تبیان، دستیار زندگی
خواجه گفت : در آن ساعت كه از خدا یاد مى كنى یادى از من كن . مرد باتقوا گفت : در آن ساعت كه من توفیق یابم خدا را یاد كنم خود را فراموش مى كنم ، چگونه تو را یاد كنم ؟!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تورا دعا نمی کنم
مناجات

خواجه گفت : در آن ساعت كه از خدا ياد مى كنى يادى از من كن . مرد باتقوا گفت : در آن ساعت كه من توفيق يابم خدا را ياد كنم خود را فراموش مى كنم ، چگونه تو را ياد كنم ؟!

خواجه نظام الملك و مرد باتقوادر كتاب هاى تاريخى در شرح زندگى خواجه روايت شده : روزى با يكى از آراستگان به تقوا ملاقات كرد ، به او گفت : از من چيزى بخواه تا به تو عطا كنم ; زيرا تو نيازمندى و من غنى و صاحب مال . مرد باتقوا گفت : من از خدا چيزى جز خود او را نخواهم چه آن كه از خدا غير خدا خواستن از پست همتى است .

خلاف طريقت بود كاوليا *** تمنا كنند از خدا جز خدا

در حالى كه من از خدا چيزى غير خود او را طلب نمى كنم چگونه از تو طلب كنم ؟! خواجه گفت : هرگاه تو از من چيزى نمى طلبى پس اجازه ده من حاجتى از تو بخواهم . مرد باتقوا گفت : حاجتت چيست ؟ خواجه گفت : در آن ساعت كه از خدا ياد مى كنى يادى از من كن . مرد باتقوا گفت : در آن ساعت كه من توفيق يابم خدا را ياد كنم خود را فراموش مى كنم ، چگونه تو را ياد كنم ؟! اى كه داراى مجد و شرف و بزرگى و عظمت و بزرگوارى و كرامتى ، و لازمه اين همه صفات ، محبت و مهربانى به غير است و لازمه آن محبت ، بخشش و عطاست ، پس با بزرگواريت به من نظر كن كه اگر با بزرگواريت به من نظر كنى محبت و مهربانى ات را از من دريغ نخواهى كرد و نهايتاً اين گداى تهى دست را از بخشش و عطايت بى نياز خواهى نمود : « وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِكَ » .


منبع : سایت شیخ حسین انصاریان

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه