تبیان، دستیار زندگی
آدم شدن چه مشکل
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آدم شدن چه مشکل
آدم شدن چه مشکل

قسمت اول را اینجا ببیند

حرف دومى كه مهمتر از اين است تقوا است متقى شدن مشكل‏تر از درس خواندن است راستى مشكل‏تر است روح خدا ترسى در انسان حكومت كند كه برسد به آنجا كه براى خاطر دنياى به معنا عام دين ندهد .

خيلى مشكل است معناى تقوا هم همين است ملكه تقوا يعنى انسان روح خدا ترسى در او حكمفرما است به اندازه‏اى كه ديگر در مقابل دنياى به معناى عام دين نمى‏دهد غيبت نيست تهمت نيست شايعه نيست و بالاخره دنياى به معنا عام نيست مى‏دانيد اين مراتب دارد؛آن مراتب  بالايش را كه نه مى‏خواهيم و نه مى‏توانيم به آن برسيم اينكه گفتيم مشكل است آنجاهاست ديگر معلوم نيست بشود كه انسان بتواند بگويد كه دنياكم يعنى دنياى حرام مثل يك بادى كه از دماغ بز بيرون مى‏آيد «عطفة عنز» اين را كه ما نمى‏توانيم بگوييم نه گفتنش درست است نه انسان مى‏تواند اين جور بگويد دنياكم از يك استخوان خوك دست يك آدم خوره‏اى از اين بند كفش يا از اين خود كفش وصله دار پست‏تر است اينها نه، اينها مال اميرالمؤمنين است تقوا مراتب دارد اين مرتبه آخرش كه مرتبه عصمت هم هست امّا آن مرتبه اولش آن تقواى منفى يعنى راستى آدم گناه نكند اين به درد شما نمى‏خورد براى اينكه ملكه مى‏خواهيم مرتبه دوم است به بالا مرتبه دوم تقواى مثبت است روح خدا ترسى در شما به طور نا خود آگاه به طور خودكار گناه در زندگى شما نباشد حالا ولو صغيره يا كبيره آن هم ديگر شوخى مى‏كنيم اگر راستى انسان يك گناه صغيره بكند چشم چرانى داشته است معلوم است عادل نيست اين معلوم است ديگر به اين بخواهيم بگوييم عادل. زبان ول اين معلوم است عادل نيست گوش ول اينها كه ديگر نمى‏شود حالا كبيره و صغيره يك معناى فقهى ديگر دارد شايد هم يك معناى اضافى داشته باشد كه ما عقيده داريم يك معناى اضافى دارد اصلاً صغيره و كبيره ندارد آن روح خدا ترسى اگر آمد ديگر نه صغيره هست نه كبيره به طور نا خود آگاه و اين پيدا شدنش مشكل است از درس خواندن خيلى مشكل‏تر است و من بارها به شما گفتم كه اين را مى‏خواهيم امام جماعت بشويم مى‏خواهيم قاضى شويم مى‏خواهيم مرجع بشويم و هر كار اجتماعى دست ما باشد باید تقوا داشته باشیم .

اين هم مثل درس خواندن ما ضربه خورده است و خدا نكند ديگر يك توجيهاتى هم بيايد جلو اين ديگر مصيبت بالا است كه انسان گناه بكند توجيه هم بكند «هل ننبئكم بالاخسرين الاعمالاً الذين ضل سعيهم فى الحياة الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا» اين هم دومى خيلى مشكل است.

سومى كه بحث ما است خودسازى است تهذيب نفس است دو تا معنا دارد يك معنا مثل آن مرتبه آخر عدالت راستى درخت رذالت را كنده است درخت فضيلت به جاى آن غرس كرده است بارور كرده است از ميوه‏اش استفاده مى‏كند اين محال است اين همان است كه مرحوم حاج شيخ گفته‏اند محال است نمى‏شود در حالى كه «قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها» با 11 تا قسم آمده است امّا نمى‏شود يعنى كسى راستى حسود نباشد راستى متكبر و نفسيت نباشد حب به دنيا، دنياى عام نباشد و همچنين تا آخر رياست طلب نباشد راستى وقتى برسد به آنجا مثلاً شيخ انصارى را مرحوم صاحب جواهر گفته بود مرجع در حاليكه مرجعيت خيلى بالا است نيابت از طرف امام زمان نيابت عام است ولى زير بار مرجعيت نمى‏رفت ديگر مى‏گفت كه آن آقا در مازندران است هم مباحثه من بود اعلم‏تر از من بود و نظيرش زياد است نقل مى‏كردند ديگر ما مى‏خواستيم حضرت امام را منبرشان كنيم نمى‏رفتند در مسجد سلماسى درس مى‏گفتند و نشسته بودند درس مى‏گفتند آن آخريها برايشان مشكل بود بالاخره يك منبر برايشان درست كرديم و گذاشتيم همان جا كه ايشان مى‏نشستند ايشان سرشان پايين بود آمدند ناگهان ديدند منبر هست به احترام ما ضربه به احساسات ما نخورد رفتند منبر امّا گريه كردند فرمودند ما كجا و منبر كجا گفتند مرحوم نائينى وقتى رفتند منبر گريه كردند گفتند اينجا جاى پيغمبر است اينجا جاى شيخ انصارى است اينجا جاى شيخ طوسى است من كجا و منبر كجا

راستى اين جور حالتها اينها تا اين اندازه‏اش بشود امّا انسانى برسد به آنجا كه درخت رذالت را همه همه از دل كنده باشد كه محال است يك قسمتش كه محال نيست امّا مشكل است و همان تقوا مى‏بينيد كنترل كردن صفات رذيله است يعنى در حاليكه ريشه‏هاى حسد است امّا دل اظهار نكند مبرز نداشته باشد اين همان كه مرحوم صاحب شرايع در شرايع در باب شهادات مى‏فرمايند «الحسد معصية و الاظهار به قادح للعدالة» ملاها وقتى حرف مى‏زنند ببينيد چقدر بالا حرف مى‏زنند لذا صفات رذيله بد است معصيت عقلى است امّا آنكه ضرر مى‏زند «اظهار به قادح للعدالة» حالا بعضى گفته‏اند بنابراين از باب مثال است براى همه صفات رذيله اين است بعضى‏ها هم گفته‏اند نه مخصوص حسادت است براى اينكه حسادت رفع عن امتى يكى از آن حسادت است

اگر هم تكبر و جاه‏طلبى و دنيا پرستى و اينها هست نشده است ريشه هايش را بكنيد اقلاً كنترل باشد تضمين شده باشد دست ما باشد نگذاريم برافروخته بشود اگر برافروخته شد پدر در مى‏آورد هر كدامشان اگر برافروخته شد ديگر شهوت جنسى‏اش باشد يا حسادت برافروخته شد مثل  قابيل که هابيل مى‏كشد اگر برافروخته شد ديگر حاضر است بكشد تابر ديگرى سلطنت كند حكومت كند لااقل برسيم به اينجا كه نگذاريم برافروخته بشود اين ديگر از اوجب واجبات است مشكل است از ملا شدن مشكل‏تر از متقى شدن مشكل‏تر همين است كه كنترل شده صفات رذيله ؛

بله ممكن است با توسل آن خيلى كارها مى‏كند با رياضت دينى خيلى كارها مى‏كند انسان بتواند ريشه‏ها را بكند ولى با كار مسلم نمى‏شود نمى‏شود ولى اين زنگ خطر است كه اگر خداى نكرده ريشه‏ها باشد كنترل نشود و اين آتش زير خاكستر شعله‏ور بشود دنيا و آخرت انسان را به باد مى‏دهد و ديگر اين آيه شريفه كه حضرت يوسف مى‏فرمايد «و الا تصرف عنى كيدهن اصب اليهن و اكن من الجاهلين» اين را فراموش نكنيد.

توسل به اهل بيت مخصوصا حضرت ولى عصر در زمان ما و رياضت دينى نماز شب راز و نياز با خدا ،جدى خواست از خدا تهذيب نفس را سر لوحه دعاهاى ما اين باشد بتوانيم لااقل كنترل بكنيم.

خدايا به حق اولياء اللّه‏ آنهايى كه توانستند صفات رذيله را از دل بركنند خدايا توفيق متقى شدن توفيق درس خواندن مخصوصا توفيق تهذيب نفس به همه ما عنايت بفرما.


تهیه و تنظیم گروه حوزه علمیه