهارى وقتى نامش را مى شنوید این عظمت را در نظر داشته باشید كه مرحوم آیة الله آقا شیخ محمد حسین بهارى همدانى - رضوان الله تعالى علیه - كه شاگرد مرحوم حاج شیخ جواد آقا بود و به امام راحل هم خیلى ارادت داشت و تقریبا هم با امام خمینى بوده كه البته امام خمینى در یك افق خیلى بالاتر هستند كه دیگر مانند ایشان در غیبت كبرى به جامعیت امام نیامده ،خدا مى داند كه بى تعارف من عقیده ام را عرض مى كنم ، آن جامعیتى كه امام داشته تكرار نشده منتهى ایشان هم بالاخره مال همان دوره ها بوده .

ایشان خودش به گفت ، این را مى خواهم بگویم كه عظمت شیخ محمد تجدید شود. اینها حیف است ،اینها سینه به سینه است ،اگر ناقلش مثل من بیافتد و بمیرد دیگر كسى پیدا نمى شود بگوید،هى منتظر شوى كه رادیو خواهد گفت ،یا تلویزیون .

دیگر تمام شد؟این قسمت را مى گویم و قسمت بعدى مكتوب است و شما هم دسترسى دارید. ایشان خودش به من فرمود كه آقا میرزا جواد آقا تبریزى روى منبر نشسته بود و من پاى درس ایشان بودم . آقا شیخ محمد حسین بهارى گفت . ایشان تا سه چهار سال پیش زنده بود خیلى مردبزرگى بود منتهى دیگر چون آسم شدیدى داشت آن هم در یك گوشه شهرستان ؟

عرض شود: ایشان مجهول القدر مانده بود. در شهرستان علما را نمى شناسند فقط در حد استخاره و تعبیر خواب ،ساعت كى خوب است ،دخترم مى خواهد اسباب كشى كند، نمى دانم خروسم صدا كرد و غیره ؛ علما را بیشتر از این نمى شناسند و بعد مى بینند چه گوهر گرانقدرى از دستشان رفته .

ایشان با این بیمارى شدید آن هم در گوشه شهرستان ضایع شده بود. مجمع المعارف بود این مرد. خلاصه ،جوان بودم میرزا جواد آقا روى منبر درس مى گفت ،مى گوید یك دفعه دیدم این دو تا چشمهاى نورانى را متوجه ما كرد گفت :

اهل كجایى ؟ من خلاصه عرض مى كنم گفتم : اهل بهار! تا گفتم اهل بهار،به پرى صورتش اشك ریخت ! سپس گفت : شیخ محمد بهارى ،قبرش زیارتگاه شده یا نه ؟ قبر شیخ محمد مزار شده یا نه ؟ بعد گفت : ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آینده مهمان ایشان هستم !

یا گفت : به او لا حق مى شوم این حرفى كه مى زد مثل اینكه پنجشنبه بود یك شاگردى داشت آن شاگرد بیقرار شد،گریه كرد،آمد خودش دست به ضریح حضرت معصومه شد. گفتیم : چه خبر است ؟ گفت والله ! من این آقا را مى شناسم اینكه گفت :

من پنجشنبه آینده مهمان محمد بهارى هستم ، دیگر تمام شد!

گفتیم : حالا امام نیست ،پیامبر نیست كه حرفش را این قدر زود باور مى كنید. حالا كه آقا میرزا جواد آقا سر حال است .

به هر حال ، گفت : پنجشنبه آینده جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزى تشییع شد. این مهم است ،مى گفت : طلبه هاى دارالشفاء،فیضیه و جاهاى دیگر،آقا ببینید اینها مهم است قریب به دویست و چهل یا دویست و پنجاه طلبه !! حالا دیگر دویست و چهل یا دویست و شصت حدودا 250 طلبه از حوزه خواب دیده بودند صبح كه پا شده بودند براى نماز، به یكدیگر مى گفتند:

خواب دیدم ! یك الف این خوابها با هم فرقى نداشت . خیلى حرف است ! 250 نفر خواب ببینند یك الف هم با هم فرق نداشته باشد!!

خلاصه ؛ كه در شب پنجشنبه خواب دیده بودند كه جنازه آقامیرزا جواد آقاتبریزى روى تابوت حركت مى كند، حضرت سیدانبیا صلى الله علیه و آله جلوى جنازه حركت مى كند!

آرى ! طلبه ها،شب این خواب را دیده بودند صبح وقتى پا شدند براى نماز دیدند سر و صدا افتاده ،متوجه شدند آقا میرزا جواد آقا مرحوم شده .

خلاصه ؛ اینها یك بزرگانى بودند،استثنائاتى بودند كه خواستم این عظمت برایتان جا بیافتد تا اینكه راجع به نشاط و استفاده شیطان از نشاط و بى نشاطى را از قول این مرد بزرگ بگویم . من كه قابل نیستم ،خودم چیزى ندارم ...


برگرفته از کتاب طبیب دلها

تهیه و فرآوری: محمد حسین امین – گروه حوزه علمیه تبیان