تبیان، دستیار زندگی
تا وقتى خویهاى حیوانى باقى است ، آدمى خودش را نیز حیوانى مى داند، حقیقتا هم حیوان است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همه چيز براي تو

خودسازی
تهذيب به معناى ((پاك كردن )) است پاك كردن از چه ؟ از خويهاى حيوانى ، از عادات حيوانى كه اگر انسان از خويهاى حيوانى پاك شد، خودش را مى شناسد و مى فهمد كه حقيقتش روح است و مال عالم ديگرى است و به آنجا بايد برود. نسبت به خود احساس مسؤ وليت مى كند، تقوا را رعايت مى كند، مقيد و مسؤ ول و متعهد مى شود.

تا وقتى خويهاى حيوانى باقى است ، آدمى خودش را نيز حيوانى مى داند، حقيقتا هم حيوان است.

تا وقتى خويهاى حيوانى باقى است ، آدمى خودش را نيز حيوانى مى داند، حقيقتا هم حيوان است . حرص و بخل ، كينه و نفاق ، علو و خشم ...اينها همه خويهاى حيوانى است . هر بشرى كه اين عادات در او باشد، محال است حقيقت خودش را بشناسد و بفهمد كه مال اين عالم نيست ، بلكه براى عالم ديگرى آفريده شده ، مانند ماديگراها و كمونيستها كه در اثر خويهاى حيوانى ، خودشان را با حيوانات يكى دانسته و مرز حيات را مرگ مى دانند.

انسان ماديگرا صريحا مى گويد همانطور كه حيوانات آزادند، بشر نيز بايد آزاد باشد! چقدر در شناسايى خويش تنزل كرده است ! كه خود را با حيوان يكى مى پندارند در حالى كه چهارپايان براى بشر آفريده شده اند.(1) بلكه خداوند آنچه در زمين است ، براى بشر آفريده و مسخر او گردانيده است .(2) مرتبه انسان فوق ماده و ماديات و طبيعت است . تمام مواد براى بشر، و بشر هم براى خداست (3) و براى رسيدن به ملكوت عليا و مقامات عاليه اى كه برايش تدارك شده است ، نعمتهايى كه از حقيقتش كسى آگاه نيست .(4)

براى تهذيب نفس ، نخست بايد به يقين دانست كه انسان غير اين بدن است تا وقتى انسان نفهميده كه نفس ناطقه اى دارد و آن نيز از عالم مجردات است ؛ چگونه در صدد شناختن عيبها سپس مداواى آنها برمى آيد؟! لذا براى تجرد نفس ، بياناتى به زبان ساده عرض مى شود.

آنكه ادراك دارد، روح و نفس ناطقه است ، اين گوشت و پوست و رگ و استخوان ، مركب و آلت براى ((روح )) هستند، چشم و گوش و زبان ، وسيله ديدن و شنيدن و گفتن روح هستند، نه اينكه از خود اين اعضا كارى برآيد وگرنه چرا موقعى كه شخص مى ميرد، بدنش احساس ندارد. اگر اين زبان گوشتى ، نطق داشت ، زبان الاغ و شتر كه چند برابر زبان بشر است ، پس بايد نطق آنها بيشتر باشد، پس خود اين زبان گوشتى ، چيزى نيست كه قدرت بيان داشته باشد بلكه تنها يك وسيله است .

تا وقتى انسان نفهميده كه نفس ناطقه اى دارد و آن نيز از عالم مجردات است ؛ چگونه در صدد شناختن عيبها سپس مداواى آنها برمى آيد؟

((چشم ))، جز مختصر پيه ، چيزى نيست كه اشياء را تشخيص بدهد، يا گوش ‍ جز ماده ، چيزى نيست كه شنوايى داشته باشد، بلكه ((نفس )) است كه مى گويد، مى بيند، مى شنود، مى چشد و مى بويد و اين زبان و چشم و گوش ‍ فقط وسيله اند.


منابع:

1. (والانعم خلقنالكم ....)، (نحل / 5).

2- (...سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض ...)، (لقمان / 20).

3- ((خلقت الاشيائ لاجلك و خلقتك لاجلى ))، (مضمون حديث قدسى ).

4- (فلا تعلم نفس ما اءخفى لهم من قرة اءعين ...)، (سجده / 17).

5. اخلاق اسلامي، آيه الله دستغيب شيرازي.

تهيه: محمد حسين امين- گروه حوزه علميه تبيان