تبیان، دستیار زندگی
مغروران علمى تنها چیزهائى را قابل قبول مى دانند كه در محدوده تنگ و در فضاى بسته علمى آنان بگنجد.ازاین رو بسیارى از حقایق عالم را بخاطراینكه در محاسبات علمى آنان نمى گنجد رد مى كنند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفات علم 2
:1h1

مغروران علمى تنها چيزهائى را قابل قبول مى دانند كه در محدوده تنگ و در فضاى بسته علمى آنان بگنجد.ازاين رو بسيارى از حقايق عالم را بخاطراينكه در محاسبات علمى آنان نمى گنجد رد مى كنند. و خدا و معاد و روح و معنويت و غيب و وحى و فرشتگان و ... را[ غير علمى] مى دانند و خداوند را هم در صورتى حاضرند بپذيرند كه در آزمايشگاه و زير چاقوى جراحى و قيچى تشريح مشاهده عينى كنند.اين هم نوعى غرور علمى است كه ماترياليست ها و ماديون گرفتار آنند.

مرحوم علامه طباطبائى كه به حق شايسته لقب[ علامه] است واز مفاخر جهان علم و حكمت وازافتخارات عالم اسلام است؛ درباره ویژگی اخلاقی ایشان يكى از شاگردانش مى گويد: درطول سى سال كه افتخار درك محضرايشان را داشتم هرگز كلمه[ من] ازايشان نشنيدم . در عوض عبارت نمى دانم را بارها در پاسخ سوالات ازايشان شنيده ام، همان عبارتى كه افراد كم مايه از گفتن آن عار دارند؛اما ایشان ازفرط تواضع و فروتنى به آسانى مى گفت :نمى دانم . و جالب اينجاست كه به دنبال آن پاسخ سوال را بصورت احتمال و با عبارت[ بنظر مى رسد] بيان مى كرد 21 .

اين بزرگ مرد از جمله كسانى بود كه[ علم] مغرورش نساخت و غرور علمى درساحت منزه او راه نيافت . وقتى يك علامه به آسانى و سهولت عبارت [ نمى دانم] را بر زبان مى آورد .

آفت غرور در علم اين انديشه را مى زايد كه : من قادر به تحليل همه چيز هستم . تحليل هر چيز بايد باابزار علم و زير سر پنجه دانش من به آسانى انجام گيرد علم زدگان مغرور هر چيز را با متراژ دانش محاسبه مى كنند.

مغروران علمى تنها چيزهائى را قابل قبول مى دانند كه در محدوده تنگ و در فضاى بسته علمى آنان بگنجد.ازاين رو بسيارى از حقايق عالم را بخاطر اينكه در محاسبات علمى آنان نمى گنجد رد مى كنند. و خدا و معاد و روح و معنويت و غيب و وحى و فرشتگان و ... را[ غير علمى] مى دانند و خداوند را هم در صورتى حاضرند بپذيرند كه در آزمايشگاه و زير چاقوى جراحى و قيچى تشريح مشاهده عينى كنند.اين هم نوعى غرور علمى است كه ماترياليست ها و ماديون گرفتار آنند.

اين ننگ نظرى و محدودانديشى كه نتيجه مغرور شدن به[ داشته ها] است انسان رااز رسيدن به[ نداشته ها] بسيارى محروم مى كند و را ه را به روى فرد مى بندد. دانستنى كه سد را ه دانستن هاى ديگر باشد عدمش به ز وجود... علمى كه جهل بزايد بدتراز جهل است .

غرور اگر آفت علم است هم در زمينه علمهاى بدست آمده مى باشد و هم در مورد دانشهاى كسب نشده يعنى هم با داشتن[ علم] موجودانسان را مغرور مى كند و هم باعث مى شود كه از مراحل بالاتر و بيشتر محروم شود.

وقتى غرور علمى در خانه دلت رسوخ كرده باشد به[ خودخواهى] و [خودپسندى] و[ خودبرتربينى] گرفتار مى شوى و ديگر حاضر نيستى كه علمى از كسى بياموزى .ياحكمتى از شخصى فرا بگيرى؛يا نقاط ضعف خود را در مسائل علمى از ديگران بشنوى؛ياانتقادها را پذيرفته اشتباهات رااصلاح كنى؛يا با مشورت با ديگران شريك عقل و خرد آنان شوى؛يا با سوال از ديگران بر دانش خود بيفزائى؛يا با توجه به ديگران واعتراف به ارزش كسانى غيراز خودت محبوب تر گردى و در دلها جاى گيرى .

روشن است كه آنكه خودخواه است منفور مردم است اگر خود را بزرگ و عظيم مى شمارى بهمان اندازه در نظر ديگران حقير و كوچكى .اگر خود را بى نيازاز مردم وپيشنهادات و نظرياتشان مى دانى خود زيان كرده و محروم مى گردى

اگر خودپسندى درهاى مشورت و نصحيت مردم را به روى خود مى بندى

بقول سعدى :

بزرگان نكــــردند در[ خود] نـــــگاه

[خدا بينى] از[ خويشتن بين] مخواه

خداوند هم اگر تجلى كند بر دلهاى شكسته و بر قلب هاى خاضع و انديشه هاى متواضع جلوه مى كند.

حقيقت هم اگر بتابد بر دلهائى مى تابد كه مشتاق  و تشنه اند و همواره در طلب و جستجو هستند و به كم قانع نمى گردند تشنگى بدست مى آورند تا آب برايشان از پستى و بلندى بجوشد.

  1. غرور خصلتى حيوانى است كه انسان را خودخواه و خودبين مى كند و حاضر نمى شود بالاترازاو كسى باشد و بيشترازاو نام كسى برده شود و حق كسى ادا شود آياازاشتهار ديگران به علم و فضل و تقوا و لياقت لذت مى برى يا رنج ؟اين پلنگ است كه حتى تاب ديدن ماه را بر بالاى سر خود ندارد و براى برترى يافتن بر آن به قله كوه مى رود و چنگ به ماه مى اندازد و بالا مى جهد واز آن اوج سقوط كرده استخوانهايش مى شكند. غرور هم اينگونه تباه كننده انسانيت انسان و بازدارنده
  2. رشد علم و دانش انسان است .

عيب است بزرگ بر كشيدن خود را

از جمه خلــــق برگزيدن خـــــود را

از مــــــردمك ديده ببايد آمـــــوخت

ديدن همه كس را و نديدن خود را

از دیگر آفات علم کبر است که موضوع بحث بعدی ماست

--------------------------------------------------------------------------------

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

پاورقى ها

21. يادنامه علامه طباطبائى نشريه شماره 47 حزب جمهورى اسلامى ص 61.