تبیان، دستیار زندگی
آیت الله بهجت قدس سره می‌فرمود: كسی در حرم حضرت رضا علیه السلام برای برآورده شدن حوائجش ختمی گرفت و گویا یكی از حاجاتش درخواست «طی الارض» بوده! توفیق زیارت امام رضا علیه السلام را ، در عالم رؤیا و یا مكاشفه ، پیدا می‌كند. به او می‌فرمایند: «هر چه هست، در
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بالاتر از طی الارض
آیت الله بهجت

نشریه خلق وابسته به موسسه دارالهدی است که تحت اشراف آیت الله ناصری است مصاحبه خواندنی را با یکی از شاگردان آیت الله بهجت انجام داده که شاید برای شما هم جالب باشد.

ضمن عرض ادب و تشكر از جنابعالی! بفرمایید مشی آیت الله العظمی بهجت قدس سره چگونه بود؟ و بیشتر به چه سفارش می‌فرمود؟‌

آقای قائمی: ما هر موضوعی را كه بررسی می‌كنیم، باید ببینیم بزرگان و ‌اولیای ما در مورد آن چه فرموده‌اند. همان مشی را پیش می‌گیریم تا ان شاء الله به نتیجه برسیم. روش حضرت آقای بهجت قدس سره و سفارش اكید ایشان عمل به این رهنمود سه وجهی بود: «بندگی خدا»، «طاعت خدا» و «ترك معصیت». قریب سی سال پیش به من فرمود: شما خیال نكنید كه ما می‌خواهیم مطالبی به شما بگوییم كه تا به حال به احدی گفته نشده، چنین چیزی پیش من نیست. من هم همان‌هایی را به شما می‌گویم كه دیگران فرموده‌اند، آن هم بندگی خالصانه خدا و در یك كلمه، «تقوای حقیقی» است.

آیت الله بهجت قدس سره می‌فرمود: كسی در حرم حضرت رضا علیه السلام برای برآورده شدن حوائجش ختمی گرفت و گویا یكی از حاجاتش درخواست «طی الارض» بوده! توفیق زیارت امام رضا علیه السلام را ، در عالم رؤیا و یا مكاشفه ، پیدا می‌كند. به او می‌فرمایند: «هر چه هست، در تقوا است».

روزی به اتفاق یكی از عباد صالح خدارحمه‌الله رفتیم خدمت حضرت آیت الله بهجت. یكی از دوستان از این بنده صالح خدا سؤال كرد: شما «طی الارض» دارید؟ در جوابش فرمود: بالاتر از «طی الارض» دارم! پرسید: چیست؟! فرمود: «محبت خدا» را دارم كه بالاتر از طی الارض است. آقای بهجت نیز عاشق خدا بود. قلب نورانی‌اش مملوّ از محبت خدا بود. آن بندگی و آن تقوا، حاصلش این می‌شود.

بنده از ایشان خیلی كرامت دیده‌ام، اما به نظر این حقیر رو سیاه، كرامتی بالاتر از این در ایشان سراغ نداشتم كه در این سی و چند سال آشنایی، حتی یك مكروه از این بندة خدا ندیدم. چه كرامتی بالاتر از این؟! و ما خدای نكرده نرویم این طرف و آن طرف. راه اصلی همان راه بندگی خداست. اذكار و چیزهای دیگر، همه فرع تقوا هستند. اصل این است، آنها در صورتی اثر می‌كنند كه این را انسان داشته باشد. اگر شما ظرفی داشته باشید كه در آن قدری نجاست ریخته باشند، برای پاك شدن آن لازم است كه كاملاً آن را بشویید تا ازالة نجاست شود و ظرف شما تطهیر گردد. حال اگر قبل از تطهیر، در داخل ظرف، گلاب بریزید، نه تنها ظرف شما پاك نخواهد شد، بلكه گلاب را هم به نجاست آلوده كرده‌اید. گفتن ذكر، با دل‌های پاك اثر بخش است، نه آلوده، و برای پاكیزه كردن دل‌ها باید متقی شد و در زندگی تقوای الهی را پیشة خود كرد. راه اصلی ایشان این بود و معتقد بودند كه با تقوا می‌توان مراحل كمال را طی كرد. آقای بهجت می‌فرمود كه خواندن روایات وارده از حضرات معصومین علیهم السلام و عمل كردن به آنها، مثل این است كه انسان پای منبر رسول خدا و آقا امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته است. عمل به اصول كافی به منزلة این است كه پای منبر امام صادق علیه السلام زانو زده‌ای و یا محضر امام باقر علیه السلام را درك كرده‌ای.

آیت الله بهجت

خلق: آیت الله بهجت از چه كسی بیشتر تأثیر پذیرفته بودند؟

تا آنجا كه من خبر دارم، در اخلاق از مرحوم آیت الله آسید علی قاضی قدس سره تأثیر گرفته بود كه آقای بهجت می‌فرمود: تا همین اواخر با هم مرتبط بودیم. جالب است بدانید كه چون مرحوم علامه طباطبایی قدس سره آقای بهجت را به آقای قاضی قدس سره معرفی كرده بودند، برای ادای وظیفة حق‌شناسی هر سال در همان روز آشنایی، به ملاقات علامه طباطبایی می‌رفتند. روزی از ایشان سؤال كردم: طریق آسید علی قاضی چه بوده؟ یك بار فرمود: «استغراق در ذكر». یك بار دیگر فرمود: «راه محبت به خدا». اما ظاهراً این دو جمع‌شدنی است. از قضا وقتی این دو با هم جمع شدند، شیرینی خاصی دارد. چون در وجود مبارك ایشان چنین چیزی بود، وقتی كه از خدا و حب خدا صحبت می‌كرد، گاهی اشكش جاری می‌شد. كأنّه این مرد كس دیگری را جز خدا در باطن خود راه نداده است.

من خدمت ایشان عرض كردم كه بعضی‌ها می‌گویند این علوم مانع می‌شوند، حتی مثلاً می‌گویند اصول تاریكی می‌آورد. از این مباحث، سنگینی به انسان دست می‌دهد. نظر شما چیست؟ فرمود: اگر مشكلی باشد، این از خود ما است و ربطی به درس و بحث ندارد. حتی من خدمت ایشان عرض كردم كه آقا شما با قبول این مرجعیت و اشتغال زیادی كه دارید، بحث اصول را تعطیل كنید. فرمود: از خدا خواسته‌ام تا هستم تیمناً و تبركاً مباحثه را ترك نكنم و ملاحظه می‌فرمایید تا دو سه روز قبل از فوتشان این مباحثه را داشتند و اگر انسان بندة خدا شد، درس و بحثش همه برای خداست. ایشان سفارش اكید می‌كرد كه سعی كنید از خدا هیچ وقت غافل نشوید. اگر كسی بخواهد از خدا غافل نشود، درس و مباحثه را چه كار كند؟ محاورات روز مره را چه كار كند؟ اشتغال به امور دیگر را چه كار كند؟ كسی كه می‌رود پای درس یك عالمی، باید گوش بدهد كه آقا چه دارد می‌گوید؟ یا اگر درس می‌خواهد بگوید، بایستی بفهمد كه چی دارد می‌گوید. برای من این سؤال مطرح بود كه اینها چگونه با هم قابل جمع است؟ شیرینی مطلب اینجا است. ایامی كه چشم آقا را عمل كرده بودند و مسجد تشریف نمی‌بردند، همان شب قرار شد كه بنده به دیدن ایشان بروم. هوا خیلی سرد بود. در مسیر نابینایی كنار خیابان ایستاده بود. ماشین‌ها به سرعت می‌رفتند، گفت می‌خواهم بروم آن طرف خیابان كوچة ارك. دستش را گرفتم بردم به كوچة ارك. بعد از آن او راه خودش را رفت و من هم راه خودم را. لحظات بعد كه خدمت آقا رسیدم، عرض كردم آقا! اینكه شما قبلاً فرمودید: هیچ‌گاه از خدا غافل نشوید، حقیقتش این است كه نمی‌شود؛ به خاطر اینكه درس، بحث و یا كارهای دیگری مانع می‌شود. آقا فرمود: نه، منافاتی ندارد. اینها «ذكر عملی» است؛ مثل اعمایی1 كه دستش را بگیری از آن طرف خیابان بیاوری این طرف خیابان. اینها ذكر عملی است و منافات با آنچه من گفتم، ندارد.

خُلق: فرمودید كه آیت الله بهجت با مرحوم آسید علی آقای قاضی تا این اواخر هم ارتباط داشتند، ولی معروف است مدتی كه آیت الله بهجت از آسید علی آقای قاضی استفاده كرده‌اند، محدود بوده. كدام درست است؟

آیت الله بهجت

یكی از چیزهایی كه خدای تعالی به حضرت آیت الله بهجت عطا فرموده بود، این بود كه «قدرت دستگیری» داشت؛ یعنی اگر شما در حالت بیداری از ایشان سؤال داشتی و به پاسخ آن نیاز مبرم داشتی، خدا این قدرت را به او داده بود كه در عالم خواب، جواب سؤال شما را بدهد. یكی دیگر هم اینكه می‌توانست با خیلی از بزرگان ارتباط برقرار كند. بله، خودش به من فرمود: به یكی از اساتیدم گفتم كه من هر شب، شما را دعا می‌كنم. گفت: بله، می‌دانم كه هر شب مرا دعا می‌كنی. او هم مثل اینكه چنین اِشرافی به شاگردش آقای بهجت داشته است. این قدرت را خدا به او داده بود و ایشان تا این اواخر با بزرگان و اساتید خودش ارتباط داشت.

خلق: بعضی از طلبه‌های جوان كه علاقه‌مند به معنویات هستند، وقتی می‌بینند به برخی افراد یك مقامات معنوی داده شده كه اهل حوزه و درس و بحث نبودند، اینها تحت تأثیر قرار می‌گیرند كه برای رسیدن به مقامات شامخ معنوی لازم نیست به تحصیل علوم دینی بپردازند. خواستم ببینم كه در خصوص این مطلب، از آیت الله بهجت رهنمودی شنیده‌اید؟

پاسخ شما را با این قضیه عرض می‌كنم: با یكی از علمای معروف و مشهور - كه به رحمت خدا رفت و البته مقاماتی هم داشت - خدمت آقای بهجت رفتیم و ایشان گفت كه آقا برای رسیدن به مقامات، تحصیل این علوم لازم نیست و ما احتیاج به این حرف‌ها نداریم. فلانی خیلی مقامات دارد، خیلی چیزها را خدا به ایشان داده، عالم هم نیست و هیچ یك از این درس‌ها را هم نخوانده. ایشان عجیب ناراحت شد و فرمود: اگر فلانی درس می‌خواند، چه می‌شد! اگر عالم بود، چه می‌شد! مسلّماً به مراتب شامخ‌تری از معنویت نایل می‌آمد، [هرچند ارزش انسان‌‌ها به معرف است و هدف خلقت بندگی است و هدف و معیار انسانی كشف و كرامت و اعمال خارق العاده نیست] آیت الله بهجت در این باره می‌فرمود: «معمولاً ما وقتی این گونه كرامت‌ها را می‌بینیم با خود می‌گوییم ای كاش ما هم می‌توانستیم این كارها را انجام دهیم و حال آنكه چنین كرامات كجا و امكان معرفت و خداشناسی كه خدا به ما داده است كجا؟! درباره اصحاب كهف خداوند می‌فرماید: «وَ رَبَطْنا عَلی قُلُوبِهِم إذَا قَامُوا فَقَالُوا رَبَّنَا رَبّ السَّمواتِ وَ الأرض...»2 و درباره مادر حضرت موسی می‌فرماید: «لَولَا أن رَبطنَا عَلَی قَلْبِها لَتَكُون مِن الْمُؤْمِنِین...»3 و در مورد حضرت یوسف: «لَولا أنْ رَءَا بُرْهَانَ رَبِّه...»4 این نوع معرفت‌ها كجا و شرق و غرب عالم را در یك لحظه طی كردن كجا!»

در مورد آن موضوع این را هم باید افزود كه بین بزرگان ما، علمای عامل سعی در كتمان حالات خود داشتند و مقامات معنوی خود را ابراز نمی‌كردند، مگر در موارد لزوم. به آقا نورالدین اراكی گفتند: آقا! فلان كس فوت كرده است و مساجد و تكیه‌ها را سیاه‌پوش كرده‌اند و او لحظه‌ای فكر می‌كند و می‌گوید: نه، فوت نكرده است. می‌گویند: آقا این چه حرفی است. همه آماده‌اند برای اقامة مجلس عزا، ولی ایشان باز تكرار می‌كند كه: فلانی نمرده است! علت اصرار ایشان را سؤال می‌كنند، در پاسخ می‌گوید: از فرشته‌ای كه مرگ مؤمن را خبر می‌دهد، دو بار در این باره سؤال كردم، گفت: هنوز در قید حیات است. بعداً كه تحقیق كردند، معلوم شد كه شایعه بوده است.

آقای بهجت قدس سره به من فرمود: ما هفتصد سال عقب افتاده‌ایم. گفتم: چطور آقا؟ فرمود: آن وقت‌ها اگر كسی چیزی نداشت انگشت‌نما می‌شد، ولی حالا اگر كسی چیزی داشته باشد، انگشت نما می‌شود! قضیه برعكس شده.

خلق: مرحوم آیت الله بهجت شخص خاصی را هم مدّ نظر داشتند تا بعضی از شاگردانشان را به او ارجاع بدهند؟

یك بار در این مورد از ایشان سؤال شد. كسی را معرفی نكردند، فرمودند: كسی هست كه خودش استاد كل است، و هم خودش كتاب دارد و هم كتابش چقدر شیرین و خوب است؛ منظورش این بود كه خداوند عالم ما را كفایت می‌كند و باید به دستورهای او و روایات اهل‌بیت علیهم السلام عمل كنیم. آن مرحوم تكیه بر این داشت كه استاد، علم تو است. اول كسی كه به شما می‌گوید كه مثلاً این كار را نكن، باطن توست كه ای عزیز! تو كه می‌دانی این كار، خلاف است، چرا می‌خواهی مرتكب آن شوی؟ تو كه می دانی این واجب است، پس چرا ترك می‌كنی؟

خلق: در مورد تقریب مذاهب یا حفظ وحدت بین شیعه و سنی، آیا ایشان نظری داشتند؟

ایشان خیلی تأكید می‌فرمود كه ما با اهل سنت اگر اختلافی داریم، باید آنها را با ادله و برهان بیان كنیم و اگر قول علمای خودشان را بیان كنیم، بهتر به مقصد می‌رسیم، تا اینكه خدای نكرده طریق دیگری را پیش بگیریم كه منجر به اختلاف ناخوشایندی گردد. یادم می‌آید كه كسی در مسجد، با صدای بلند شیخین را لعن می‌كرد. ایشان پیغام داد كه به این آقا بگویید این حرف‌ها را نزند. من اطمینان ندارم از اهل‌سنت در این مسجد نباشد.

آیت الله بهجت

خلق: در پایان، اگر نكتة لطیفی درباره ایشان به یاد دارید، ما را بهره‌مند فرمایید.

روزی به ایشان عرض كردم: نقل شده كه پدر شما در حال احتضار صدایی شنیده كه ایشان را برگردانید، چون پدر محمد تقی است! پرسیدم آیا این محمد تقی جنابعالی هستید یا كس دیگری بوده؟ در پاسخ فرمود: برادری داشتم كه در دریا غرق شد. اسم او محمد تقی بود. بعداً كه خدا مرا به والدینم مرحمت می‌كند، اسم برادرم را روی من می‌گذارند. آقای بهجت از جمله ویژگی‌هایشان این بود كه مقامات معنوی خود را كتمان می‌كرد و این كار را با زیركی هر چه تمام‌تر انجام می‌داد و به اصطلاح ردّ گم می‌كرد. بعد می‌فرمود: نمی‌دانم آن محمد تقی كه پدرم شنیده بود، او را برگردانید، برادرم بوده یا من؟

خلق:‌ از اینكه وقت گران‌بهای خود را در اختیار ما قرار دادید، متشكریم.

" پی‌نوشت‌ها

ــــــــــــــــــ

1. نابینا.

2. سوره كهف: 14.

3. سوره قصص: 10.

4. سوره یوسف: 24.


نشریه خلق 11 -  مصاحبه با حجت الاسلام شمس الله قائمی

ایمیل