تبیان، دستیار زندگی
خداوند فرموده است: اگر من بشر بودم، بیشترین کاری که انجام می دادم، همانا خدمت به دیگران بوده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگر خداوند بشر بود چه می کرد

خدمت به خلق و احسان به مردم در سیره عارفان

صداقت  کمک

خداوند فرموده است: اگر من بشر بودم، بیشترین کاری که انجام می دادم، همانا خدمت به دیگران بوده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

برخی از عارفان، برای نزدیک شدن به خدا بعد از رعایت تقوا که اصل است، بر «خدمت به خلق» و«احسان به دیگران» بسیار توصیه و تأکید داشتهاند. از جمله این عارفان میتوان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط، مرحوم کربلایی احمد تهرانی و جناب مرشد چلویی (رضوان الله علیهم) را نام برد.

قبل از آن که کلماتی را از این بزرگان بخوانیم، دو روایت زیبا را میبینیم.

قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام): مَعَاشِرَ شِیعَتِنَا أَمَّا الْجَنَّةُ فَلَنْ تَفُوتَكُمْ سَرِیعاً كَانَ أَوْ بَطِیئاً وَ لَكِنْ تَنَافَسُوا فِی الدَّرَجَاتِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَرْفَعَكُمْ دَرَجَاتٍ وَ أَحْسَنَكُمْ قُصُوراً وَ دُوراً وَ أَبْنِیَةً أَحْسَنُكُمْ فِیهَا إِیجَاباً لِإِخْوَانِهِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَكْثَرُهُمْ [أَكْثَرُكُمْ‏] مُوَاسَاةً لِفُقَرَائِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُقَرِّبُ الْوَاحِدَ مِنْكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ بِكَلِمَةٍ یُكَلِّمُ بِهَا أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ الْفَقِیرَ بِأَكْثَرَ مِنْ مَسِیرِ مِائَةِ أَلْفِ عَامٍ فِی سَنَةٍ بِقَدَمِهِ وَ إِنْ كَانَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ بِالنَّارِ فَلَا تَحْتَقِرُوا الْإِحْسَانَ إِلَى إِخْوَانِكُمْ فَسَوْفَ یَنْفَعُكُمُ اللَّهُ تَعَالَى حَیْثُ لَا یَقُومُ مَقَامَ ذَلِكَ شَیْ‏ءٌ غَیْرُهُ (1)

در این روایت، امام زین العابدین علیه السلام، در زمره افرادی که بالاترین درجات را در بهشت دارند، کسانی را برشمردهاند که در اجابت خواستههای برادران مؤمن و احسان به ایشان و رسیدگی به فقرای آنها، برترند. و فرمودهاند احسان به برادران [ایمانی] خود را کوچک مشمارید.

قالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فِی خُطْبَتِهِ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَیْرِ خَلَائِقِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْكَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَكَ (2)

طبق این روایت یکی از نشانههای بهترین خلایق در دنیا آخرت، «خوبی کردن به کسی که به تو بدی کرده» شمرده شده است.

حکایات و کلماتی از عارفان

1. کربلایی احمد آقا تهرانی میفرمودند:

«در اهمیت احسان به خلق همین بس، که خداوند فرموده است: اگر من بشر بودم، بیشترین کاری که انجام می دادم، همانا خدمت به دیگران بوده است. پس رفقا، بیایید از همین حالا تمرین کنیم که از پول بگذریم، تا همین فردا آقا امام زمان علیه السلام تشریف آوردند و دستور فرمودند که جان بدهید، برایمان دشوار نباشد.» (3)

2. کربلایی احمد آقا تهرانی، دلیلی را در اولویت خدمت به خلق  بر دیگر شاخصه ها بیان میکردند، که البته به نظر میآید حکمی بسیار منطقی  و قطعی  است.

ایشان می فرمودند:

«توجه مداوم و حضور لحظه به لحظه، کار هر کسی  نیست؛ و عده مخصوصی  می  توانند بطور مداوم در توجه و تذکر بسر برند. ولی  هر کسی  می  تواند صفت را ملکه خود کند؛ و با نیروی  کردار نیک و پسندیده، پیش برود.

ویژگی مهم احسان به خلق این است که صفات دیگر را نیز به دنبال خود می آورد. هیچ صفتی  بهتر از لوطی  گری  نیست؛ و انفاق، ریشه در عبودیت دارد. پس ای  رفقا، بدانید که هیچ عملی  مثل احسان، بنده را به مولایش نزدیک نمی  کند! ...» (4)

3. جناب شیخ رجبعلی خیاط معقتد بود كه راه انس با خدا، احسان به خلق است. اگر كسی بخواهد حال دعا داشته باشد و از ذكر و مناجات با خدا لذت ببرد، باید برای خدا، در خدمت خلق خدا باشد و در این باره می‌فرمود:

«آن چه پس از انجام فرایض، حال بندگی خدا را در انسان ایجاد می‌كند، نیكی به مردم است.» (5)

4. مرحوم «شیخ رجبعلی خیاط» میفرماید:

«به نظر حقیر اگر كسی طالب راه نجات باشد و بخواهد به كمال واقعی برسد و از معانی توحید بهره ببرد، باید به چهار چیز تمسك كند: اول: حضور دایم، دوم: توسل به اهل بیت (علیهم السلام)، سوم: گدایی شبها، و چهارم: احسان به خلق.» (6)

5. مرحوم کربلایی احمد تهرانی درباره احسان به خلق می فرمودند:

«سفارش من به شما این است که، کار کنید و پول آنرا دست به دست کرده و احسان کنید!

پول تنها، برای آن خوب است که انفاق شود، و دیگر هیچ. اگر با آن، این معامله را صورت ندهید، همانا بتی خواهد شد، تا آنرا بپرستید. پول خوب است و خیلی هم به درد می خورد، اما به شرط آنکه بتِ من و شما نشود.» (7)

6. جناب مرشد چلویی نیز جمله شیرینی در حول و حوش این مضامین داشتند. ایشان میفرمودند که: « پول بسیار بسیار خوب است، ولی تا حدی که در دست باشد و انفاق بشود. اما اگر محبتش در دل نشست، آن زمان است که تبدیل به بت بزرگ می شود.» (8)

7. کربلایی احمد تهرانی می فرمودند:

«جوان که بودم، شخص حمالی را می شناختم که تکه نانی در دست داشت و خیلی هم گرسنه بود.

اما وقتی که خواست آنرا بخورد، سگ گرسنه ای را با بچه هایش در خرابه ای دید، که همه گرسنه بودند. لذا دلش برای آنها سوخت؛ و همه آن تکه نان را برای آنها پرتاب کرد و رفت.

فردای آن روز، در میدان بار، با خانمی برخورد کرد که از او خواسته بود تا خریدهایش را به منزلش ببرد. در میان راه، آن بانو از اوضاع زندگی و امورات آن مرد سوالاتی کرد؛ و زمانی که صداقت و درستی آن شخص را دید، به یکباره شیفته او شد و از وی تقاضای ازدواج کرد.

آن جوان پس از مدتی به برکت امام حسین علیه السلام و آن خدمتی که به آن سگ و بچه هایش کرده بود، به یکی از تجار بزرگ تهران تبدیل شد؛ و در امورات خیریه و خدمت به خلق الله، بسیار کوشا. (هل جزاء الاحسان الا الاحسان)» (9)

8.  روزی شخصی در مجلس، و در میان صحبت های کل احمد آقا آهی کشید و گفت: خدایا، عاقبت همه ما را ختم به خیر کن!

کل احمد آقا نیز فرمودند:

«عاقبت همه ختم به خیر است، ان شاء الله. ولی باید از خدا بخواهیم که هر نفسی که میکشیم، به خیر دیگران باشد؛ و لحظات ما نَفَس به نَفَس، در جهت خیر رسانی باشد.» (10)

پی نوشت ها:

(1) بحارالأنوار، ج71، ص308

(2) الكافی، ج2، ص107، باب العفو؛ بحارالأنوار، ج66، ص397، باب 38- جوامع المكارم و آفاتها و...

(3) کتاب رند عالم سوز

(4) همان

(5) کتاب کیمیای محبت

(6) همان

(7) کتاب رند عالم سوز

(8) همان

(9) همان

(10) همان


رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان